سربازی از تبار سادات

جوانان باید در عرصه فضای مجازی جهادی وارد شوند.
  • خانه 
  • ورود 

صدای سکوت(قسمت دوم)

20 خرداد 1400 توسط سربازی از تبار سادات

#به_قلم_خودم

حمیده که از زیبایی چیزی کم نداشت و به مهربانی زبانزد زنان محله بود ناراحتی دخترانش را برنتافت و برای اینکه بتواند دوباره خوشی را به آن خانه برگرداند علی رغم میل باطنی اش پیشنهاد رضارا قبول کرد و پیه همه چیز را به تنش مالید.

 تنها شرطی که برای رضاگذاشت این بود که خودش همسر دوم را انتخاب کند. رضاکه به طمع داشتن پسر، چشمش را به روی تمام آرزوهای حمیده و دخترانش بسته بود چشم بسته شرط حمیده را قبول کرد.

 روزی که حمیده با پای خودش برای خواستگاری به خانه ی دختر جوانی با قد متوسط ،چشمانی ریز باعینک های کائوچی روی دماغ کشیده وقوز داری به نام فرنگیس رفت و جواب بله را از او گرفت مهر رضا را در دلش خاک کرد.

رضا که هوای عاشقی به سرش زده بود بعد از دوروز چند بنا و نقاش با خودش آورد تا اتاق سه در چهار بالای انباری را صفایی بدهد تا عروس جدید خانه در آنجا مستقر شود.

حمیده که شور و اشتیاق را در رفتار رضا می دید با لبخندهای مصنوعی به دخترانش حواس آنها را پرت می‌کرد تا خیانت پدر را به روی آنها نیاورد….

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: تبعیض دست نوشته صدای سکوت

موضوعات: دست نوشته لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

جستجو

وبلاگ های من

  • سربازی از تبار سادات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • اخبار
  • بصیرتی
  • حدیث وروایت وسخن بزرگان
  • حکایات
  • داستان
  • دست نوشته
  • شهدا
  • عمومی
  • مناسبتی
  • کتاب

رتبه