صدای سکوت(قسمت دوم)
20 خرداد 1400 توسط سربازی از تبار سادات
#به_قلم_خودم حمیده که از زیبایی چیزی کم نداشت و به مهربانی زبانزد زنان محله بود ناراحتی دخترانش را برنتافت و برای اینکه بتواند دوباره خوشی را به آن خانه برگرداند علی رغم میل باطنی اش پیشنهاد رضارا قبول کرد و پیه همه چیز را به تنش مالید. تنها شرطی که… بیشتر »