سربازی از تبار سادات

جوانان باید در عرصه فضای مجازی جهادی وارد شوند.
  • خانه 
  • ورود 

روز نوجوان

10 آبان 1400 توسط سربازی از تبار سادات

امروز بوی طراوت بهار در هوای پائیزی پیچیده و سینه همه نوجوانان آکنده از عطر خوش شور زندگی است. شمیم مهرانگیز یاد شهید نوجوان محمدحسین فهمیده در قاب سینه همه نوجوانان به شکوفه مهر آذین شده است و زلال یکدلی و مهربانی، همرنگی و صفا و همبستگی و وحدت را در میان غنچه های بوستان ایران اسلامی جاری کرده است. یادش همیشه زنده و راهش همواره پر رهرو باد

 نظر دهید »

گناه

04 آبان 1400 توسط سربازی از تبار سادات

 نظر دهید »

تفسیر دعای هفتم صحیفه

04 آبان 1400 توسط سربازی از تبار سادات

 

بخش چهارم

درخواست حلّ مشکلات از پروردگار

 

20)فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ

امام سجاد علیه السلام پس از بیان مشکلات و سختی ها، حلّ آنها را از خداوند متعال درخواست می کند.

ابتدا عرضه می دارد: «فصلّ علی محمد و آل محمد».

در ارتباط با ذکر شریف صلوات به چند نکته باید توجه کرد:

1)صلوات دعاست، و در آن از پروردگار متعال می خواهیم که بر حضرت پیامبر و آل آن حضرت درود بفرستد. این دعا نشان دهنده ارادت ما به آن بزرگواران است به همین جهت برکات آن شامل ما هم می شود.

 

2)قرآن کریم در آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً»، خطاب به مؤمنین می فرماید: (همانا خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود و رحمت مى‏فرستند. اى اهل ايمان! بر او درود فرستيد و آن گونه كه شايسته است، تسليم او باشيد.) (احزاب 56)

 

3)صلوات دعایی است که حتما استجابت می شود.

 

توضیح این که:

الف: برخی از دعاها استجابت نمی شوند، زیرا بر خلاف سنت قطعی پروردگار هستند، مثل این که کسی بگوید: «خدایا! از تو می خواهم که من همیشه زنده بمانم و هرگز نمیرم»، این دعا استجابت نمی شود، زیرا برخلاف سنت قطعی پروردگار است. قرآن  کریم می فرماید: «کلّ نفس ذائقة الموت» (هر نفسی چشنده مرگ است) (آل عمران: 185)

 

و یا بگوید: «خدایا از تو می خواهم که من همیشه جوان بمانم» این دعا هم استجابت نمی شود، زیرا سنت قطعی پروردگار این است که انسان در مسیر زندگی خود مراحلی چون کودکی، نوجوانی، جوانی، میان سالی و پیری را طی کند.

 

امام صادق علیه السلام می فرماید : «و ان لا یقول: اللهم لا تحوجنی الی الحد من خلقک، فإنّه لیس من احد الا هو محتاج الی الناس» (کسی در دعا نگوید: «خدایا مرا محتاج هیچ یک از مخلوقین خودت مکن»، زیرا انسانی نیست مگر اینکه محتاج به مردم است.)

 

بل یقول: «اللهم لا تحوجنی الی شرار خلقک» (بلکه بگوید: خدایا مرا محتاج مخلوقین شرور خود مکن)

 

و لا یقول: «اللهم انی اعوذ بک من الفتنة»، بل یقول: «من مُضلّات الفتن»: و نیز نگوید: «خدایا مرا مورد امتحان قرار مده»، (زیرا امتحان یکی از سنت های الهی است و همه بندگان مورد امتحان واقع می شوند)، بلکه بگوید: «خدایا از امتحان هایی که موجب لغزش و انحراف می شود به تو پناه می برم».

 

«و أن یسأل فوق قدره فإنّه یستحقّ الحرمان»: و نیز در دعا فراتر از قدر و منزلت و ظرفیت خودش درخواست نکند، زیرا چنین انسانی شایسته محرومیت است» (سفینة البحار، 1/477)

 

امیرالمومنین علیه السلام شنید که کسی خطاب به رفیقش می گوید: «لا اراک الله مکروها» (خداوند هیچ چیز ناملایم و ناپسند برایت پیش نیاورد.)

 

فقال علیه السلام: «انّما دعوتُ له بالموت، انّ من عاش فی الدنیا لابدّ ان یری المکروه» (حضرت به او فرمود: «برای دوستت دعای به مرگ کردی و از خدا مرگ او را خواستی، زیرا هر کس در دنیا زندگی کند قطعا به ناملایمات و سختی هایی مبتلا می شود) (شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه: 20/289)

 

ب. صلوات دعایی است که حتما استجابت می شود، به همین جهت در روایات وارد شده که اگر می خواهید دعایتان مستجاب شود قبل از دعا کردن، بر محمد و آل آن حضرت درود فرستید. امام صادق علیه السلام می فرماید: «اذا دعا احدکم فلیبدأ بالصلاة علی النبی، فإنّ الصلاة علی النبی مقبولة و لم یکن الله لیقبل بعض الدعاء و یردّ بعضه» (وقتی یکی از شما در پیشگاه خداوند دعا می کند، درخواست خود را با صلوات بر حضرت پیامبر آغاز کند، زیرا صلوات دعایی است که مورد قبول پروردگار واقع می شود، و این گونه نیست که خداوند قسمتی از دعا _یعنی صلوات_ را بپذیرد و بقیه دعا را نپذیرد.) (امالی شیح طوسی: 1/157).

 

 

وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ،

فرَج: گشایش. طَول: قدرت، توانایی، امکانات، فضل و نعمت.

یعنی: پروردگارا! درهای فرج و گشایش را با قدرت و تواناییت بر من بگشا.

خداوند در موارد متعددی فرموده است: «ان الله علی کل شیء قدیر» (همانا خداوند بر هر چیزی تواناست) (بقره 20)

 

 

 

21)وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ

اکسِر: بشکن، خرد کن. سلطان: تسلّط: همّ: غم و اندوه شدید که گویا انسان را ذوب می کند. «سلطان همّ» اشاره به شدت غم و اندوه است به گونه ای که علاوه بر این که انسان را ذوب می کند آنچنان بر انسان تسلط یافته که گویا برای او راه نجاتی نیست. حَول: حائل شدن، تغییر و دگرگونی، اشاره به این که خداوند قدرت دارد بین من با مشکلاتم حائل شود، و آنها را دگرگون کند و تبدیل به راحتی کند.

 

یعنی: با قدرت خودت تسلط همّ و غمّ بر من را درهم بشکن.

 

و روشن است که وقتی تسلط غم و اندوه بر انسان شکسته و خرد شود، دیگر آن غمّ و اندوه نمی تواند بر انسان تسلط پیدا کند.

 

 

22)وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ،

أبلنی: به من عطا کن. حسن النظر: خوش بین بودن. فی ما شکوتُ: در آنچه از مشکلات به تو شکایت بردم.

 

یعنی: خدایا نسبت به آنچه از مشکلات نزد تو شکایت کردم به من خوش بینی عطا کن، به این صورت که نسبت به آنها خوش بین باشم و آنها را مشتمل بر حکمت ها و مصلحت هایی از جانب تو بدانم.

 

قرآن کریم می فرماید: «فعسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا» (پس چه بسا چیزی را خوش ندارید و خداوند در آن خیر زیادی قرار می دهد) (نساء 19)

 

و نیز می فرماید: «عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبّوا شیئا و هو شرّ لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون» (چه بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و چه بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است و خداوند می داند و شما نمی دانید.) (بقره 216)

 

23)وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ

أذقنی: بچشان به من، از «ذوق» به معنای چشیدن و درک کامل طعم یک چیز همراه با عبور از آن است. حلاوة : شیرینی. صُنع: عمل و کاری که در رابطه با درخواست های من انجام می دهی، فرق عمل با صنع این است که عمل به هر کاری گفته می شود ولی صنع به آن کاری گفته می شود که با مهارت و دقت خاصی انجام شود.

 

یعنی: خداوندا! شیرینی آن کار لطیف و دقیقی که در رابطه با درخواست های من انجام می دهی (و آنها را برآورده می کنی) به من بچشان به گونه ای که طعم شیرینی آن را به طور کامل احساس کنم و از شیرینی های آن عبور کنم و به گونه ای نباشد که پس از بطرف شدن مشکلات و چشیدن طعم شیرینی آن، مجذوب شیرینی های آن شده و تو را فراموش کنم.

 

24)وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً

هب لی: ببخش به من. فرَج: گشایش. هنیء: گوارا.

 

یعنی: پروردگارا! و به من از جانب خودت رحمت و گشایشی گوارا عنایت فرما. «هنیئا» اشاره به این است که فرج و گشایش در حلّ مشکلات، همراه با گوارایی باشد و به گونه ای نباشد که برطرف شدن مشکلات، همراه با سختی ها و مشکلات دیگر باشد.

 

 

25)وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً.

اجعل لی: قرار بده برای من. مخرج: راه خروج. وحیّ: از «وحی» به معنای اشاره سریع است.

یعنی خدایا برای من از جانب خودت راه خروج سریع و اشاره ای قرار بده.

 

 

 

26)وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ.

لا تشغلنی: مرا مشغول مساز. اهتمام: از همّ گرفته شده است، به معنای غم و اندوه شدید، یا به معنای مشغول شدن. تعاهُد: عهد بستن دو طرفه، در این جا یعنی عهد بین خدا با بنده اش، که به صورت طرفینی است و در موارد متعددی از قرآن به آن اشاره شده است، مانند «اوفوا بعهدی اوف بعهدکم» (به عهد من وفا کنید من هم به عهد شما وفا می کنم) (بقره 40). فروض: واجبات: سنتک: راه و روش حکیمانه تو که در مقابل با مشکلات باید بکار ببندم، مراد از سنت (روش حکیمانه) دو چیز است: یکی رفتن به سوی اسباب حل مشکلات و دیگری دعا، که در مباحث قبلی به آن اشاره کردیم.

 

یعنی: خداوندا به سبب غم و اندوه شدیدی که در اثر مشکلات برای من پیش آمده (و یا به سبب مشغول شدن من به مشکلاتی که برایم پیش آمده) مرا از عهدی که نسبت به انجام واجبات تو و به کارگیری روش حکیمانه ای که برای مقابله با مشکلات برایم قرار داده ای باز مدار!

 

 

 

بخش پنجم:

 

بیان سختی هایی که به سبب مشکلات پیش آمده

28)فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً،

ضقتُ: در تنگنا قرار گرفته ام. نزل بی: بر من فرود آمده، اشاره به این که حوادث پیش آمده به صورت ناگهانی بوده و به گونه ای نبوده که بشود از آنها جلوگیری کرد. ذرعا: طاقت و توان.

یعنی پروردگارا! به جهت مشکلات و سختی هایی که بر من فرود آمده، به شدت در تنگنا قرار گرفته ام به گونه ای که طاقت و توانم کم شده است.

 

 

29)وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً

امتلأتُ: پر شده ام. همّ: غم و اندوه شدید.

یعنی: خدایا به سبب تحمل کردن مشکلاتی که بر من حادث شده، غم و اندوه شدید سرتاسر وجودم را فرا گرفته است.

 

بخش ششم:

 

بیان این که حلّ مشکلات فقط به دست پروردگار است.

 

30)وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ،

منیتُ به: به آن گرفتار شده ام، وقعتُ فیه: در آن افتاده ام. کشف: گشودن و رفع از پوشش چیزی، گویا امر ناگواری مطلوب انسان را پوشانده است و فقط خداوند است که می تواند از آن پرده بردارد.

 

در این فراز امام علیه السلام به محضر پروردگار عرضه می دارد: پروردگارا! تنها تو قادر هستی که از آنچه من به آن گرفتار شده ام، پرده برداری و آنچه که در آن افتاده ام برطرف کنی.

 

 

 

بخش هفتم:

 

درخواست حلّ مشکلات از پروردگار

31)فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ،

یعنی: حال که چنین است مشکلات مرا برطرف ساز، هرچند سزاوار این لطف از جانب تو نباشم.

 

 

بخش هشتم:

 

بیان صفات پروردگار

 

32)يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيم

عرش: به معنای سقف و تخت پایه بلند است. در مورد خداوند کنایه از قدرت است و اشاره به این است که خداوند بر هر چیزی قادر است.

 

یعنی: ای صاحب عرش با عظمت.270/260/40/

 نظر دهید »

تفسیر دعای هفتم صحیفه

04 آبان 1400 توسط سربازی از تبار سادات

بخش سوم(استاد ملکی اصفهانی)

راه حل مشکلات فقط به دست پروردگار است

14)فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ

مُصدِر: برگرداننده، أوردتَ: وارد کردی.

امام علیه السلام در این قسمت از دعا به محضر پروردگار عرضه می دارد: حال که مشکلات و سختی هایی که بر من وارد شده با قدرت خود بوده، بنابراین مشکلاتی که تو بر ما وارد کرده ای، کسی جز تو نمی تواند آن را برگرداند.

 

15)وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ

صارف:برگرداننده.

یعنی: و آنچه را تو بر ما متوجه ساخته ای _ و ما را با آنها روبرو کردی _ کسی جز تو نمی تواند از ما برگرداند.

 

16)وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ

فاتح: باز کننده، گشاینده. أغلقتَ: بستی.

یعنی: و آنچه را تو بسته ای _ و گره هایی که در کار ما انداختی _ کسی جز تو نمی تواند آن را باز کند.

 

17)وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ

مغلق: کسی که چیزی را می بندد. فتحتَ: باز کردی، گشودی.

یعنی: و آنچه را تو باز کرده ای کسی جز تو نمی تواند آن را ببندد.

 

18)وَ لَا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ،

میسّر: آسان کننده، عسّرت: مشکل ساختی.

یعنی: و آنچه را تو مشکل ساخته ای کسی جز تو نمی تواند آن را آسان کند.

 

19)وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ.

ناصر: یاری کننده. خذلت: رها کردی. یعنی: و کسی را که تو رها کنی دیگری نمی تواند او را یاری کند.

بنابراین وقتی همه اینها به خداوند بر می گردد، کسی جز او نمی تواند آنها را برطرف کند و انسان مؤمن باید برای حلّ مشکلات خود به او پناه ببرد.

قرآن کریم نیز می فرماید: «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (چون رحمتى را خدا براى مردم بگشايد، بازدارنده‏اى براى آن نيست، و چون بازدارد، بعد از او فرستنده‏اى برايش وجود ندارد، و او تواناى شكست‏ناپذير و حكيم ‏است.) (فاطر 2)

و نیز می فرماید: «إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (اگر خدا شما را يارى كند، هيچ كس بر شما چيره و غالب نخواهد شد، و اگر شما را واگذارد، چه كسى بعد از او شما را يارى خواهد داد؟ و مؤمنان بايد فقط بر خدا توكل كنند.) (آل عمران، 160)

 نظر دهید »

تفسیر دعای هفتم صحیفه

04 آبان 1400 توسط سربازی از تبار سادات

بخش دوم

(استاد ملکی اصفهانی)

بیان مشکلات و حوادثی که پیش آمده است.

11)وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ

نزَل: فرود آمد، تعبیر به نزول گویا اشاره به این است که حوادث پیش آمده به صورت ناگهانی بوده و به گونه ای نبوده که بشود از آنها جلوگیری کرد. ربّ: مالک و صاحب چیزی که به تربیت آن اهتمام می کند، به همین جهت در «ربّ» نوعی محبت و علاقه نسبت به چیزی که به تربیت او می پردازد وجود دارد.

در این جا امام علیه السلام خداوند را با صفت «ربّ» خطاب می کند تا از مقام ربوبیت او کمک بگیرد و در حقیقت اشاره می کند که خدایا تو مالک ما هستی صاحب اختیار ما هستی و مالک هر گونه تصرفی نسبت به مملوک خود بخواهد می تواند انجام دهد، ما می دانیم که تو ما را دوست داری هر مشکل و سختی که از جانب تو بر ما وارد شود جنبه تربیتی دارد. َكَأَّدَنِي: از «کأد» به معنای سختی است.

بنابراین معنای این فراز از دعا این است: پروردگارا! حوادثی بر من فرود آمده که سنگینی آن مرا به مشقت و رنج انداخته است.

 

12)وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ.

ألمّ: روی آورده است، َهَظَنِي: از «بهظ» به معنی مشقت و عاجز شدن از انجام کاری است.

یعنی: پروردگارا! حوادثی به من روی آورده که تحمل آن مرا به مشقت انداخته و مرا عاجز کرده است.

 

13)وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَّ.

یعنی:پروردگارا! با قدرتت این امور ناگوار و سخت را بر من وارد کرده ای و با تسلط خودت آن را بر من متوجه ساختی.

سؤال: همان گونه که در مباحث گذشته اشاره کردیم، مشکلات و سختی ها عوامل مختلفی دارد: گاهی به سبب اعمال انسان است، گاهی آزمایش الهی است، گاهی برای توجه دادن بندگان به خداست و گاهی برای بالا بردن درجات مومنین است.

سؤال: چگونه همه مشکلات و سختی ها به خداوند نسبت داده می شود در حالی که بسیاری از آنها نتیجه اعمال ماست؟ آن گونه که قرآن کریم می فرماید: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً» ([اى انسان!] آنچه از نيكى به تو رسد، از سوى خداست و آنچه از بدى به تو رسد، از سوى خود توست. و [اى پيامبر! از نيكى‏هايى كه از سوى ماست اينكه‏] تو را براى مردم به پيامبرى فرستاديم، و گواه بودن خدا [بر پيامبرىِ تو] كافى است. (نساء 79)

و نیز می فرماید: «و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر» (هر مصیبتی که به شما می رسد به خاطر اعمالی است که انجام داده اید، در حالی که خداوند از بسیاری از آنها در می گذرد.) (شوری 30)

جواب: درست است که بسیاری از گرفتاری های انسان ها به جهت اعمال ناشایست آنهاست، لکن با توجه به این که خداوند متعال آن اعمال ناپسند را سبب گرفتاری قرار داده، می توان گرفتاری را به خداوند نسبت داد، چون هیچ چیزی بدون اراده او انجام نمی شود، قرآن کریم در مورد کافران می فرماید: «ختم الله علی قلوبهم وعلی سمعهم» (خداوند بر قلب ها و بر شنوایی آنها مهر زده است) (بقره 7). روشن است که ختم بر قلوب و شنوایی انسان ها _ که موجب می شود آنها از درک حقایق محروم شوند _ نمی تواند بدون سبب باشد، زیرا چنین چیزی مستلزم جبر است، بلکه ختم بر قلوب و سمع به جهت اصرار آنها بر کفر و لجاجت در مقابل حقّ است، امام رضا علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: «ختم، مهر زدن بر قلوب کفار و عقوبت بر کفر آنهاست، همانطور که خداوند متعال فرموده است: «بل طبع الله علیها بکفرهم فلا یؤمنون الا قلیلا» (بلکه خداوند به سبب کفر آنها بر قلب هایشان مهر زده، به همین جهت جز اندکی ایمان نمی آورند.) (نساء: 155)، (بحار الانوار:5/201)

بنابراین گرفتاری هایی که به جهت اعمال انسان گریبان گیر او می شود، هم می تواند به خداوند نسبت داده شود، چون او مسبب الاسباب است و هر عملی را سبب برای اثری قرار داده است، و هم می تواند به خود شخص نسبت داده شود، چون او عمل را انجام داده و سبب را ایجاد کرده است.

این احتمال نیز وجود دارد که منظور از بلاهایی که خدا بر ما وارد کرده و از او می خواهیم آنها را بر طرف کند، آن دسته از بلاهایی باشد که لازمه زندگی دنیاست، زیرا همان گونه که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «الدنیا دار بالبلاء محفوفة» (دنیا خانه ای است که با بلا درهم پیچیده شده است) (نهج البلاغه: خطبه 226)

 نظر دهید »

تفسیر دعای هفتم صحیفه

04 آبان 1400 توسط سربازی از تبار سادات

بخش اوّل:

(استاد ملکی اصفهانی)

بیان صفات پروردگار در ارتباط با حلّ مشکلات

يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ:
تُحَلُّ: از حلّ به معنای گشودن است. «عقَد»: جمع «عُقده» به معنای گره است. «مکاره»: جمع «مکروه» به معنای مشکل و ناگوار است.

یعنی: ای کسی که گره های مشکلات و امور ناگوار به وسیله تو گشوده می شود.

مشکلاتی که برای انسان پیش می آید، عوامل مختلفی دارد:

1)گاهی به سبب اعمال انسان است، قرآن کریم می فرماید: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِير» (و هر آسيبى به شما رسد به سبب اعمالى است كه مرتكب شده‏ايد، و از بسيارى [از همان اعمال هم‏] درمى‏گذرد.) (شوری30)

 

2)گاهی آزمایش الهی است، قرآن کریم می فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ» (و بى‏ترديد شما را به چيزى اندك از ترس و گرسنگى و كاهش بخشى از اموال و كسان و محصولات [نباتى يا ثمرات باغ زندگى از زن و فرزند] آزمايش مى‏كنيم. و صبركنندگان را بشارت ده.) ( بقره 155)

 

3)گاهی برای توجه دادن بندگان به خداست، زیرا سرگرم شدن به زندگی دنیا یکی از عوامل غفلت از پروردگار است. قرآن کریم می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُون» (هيچ پيامبرى را در شهرى نفرستاديم مگر آنكه اهلش را [پس از تكذيب آن پيامبر] به تهيدستى و سختى و رنج و بيمارى دچار كرديم، باشد كه [به پيشگاه ما] فروتنى و زارى كنند.) (اعراف 94)

1)گاهی برای بالا بردن درجات مومنین است، امام صادق علیه السلام می فرماید: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّهُ لَيَكُونُ لِلْعَبْدِ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ اللَّهِ فَمَا يَنَالُهَا إِلَّا بِإِحْدَى خَصْلَتَيْنِ إِمَّا بِذَهَابِ مَالِهِ أَوْ بِبَلِيَّةٍ فِي جَسَدِهِ.»: (همان در بهشت برای بنده منزلت و جایگاهی است که به آن جایگاه نمی رسد مگر این که یکی از این دو مشکل برای او پیش آید: یکی خسارت در مورد مالَش، و دیگر گرفتاری در مورد بدنش.) (کافی: 2/257).

مشکلاتی که برای انسان پیش می آید کدام یک از موارد فوق است؟ در اکثر موارد قابل تشخیص نیست، بنا بر این انسان مؤمن باید در ضمن این که به وظایف خودش _ چه نسبت به اعمالش، و چه نسبت به برطرف کردن مشکلاتش _ عمل می کند، تسلیم امر الهی باشد و کاری انجام ندهد که موجب کفران نعمت باشد و خدای ناکرده مشکلات او را شدیدتر کند.

لکن باید توجه داشت که مشکلات و سختی ها نسبت به انسان مؤمن جنبه عذاب ندارد اما نسبت به کفّار جنبه عذاب دارد.

 

2)وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ

يَفْثَأُ: از «فثا» به معنای شکستن و یا فرو نشاندن جوشش چیزی است، سپس به کم کردن سختی ها و آرامش بخشیدن گفته می شود. حدّ الشدائد: نهایت سختی ها.

یعنی:و این کسی که حادثه های سخت _ که به آخرین حدّ سختی رسیده _ به کمک او درهم شکسته و آسان می شود.

تعبیر «حدّ الشدائد» گویا اشاره به این است که حادثه های سخت _ به آخرین حدّ سختی رسیده _ تنها به کمک پروردگار برطرف می شود و در این دعا از خداوند می خواهیم که این گونه سختی ها را برطرف کرده و آنها را برای ما آسان کند و اضطرابی که به واسطه آنها برای انسان پیش آمده را به آرامش تبدیل کند.

3)وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ.

یُلتمس منه: از او التماس و درخواست می شود. مَخرَج: راه خروج این تعبیر در موردی به کار می رود که انسان به گونه ای گرفتار شده که راه خروج از گرفتاری برای او وجود ندارد و از خداوند درخواست می کند که برای او راه خروج قرار دهد.

رَوح: در اصل به معنای تنفّس کردن است، سپس به هر چیزی که مایه حیات و راحتی انسان است: «رَوح» گفته می شود. فَرَج: گشایش، «رَوح الفَرَج»: آرامش و راحتی که بعد از گشایش در امور انسان حاصل می شود.

یعنی: ای کسی که راه خروج از سختی ها و رسیدن به آرامش بعد از فرج و گشایش از او درخواست می شود. یعنی تنها اوست که می تواند انسان گرفتار در سختی ها را از گرفتاری نجات بخشد و او را به گشایش و آرامش بعد از آن برساند.

 

4)ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ

ذلّت: ذلیل و رام شد. صِعاب: جمع «صعب» به معنای مشکل است.

یعنی: همه مشکلات و موانعی که برای انسان پیش می آید در مقابل قدرت تو رام و ذلیلند، «إنّک علی کلّ شیء قدیر» (آل عمران: 26).

5)وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ

تسبّبت: سببیت پیدا کرده. أسباب: جمع «سبب»، در اصل به معنای طنابی است که دلو را به آن می بندند و از چاه آب می کشند، سپس به هر چیزی که برای رسیدن به مقصودی کمک می کند سبب گفته می شود، و خداوند مسبّب الاسباب است، یعنی سببیت اسباب _ و این که چیزی سببیت برای چیز دیگری پیدا کند_ به دست اوست، آتش را سبب برای سوزاندن و کارد را سبب برای بریدن قرار داده است، ولی آن جا که اراده کند آتش ابراهیم را نمی سوزاند و کارد گلوی اسماعیل را نمی برد. لطف: در اصل به معنای ملایمت و گاهی به معنای شیء ریز و کوچک است. و «لطیف» کسی است که با ملایمت و محبّت با دیگران رفتار می کند، و یا ریز بین و دقیق است «لطیف» یکی از نام های پروردگار است. و در این جا هر دو معنا اراده شده است.

یعنی ای کسی که همه اسباب وجود اشیاء، با لطف، رحمت و دقّت تو برای آنها سببیّت پیدا کرده است.

 

6)وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ

قضاء: به معنای پایان دادن چیزی است، به همین جهت در مورد آفرینش الهی، حکم قاضی، تعیین حدّ و مرز چیزی و نیز به معنای متقن و محکم ساختن چیزی به کار می رود.

یعنی: قلم قضا بر همه امور با قدرت تو جاری شده است.

7)وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ

مضَت: رفته و حتمی شده است.

یعنی: همه اشیاء بر طبق اراده تو جریان پیدا کرده و حتمی شده است.

 

8)فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ.

هی: ضمیر است و به «أشیاء» بر می گردد. مشیّت: به معنای خواستن و اراده کردن است و معنای آن با اراده یک چیز است. مؤتمره: از «امر» به معنای فرمان دادن گرفته شده، و به معنای فرمان پذیر است. منزجره: از زجر به معنای بازداشتن گرفته شده، و به معنای زجر پذیر است. رد نتیجه مؤتمره و منزجره به معنای شخص یا چیزی است که تحت تأثیر امر و نهی قرار می گیرد. یعنی به چیزی که امر شده عمل می کند، و چیزی که از آن نهی شده را انجام نمی دهد. «دون» در این جا به معنای «قلیل» است.

معنای دعا این است: همه اشیاء به مجرّد اراده تو _ قبل از این که بخواهی دستوری به آنها بدهی _ انجام می شوند، و به مجرد اراده تو بر انجام نشدن _قبل از این که آنها را نهی کنی _ باز می ایستند.

البته «دون» به معنای « عند» نیز استعمال می شود، و بر این اساس این فراز از دعا این است: همه اشیاء به مجرد اراده تو _ هنگام دستور به آنها _ انجام می شوند، و به مجرّد اراده تو بر انجام نشدن _ هنگام نهی از انجام شدن آنها _ باز می ایستند و انجام نمی شوند.

لکن در هر دو فرض باید به این نکته توجه داشت که مراد از «امر» و «نهی» پروردگار، امر و نهی لفظی نیست، بلکه مراد اراده پروردگار است، و آیه شریفه: «إنما أمره اذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون» (فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند می گوید: «موجود باش» آن بی درنگ موجود می شود) (یس 82). اشاره به سرعت تحقق أشیاء هنگام اراده پروردگار است، به گونه ای که حتی نیاز به گفتن «باش» هم نیست. امیرالمؤمنین می فرماید: «يَقُولُ لِمَنْ أَرَادَ كَوْنَهُ كُنْ فَيَكُونُ لَا بِصَوْتٍ يَقْرَعُ وَ لَا بِنِدَاءٍ يُسْمَعُ وَ إِنَّمَا كَلَامُهُ سُبْحَانَهُ فِعْلٌ مِنْهُ أَنْشَأَهُ وَ مَثَّلَه‏»؛ (هرگاه اراده چیزی کند می گوید: «موجود شو» و آن بی درنگ موجود می شود، نه به این معنا که صدایی از او در گوش ها پیچیده شود، یا فریادی شنیده شود، بلکه سخن خداوند همان کاری است که ایجاد می کند و صورت می بخشد.) (نهج البلاغه خطبه 186)

 

 

9)أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ

مدعو: کسی که او را می خوانند. مهمات: امور مهم و مشکلات سخت، مفزع: پناهگاه، ملمات: سختی ها و پریشانی ها.

 

یعنی: خداوندا! در مهمّات و مشکلات تنها تو را می خوانند و در پریشانی و سختی ها تنها پناهگاه تو هستی.

 

در این فراز از دعا، امام علیه السلام خداوند متعال را تنها پناهگاه در سختی ها و مشکلات مطرح می کند و تنها کسی که انسان ها برای حل مشکلات و سختی های خود، به سراغ او می روند را خداوند می داند، چرا که هیچ کس جز او قادر به حلّ مشکلات انسانها نیست. قرآن کریم می فرماید: «وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ‏» (و اگر خدا گزند و آسيبى به تو رساند، آن را جز او برطرف كننده‏اى نيست و اگر براى تو خيرى خواهد فضل و احسانش را دفع كننده‏اى نيست؛ خيرش را به هر كس از بندگانش بخواهد مى‏رساند و او بسيار آمرزنده و مهربان است.) (یونس107) بنابراین انسان مؤمن باید هر چه می خواهد فقط از خداوند بخواهد.

 

لکن انسان مؤمن نباید عالم اسباب را فراموش کند و برای حلّ مشکلات خود باید به دنبال اسباب حلّ آنها برود زیرا خداوند امور این جهان را از طریق اسباب آن جاری می سازد، همان گونه که امام صادق علیه السلام می فرماید: «ابی الله ان یجری الاشیاء الّا باسبابها» (کافی 1/183)

 

البته به این نکته نیز باید توجه داشت که هر چند خداوند جریان امور را از  مسیر اسباب قرار داده، لکن در این قاعده کلی استثنائاتی نیز وجود دارد که اموری بدون اسباب معمولی تحقق پیدا می کنند، مثل مواردی که از طریق معجزه و کرامت حاصل می شود، مانند سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم علیه السلام و شفای بیماران و زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی علیه السلام و تعبیر قرآن به «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرا» (و هر كه از خدا پروا كند، خدا براى او راه بيرون شدن [از مشكلات و تنگناها را] قرار مى‏دهد و او را از جايى كه گمان نمى‏برد روزى مى‏دهد، و كسى كه بر خدا توكل كند، خدا برايش كافى است، [و] خدا فرمان و خواسته‏اش را [به هر كس كه بخواهد] مى‏رساند يقيناً براى هر چيزى اندازه‏اى قرار داده است). (طلاق، 2 و3) نیز از همین قبیل است.

البته توجه انسان به پروردگار در جایی که دست او از اسباب کوتاه می شود، امری است که در فطرت همه انسان ها قرار داده شده است، قرآن کریم می فرماید: «وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُورا» (و زمانى كه در دريا سختى و آسيبى به شما رسد، هر كه را جز او مى‏خوانيد ناپديد و گم مى‏شود، و هنگامى كه شما را [با سوق دادنتان‏] به سوى خشكى نجات دهد [از خدا] روى مى‏گردانيد. و انسان [با اينكه الطاف خدا را همواره در زندگى خود لمس مى‏كند] بسيار ناسپاس است). (اسراء 67) و گویا در چنین جایی دعا در ردیف اسباب قرار می گیرد.

 

 

10)لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْتَ

لا یندفع: بر طرف نمی شود. لا ینکشف: گشوده نمی گردد. «ینکشف» از کشف گرفته شده است، کشف به معنای «گشودن و رفع از پوشش چیزی» است، گویا امر ناگواری مطلوب انسان را پوشانده است و فقط خداوند است که می تواند مانع را برطرف کرده و از آن پرده بردارد.

 

در این فراز از دعا امام علیه السلام به خداوند این گونه عرضه می دارد که مشکلات پیش روی من آنقدر سنگین و سخت است که چیزی از آنها دفع نمی شود مگر آنچه را تو دفع کنی، و چیزی از آنها گشوده نمی شود و مانع از آن برطرف نمی شود مگر آنچه تو مانعش را بر طرف کنی و بگشایی.

 

 نظر دهید »

حکمت 69 نهج البلاغه

03 آبان 1400 توسط سربازی از تبار سادات

 2 نظر

اجابت دعا

03 آبان 1400 توسط سربازی از تبار سادات

 نظر دهید »

نکات مهم ارزشهای اخلاقی در نامه ۳۱ نهج البلاغه

03 آبان 1400 توسط سربازی از تبار سادات

نکات مهم ارزشهای اخلاقی در نامه ۳۱ نهج البلاغه را به صورت نکته های ریز بیان کنید.


در پاسخ به مطلب زیر توجه کنید .
الف. پاسخ اجمالی
امام علی(ع) در نامه‌ 31 نهج البلاغه به فرزندش اما حسن مجتبی(ع)، علاوه بر بیان توحید، عظمت پروردگار، صفات الهی، هدف آفرینش، معاد و…، مهم‌ترین نیازهای زندگی مادی و معنوی انسان را مطرح می‌کند. برخی از سر فصل‌های مهم آن چنین است :
خودسازى با یاد خدا، ضرورت یاد مرگ، توجه به حوادث روزگار، امر به معروف و نهی از منکر، تحمل سختی‌ها برای رسیدن به حق، صبر و استقامت، تلاش در راه کسب کمالات نفسانی جاودان، ضرورت بخشش مال و صدقه دادن، از حرص و آز برحذر بودن، شتاب در تربیت فرزند، روش تربیت فرزند، توکل، مطالعه تاریخ، معیارهاى روابط اجتماعى، تلاش در جمع آورى زاد و توشه، توجه به خویشاوندان، و … .

ب. پاسخ تفصیلی
نامه امام علی(ع) به فرزندش اما حسن مجتبی(ع ) ، [1] دریایی از معارف و آموزه‌های دینی و اخلاقی است. این نامه در حقیقت منشوری از بهترین دستور العمل‌های اعتقادی و اخلاقی است، برای تمام کسانی که دل در گرو اخلاق و معنویات دارند. امام علی(ع) در این نامه، علاوه بر بیان توحید، عظمت پروردگار، صفات الهی، هدف آفرینش، معاد و…، مهم‌ترین نیازهای زندگی مادی و معنوی انسان را مطرح می‌کند. در این مجال اندک پرداختن به تمام موضوعات مطرح شده در این نامه میسر نیست؛ از این‌رو برخی از سر فصل‌های مهم آن‌را بیان‌ می‌کنیم و مشروح آن‌را باید در شرح‌های نهج البلاغه جست‌وجو کرد .
1. خودسازى با یاد خدا : پسرم همانا تو را به ترس از خدا سفارش مى‌‌ ‌کنم که پیوسته در فرمان او باشى، و دلت را با یاد خدا زنده کنى. فرزندم، دلت را با اندرز نیکو زنده کن؛ هواى نفس را با بى‌‌اعتنایى به حرام بمیران؛ جان را با یقین نیرومند کن، و با نور حکمت روشنایى بخش .
2. توجه به حوادث روزگار : از پدرى فانى؛ اعتراف دارنده به گذشت زمان؛ زندگى را پشت سر نهاده؛ مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان، و کوچ کننده فردا، به فرزندى آرزومند بیش از توان؛ رونده راه نابود شدگان؛ در دنیا هدف بیمارى‌ ‌ها؛ در گرو روزگار؛ در تیر رس مصائب؛ گرفتار دنیا؛ اسیر مرگ؛ هم سوگند رنج‌ها؛ هم نشین اندوه ‌ها؛ آماج بلاها و جانشین گذشتگان .
3. ضرورت یاد مرگ : دلت را با یاد مرگ آرام کن؛ به نابودى از او اعتراف گیر؛ و با بررسى تحولات ناگوار دنیا به او آگاهى بخش. از دگرگونى روزگار، و زشتى‌‌ هاى گردش شب و روز او را بترسان؛ تاریخ گذشتگان را بر او بنما، و آنچه که بر سر پیشینیان آمده است به یادش آور. در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن، و بیندیش که آنها چه کردند از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند، از جمع دوستان جدا شده و به دیار غربت سفر کردند، گویا زمانى نمى‌ ‌گذرد که تو هم یکى از آنانى، پس جایگاه آینده را آباد کن؛ آخرت را به دنیا مفروش. پسرم، بدان تو براى آخرت آفریده شدى، نه دنیا، براى رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنیا، که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنى، و به آخرت در آیى. و تو شکار مرگى هستى که فرار کننده آن نجاتى ندارد، و هر که را بجوید به آن مى‌ رسد، و سرانجام او را مى‌ گیرد. پس، پسرم فراوان بیاد مرگ باش، و به یاد آنچه که به سوى آن می‌روى، و پس از مرگ در آن قرار مى ‌گیرى. تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باش، نیروى خود را افزون، و کمر همّت را بسته نگهدار که ناگهان نیاید و تو را مغلوب سازد. مبادا دلبستگى فراوان دنیا پرستان، و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را مغرور کند؛ چرا که خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده، و دنیا نیز از وضع خود تو را خبر داده، و از زشتى‌ هاى روزگار پرده برداشته است .
4. امر به معروف و نهی از منکر : به نیکى‌ ها امر کن و خود نیکوکار باش، و با دست و زبان بدی‌‌ها را انکار کن، و بکوش تا از بدکاران دور باشى .
5. توکل : در تمام کارها خود را به خدا واگذار که به پناهگاه مطمئن و نیرومندى رسیده اى .
6. تحمل سختی‌ها برای رسیدن به حق : و برای حق هر کجا که باشد سختی‌ها را تحمل کن .
7. صبر و استقامت : و خود را بردبارانه بر ناملایمات عادت ده، نیکو صفتی است شکیبایی در راه حق .
8. تلاش در راه کسب کمالات نفسانی جاودان : بدان‌که راهی که در پیش رو داری بسیار دور و بسی سهمگین، و تو در آن‌را از نیک‌خواهی و توشه برداری به مقداری که تو را با سبک‌بار به سرمنزل برساند بی‌نیاز نیستی. هرگز مباد که بیش از توان، شانه زیر بار دهی که سنگینی‌اش وبالت خواهد بود…. این‌را نیز بدان که در آن راه گردنه‌های نفس‌گیری در پیش است که هر کس سبک‌بارتر باشد، شادمان‌تر از کسی است که زیر بار گران است .
9. ضرورت بخشش مال و صدقه دادن : باری درخواست کسی را که در روزگار توانگریت از تو وام می‌خواهد تا به هنگام تنگ‌‌دستی آن‌را بپردازد، مغتنم بشمار .
10. از حرص و آز برحذر بودن : بپرهیز از آن‌که مرکب طمع ورزى تو را به سوى هلاکت به پیش راند .
11. کظم غیظ : خشمت را آهسته آهسته فروخور؛ زیرا من نوشیدنی‌ای شیرین‌تر و گواراتر از آن ندیده‌ام، در باره کسی که با تو به خشم و درشتی برخورد کند، نرم باش؛ زیرا دیری نخواهد گذشت که او نیز با تو نرم خواهد شد .
12. شتاب در تربیت فرزند : پسرم هنگامى که دیدم سالیانى از من گذشت، و توانایى‌ام رو به کاستى رفت، به نوشتن وصیّت براى تو شتاب کردم، و ارزش‌ ‌هاى اخلاقى را براى تو بر شمردم، پیش از آن‌که أجل فرا رسد، و رازهاى درونم را به تو منتقل نکرده باشم، و در نظرم کاهشى پدید آید، چنان‌که در جسمم پدید آمد، و پیش از آن‌که خواهش‌ها و دگرگونى‌ هاى دنیا به تو هجوم آورند، و پذیرش و اطاعت مشکل گردد؛ زیرا قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذرى است که در آن پاشیده شود. پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آن‌که دلت سخت شود، و عقل تو به چیز دیگرى مشغول گردد، تا به استقبال کارهایى بروى که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن‌را کشیده‌ اند، و تو را از تلاش و یافتن بى‌ نیاز ساخته‌ اند، و آنچه از تجربیّات آنها نصیب ما شد، به تو هم رسیده، و برخى از تجربیّاتى که بر ما پنهان مانده بود براى شما روشن گردد .
13. روش تربیت فرزند : پس در آغاز تربیت، تصمیم گرفتم تا کتاب خداى توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات، به تو بیاموزم، و شریعت اسلام و احکام آن از حلال و حرام، به تو تعلیم دهم و به چیز دیگرى نپردازم .
14. مطالعه تاریخ : پسرم درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکرده‌ ام، امّا در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثارشان سیر کردم تا آن‌جا که گویا یکى از آنان شده‌‌ ام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بوده‌ ام، پس قسمت‌‌ هاى روشن و شیرین زندگى آنان را از دوران تیرگى شناختم، و زندگانى سودمند آنان را با دوران زیان‌‌بارش شناسایى کردم، سپس از هر چیزى مهم و ارزش‌مند آن‌را، و از هر حادثه‌‌ اى، زیبا و شیرین آن‌را براى تو برگزیدم… در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن، و بیندیش که آنها چه کردند از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند از جمع دوستان جدا شده و به دیار غربت سفر کردند، گویا زمانى نمى‌ ‌گذرد که تو هم یکى از آنانى، پس جایگاه آینده را آباد کن؛ آخرت را به دنیا مفروش .
15. توجه به معنویّات : پسرم در وصیّت من درست بیندیش، بدان که در اختیار دارنده مرگ همان است که زندگى در دست او، و پدید آورنده موجودات است، همو مى‌ میراند، و نابود کننده همان است که دوباره زنده مى‌ کند، و آن‌که بیمار مى‌ کند شفا نیز مى‌ دهد، بدان‌که دنیا جاودانه نیست، و آن‌گونه که خدا خواسته است برقرار است … پس به قدرتى پناه بر که تو را آفریده، روزى داده، و اعتدال در اندام تو آورده است، بندگى تو فقط براى او باشد، و تنها اشتیاق او را داشته باش، و تنها از او بترس .
16. آخرت گرایى : اى پسرم من تو را از دنیا و تحوّلات گوناگونش، و نابودى و دست به دست گردیدنش آگاه کردم، و از آخرت و آنچه براى انسان ‌ها در آن‌جا فراهم است اطّلاع دادم، و براى هر دو مثال‌ ها زدم، تا پند پذیرى، و راه و رسم زندگى بیاموزى، همانا داستان آن کس که دنیا را آزمود، چونان مسافرانى است که در سر منزلى بى آب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد کوچ کردن به سرزمینى را دارند که در آن‌جا آسایش و رفاه فراهم است. پس مشکلات راه را تحمّل مى‌ کنند، و جدایى دوستان را مى‌ پذیرند، و سختى سفر، و ناگوارى غذا را با جان و دل قبول مى ‌کنند، تا به جایگاه وسیع، و منزلگاه أمن، با آرامش قدم بگذارند، و از تمام سختى‌ هاى طول سفر احساس ناراحتى ندارند، و هزینه‌ هاى مصرف شده را غرامت نمى‌ شمارند، و هیچ چیز براى آنان دوست داشتنى نیست، جز آن‌که به منزل أمن، و محل آرامش برسند .
17. معیارهاى روابط اجتماعى : اى پسرم نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار ده، پس آنچه را که براى خود دوست دارى براى دیگران نیز دوست بدار، و آنچه را که براى خود نمى ‌پسندى، براى دیگران مپسند، ستم روا مدار، آن‌گونه که دوست ندارى به تو ستم شود، نیکوکار باش، آن‌گونه که دوست دارى به تو نیکى کنند، و آنچه را که براى دیگران زشت مى ‌دارى براى خود نیز زشت بشمار، و چیزى را براى مردم رضایت ده که براى خود مى ‌پسندى، آنچه نمى‌ دانى نگو، گر چه آنچه را مى‌ دانى اندک است، آنچه را دوست ندارى به تو نسبت دهند، در باره دیگران مگو، بدان‌که خود بزرگ بینى و غرور، مخالف راستى، و آفت عقل است .
18. تلاش در جمع آورى زاد و توشه : بدان راهى پر مشقّت و بس طولانى در پیش روى دارى، و در این راه بدون کوشش بایسته، و تلاش فراوان، و اندازه گیرى زاد و توشه، و سبک کردن بار گناه، موفّق نخواهى بود، بیش از تحمّل خود بار مسئولیّت ‌ها بر دوش منه، که سنگینى آن براى تو عذاب آور است. اگر مستمندى را دیدى که توشه‌ ات را تا قیامت مى ‌برد، و فردا که به آن نیاز دارى به تو باز مى ‌گرداند، کمک او را غنیمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالى دارى بیشتر انفاق کن، و همراه او بفرست؛ زیرا ممکن است روزى در رستاخیز در جست‌وجوى چنین فردى باشى و او را نیابى … بدان‌که در پیش روى تو، گردنه‌ هاى صعب العبورى وجود دارد که حال سبک‌باران به مراتب بهتر از سنگین باران است، و آن‌که کند رود حالش بدتر از شتاب گیرنده مى باشد، و سرانجام حرکت، بهشت و یا دوزخ خواهد بود، پس براى خویش قبل از رسیدن به آخرت وسائلى مهیّا ساز، و جایگاه خود را پیش از آمدنت آماده کن؛ زیرا پس از مرگ، عذرى پذیرفته نمى ‌شود، و راه باز گشتى وجود ندارد .
19. توبه : و در صورت ارتکاب گناه در توبه را مسدود نکرده است؛ در کیفر تو شتاب نداشته، و در توبه و بازگشت، بر تو عیب نگرفته است، در آن‌جا که رسوایى سزاوار تو است، رسوا نساخته، و براى بازگشت به خویش شرایط سنگینى مطرح نکرده است، در گناهان تو را به محاکمه نکشیده، و از رحمت خویش نا امیدت نکرده، بلکه بازگشت تو را از گناهان، نیکى شمرده است. هر گناه تو را یکى، و هر نیکى تو را ده به حساب آورده، و راه بازگشت و توبه را به روى تو گشوده است. … پس از مرگ بترس، نکند زمانى سراغ تو را گیرد که در حال گناه یا در انتظار توبه کردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد که در این حال خود را تباه کرده ‌اى .
20. توجه به دعا : و از گنجینه‌ ‌هاى رحمت او چیزهایى را درخواست کن که جز او کسى نمى‌‌ تواند عطا کند. هر گاه او را بخوانى، ندایت را مى‌‌ ‌شنود، و چون با او راز دل‌گویى راز تو را مى‌‌ داند، پس حاجت خود را با او بگوى، و آنچه در دل دارى نزد او باز گوى، غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن، تا غم‌‌ هاى تو را بر طرف کند و در مشکلات تو را یارى رساند؛ مانند عمر بیشتر، تندرستى بدن، و گشایش در روزى. سپس خداوند کلیدهاى گنجینه هاى خود را در دست تو قرار داده که به تو اجازه دعا کردن داد، پس هر گاه اراده کردى مى توانى با دعا، درهاى نعمت خدا را بگشایى، تا باران رحمت الهى بر تو ببارد. هرگز از تأخیر اجابت دعا نا امید مباش؛ زیرا بخشش الهى باندازه نیّت است، گاه، در اجابت دعا تأخیر مى ‌شود تا پاداش درخواست کننده بیشتر و جزاى آرزومند کامل‌ تر شود، گاهى درخواست مى ‌کنى امّا پاسخ داده نمى‌ شود؛ زیرا بهتر از آنچه خواستى به زودى یا در وقت مشخّص، به تو خواهد بخشید، یا به جهت اعطای بهتر از آنچه خواستى، دعا به اجابت نمى‌ رسد؛ زیرا چه بسا خواسته‌ هایى دارى که اگر داده شود مایه هلاکت دین تو خواهد بود، پس خواسته‌ هاى تو به گونه اى باشد که جمال و زیبایى تو را تأمین، و رنج و سختى را از تو دور کند. پس نه مال دنیا براى تو پایدار، و نه تو براى مال دنیا باقى خواهى ماند .
21. شناخت دنیا پرستان : همانا دنیا پرستان چونان سگ‌ هاى درنده، عو عو کنان، براى دریدن صید در شتابند، برخى به برخى دیگر هجوم آورند، و نیرومندشان، ناتوان را مى‌ خورد، و بزرگ‌ ترها کوچک‌ ترها را. و یا چونان شترانى هستند که برخى از آنها پاى بسته، و برخى دیگر در بیابان رها شده که راه گم کرده و در جادّه‌ هاى نامعلومى در حرکت‌اند، و در وادى پر از آفت‌ ها، و در شنزارى که حرکت با کندى صورت مى ‌گیرد گرفتارند، نه چوپانى دارند که به کارشان برسد، و نه چراننده ‌اى که به چراگاهشان ببرد. دنیا آنها را به راه کورى کشاند. و دیدگانشان را از چراغ هدایت بپوشاند، در بی‌راهه سرگردان، و در نعمت ‌ها غرق شده ‌اند. داستان دنیا پرستان همانند گروهى است که از جایگاهى پر از نعمت‌ ها مى‌ خواهند به سرزمین خشک و بى آب و علف کوچ کنند، پس در نظر آنان چیزى ناراحت کننده‌ تر از این نیست که از جایگاه خود جدا مى ‌شوند، و ناراحتى‌ ها را باید تحمّل کنند .
22. واقع نگرى در زندگى : به یقین بدان که تو به همه آرزوهاى خود نخواهى رسید، و تا زمان مرگ بیشتر زندگى نخواهى کرد، و بر راه کسى مى ‌روى که پیش از تو مى ‌رفت، پس در به دست آوردن دنیا آرام باش، و در مصرف آنچه به دست آوردى نیکو عمل کن؛ زیرا چه بسا تلاش بى‌اندازه براى دنیا که به تاراج رفتن اموال کشانده شد. پس هر تلاش‌گرى به روزى دلخواه نخواهد رسید، و هر مدارا کننده‌ اى محروم نخواهد شد. نفس خود را از هر گونه پستى باز دار، هر چند تو را به اهدافت رساند؛ زیرا نمى‌ توانى به اندازه آبرویى که از دست مى‌ دهى بهایى به دست آورى. برده دیگرى مباش که خدا تو را آزاد آفرید، آن نیک که جز با شر به دست نیاید نیکى نیست، و آن راحتى که با سختى‌ هاى فراوان به دست آید، آسایش نخواهد بود. … اگر توانستى که بین تو و خدا صاحب نعمتى قرار نگیرد، چنین باش؛ زیرا تو، روزى خود را دریافت مى‌ کنى، و سهم خود بر مى ‌دارى، و مقدار اندکى که از طرف خداى سبحان به دست مى‌ آورى، بزرگ و گرامى‌ تر از (مال) فراوانى است که از دست بندگان دریافت مى‌ دارى، اگرچه همه از طرف خدا است. … شغل همراه با پاکدامنى، بهتر از ثروت فراوانى است که با گناهان به دست آید .
23. حقوق دوستان : چون برادرت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستى را بر قرار کن، اگر روى برگرداند تو مهربانى کن، و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامى که دورى مى ‌گزیند تو نزدیک شو، و چون سخت مى‌ گیرد تو آسان گیر، و به هنگام گناهش عذر او بپذیر، چنان‌که گویا بنده او مى ‌باشى، و او صاحب نعمت تو است. دوست آن است که در نهان آیین دوستى را رعایت کند .
24. ارزش‌هاى اخلاقى : پسرم بدان‌که روزى دو قسم است؛ یکى آن‌که تو آن‌را مى‌ جویى، و دیگر آن‌که او تو را مى‌ جوید، و اگر تو به سوى آن نروى، خود به سوى تو خواهد آمد، چه زشت است فروتنى به هنگام نیاز، و ستم‌کارى به هنگام بى‌ نیازى؛ همانا سهم تو از دنیا آن اندازه خواهد بود که با آن سراى آخرت را اصلاح کنى، اگر براى چیزى که از دست دادى ناراحت ن‌ شوى. از سخنان بى‌ارزش و خنده آور بپرهیز، اگر چه آن‌را از دیگرى نقل کرده باشى .
25. تمسک به ریسمان الهی : استوارترین وسیله ‌اى که می‌توانى به آن چنگ زنى، رشته ‌اى است که بین تو و خداى تو قرار دارد .
26. توجه به خویشاوندان : خویشاوندانت را گرامى دار؛ زیرا آنها پر و بال تو هستند که با آن پرواز مى‌ کنى، و ریشه تو هستند که به آنها باز مى ‌گردى، و دست نیرومند تو مى‌ باشند که با آن حمله مى ‌کنى . [2]
islamquest.net
[1] . البته، ابن میثم بحرانی از جعفر ابن بابویه نقل می‌کند که این نامه خطاب به محمد بن حنفیه است .
[2] . برای آشنایی بیشتر با مسائل و موضوعات مطرح شده در نامه 31 امام علی(ع) می‌توانید به شرح‌های نهج البلاغه؛ مانند شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانی، ترجمه، عطایی، محمد رضا، روحانی، حبیب، ج 7، ص 208- 312، مراجعه نمایید

 1 نظر

راهكارهای تربیتی کودکان در نهج البلاغه

03 آبان 1400 توسط سربازی از تبار سادات

 

 خدا را فراموش نکن


حضرت در نخستین فرازهای وصیت شان، امام حسن(ع) را به تقوی و یاد خدا فرامی خوانند؛ درست بعد از اینكه به او می گویند تو پاره تن منی! ایشان این توصیه را تنها به عنوان امام یا حاكم اسلامی، بیان نمی كنند؛ این یك درخواست و وصیت، پدرانه هم هست. در واقع می خواهند بگویند كه چون این همه دوستت دارم و برایم ارزشمندی به تو می گویم كه «از خدا پروا داشته باش و به دستورات او پایبند باش». ما به عنوان والدین، چقدر نگران كم و كیف ارتباط فرزندمان با خدا هستیم؟ چقدر برنامه داریم كه دستورات الهی را یاد بگیرد و به آنها پایبند باشد؟ آنقدر كه نگرانیم كدام مدرسه برود؟ از چه سنی كلاس زبان را شروع كند؟ چه بپوشد؟ چه تولدی برایش بگیریم؟ و… نگران این هستیم كه یك تكیه گاه محكم و دائمی به نام خداوند متعال را به فرزندمان معرفی كنیم؟ برای معرفی درست و كامل این تكیه گاه اخلاقی، چقدر هزینه می كنیم؟ چقدر زمان می گذاریم؟

آماده کردن نوجوان برای عبور از گردنه های دیرگذر


در جای جای نامه، شاهد بررسی و تأكید بر سختی ها و قوانین حتمی دنیا هستیم؛ مسائلی همچون مرگ، گذر زمان، بیماری، نرسیدن به آرزوها و…؛ «و بدان كه در برابر تو راهی است بس دراز و با مشقت بسیار». «و بدان كه در این سفر، مسیرت همه هموار نیست بلكه پشته های سخت و گردنه های دیرگذر در انتظار تو است». نوجوان باید بداند كه قرار نیست در دنیا به تمامی خواسته هایش برسد. باید بداند كه موانع، همیشه و همه جا هستند، هیچ چیز به سادگی به دست نمی آید و حتی ممكن است بعد از تلاش های فراوان باز هم از دست برود. بگذارید فرزندتان با مشكلات آشنا شود، برایش طرح مسئله كنید و نگویید: «بچه م عقده ای می شه». كسی كه می داند مسیرش سخت است، انتظار سختی را دارد، با هر پیش آمدی غافلگیر نشده و دست و پایش را گم نمی كند و به ورطه افسردگی كشیده نمی شود. كسی كه می داند گردنه های دیرگذر در انتظارش است، خواه ناخواه صبر را فرا گرفته و درگشایش كارهایش از صبر كمك می گیرد. همچنین لازم است فرزند ما بداند كه مرگ، ملازم زندگی است. چرا همیشه او را از مفهوم مرگ و مردن دور نگه می داریم؟ كودك و نوجوان باید با اینگونه مفاهیم آشنا شوند. شما مسئولید كه او را با تمامی حقایق آشنا كنید اما به روشی كه كمترین آسیب را داشته و برخاسته از محبت درونی شما باشد.

قرآن بیاموز و با قران باش


در باب یادگرفتنی ها، حضرت می فرمایند: «بر آن شدم كه ابتدا به تو قرآن بیاموزم و تو را از ترجمان و تأویل آن آگاه كنم» مگر راهكاری روشن تر از این هم داریم؟ آموزش قرآن به كودك مسئله ای است كه باید به آن توجه كرد و برایش وقت گذاشت و البته حفظ قرآن تنها یكی از راه های آموزش آن است. آشنایی كودكان با مفاهیم قرآنی، داستان های قرآن، اما و اگرها و باید و نبایدهاست كه در ذهن او یك نقشه  راه ترسیم می كند و تربیت كلی او را به عهده می گیرد. بنابراین از این امر مهم به هیچ وجه غافل نشوید.

مسئولیت خودت را داشته باش


از همان ابتدای نامه، حضرت به فرزندشان توصیه می كنند كه حواس خود را كاملا معطوف به خود كند و فراموش نكند كه در قبال خودش مسئولیت بزرگی دارد و آنقدر این مسئولیت، بزرگ و وقت گیر است كه زمانی برای توجه به عیب و نقص دیگران پیش نمی آید؛ «فهمیدم كه من پیش و بیش از آنكه مسئول مردمان باشم، وظیفه دار خودم هستم و بر این دریافت و دغدغه ام عقل نیز صحه گذاشت و تكلیفم را بی هیچ پرده و پیرایه روشن ساخت»، «در آنچه نمی دانی دخالت نكن»، «سخنی را كه وظیفه نداری نگو»، «و نگو آنچه نمی دانی، هرچند كم باشد آنچه می دانی»؛ در این نكات، آنقدر حرف نهفته است كه می توان كل این صفحه و این مطلب را به آن اختصاص داد. این سخن می تواند هم سرلوحه  تربیت خود ما و هم تربیت فرزندمان باشد.
سفارش این نكات، بر اهمیت پرورش عقل و عقلانیت در روابط فردی و اجتماعی صحه می گذارد. كافی است خودمان به عنوان والد، به این چند فراز عمل كنیم و حواسمان بیشتر از هرچیز پی اصلاح و تربیت خودمان باشد، آن وقت است كه فرزند ما همانگونه می شود كه ما هستیم.

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 160
شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

جستجو

وبلاگ های من

  • سربازی از تبار سادات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • اخبار
  • بصیرتی
  • حدیث وروایت وسخن بزرگان
  • حکایات
  • داستان
  • دست نوشته
  • شهدا
  • عمومی
  • مناسبتی
  • کتاب

رتبه