تفسیر دعای هفتم صحیفه
بخش چهارم
درخواست حلّ مشکلات از پروردگار
20)فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
امام سجاد علیه السلام پس از بیان مشکلات و سختی ها، حلّ آنها را از خداوند متعال درخواست می کند.
ابتدا عرضه می دارد: «فصلّ علی محمد و آل محمد».
در ارتباط با ذکر شریف صلوات به چند نکته باید توجه کرد:
1)صلوات دعاست، و در آن از پروردگار متعال می خواهیم که بر حضرت پیامبر و آل آن حضرت درود بفرستد. این دعا نشان دهنده ارادت ما به آن بزرگواران است به همین جهت برکات آن شامل ما هم می شود.
2)قرآن کریم در آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً»، خطاب به مؤمنین می فرماید: (همانا خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود و رحمت مىفرستند. اى اهل ايمان! بر او درود فرستيد و آن گونه كه شايسته است، تسليم او باشيد.) (احزاب 56)
3)صلوات دعایی است که حتما استجابت می شود.
توضیح این که:
الف: برخی از دعاها استجابت نمی شوند، زیرا بر خلاف سنت قطعی پروردگار هستند، مثل این که کسی بگوید: «خدایا! از تو می خواهم که من همیشه زنده بمانم و هرگز نمیرم»، این دعا استجابت نمی شود، زیرا برخلاف سنت قطعی پروردگار است. قرآن کریم می فرماید: «کلّ نفس ذائقة الموت» (هر نفسی چشنده مرگ است) (آل عمران: 185)
و یا بگوید: «خدایا از تو می خواهم که من همیشه جوان بمانم» این دعا هم استجابت نمی شود، زیرا سنت قطعی پروردگار این است که انسان در مسیر زندگی خود مراحلی چون کودکی، نوجوانی، جوانی، میان سالی و پیری را طی کند.
امام صادق علیه السلام می فرماید : «و ان لا یقول: اللهم لا تحوجنی الی الحد من خلقک، فإنّه لیس من احد الا هو محتاج الی الناس» (کسی در دعا نگوید: «خدایا مرا محتاج هیچ یک از مخلوقین خودت مکن»، زیرا انسانی نیست مگر اینکه محتاج به مردم است.)
بل یقول: «اللهم لا تحوجنی الی شرار خلقک» (بلکه بگوید: خدایا مرا محتاج مخلوقین شرور خود مکن)
و لا یقول: «اللهم انی اعوذ بک من الفتنة»، بل یقول: «من مُضلّات الفتن»: و نیز نگوید: «خدایا مرا مورد امتحان قرار مده»، (زیرا امتحان یکی از سنت های الهی است و همه بندگان مورد امتحان واقع می شوند)، بلکه بگوید: «خدایا از امتحان هایی که موجب لغزش و انحراف می شود به تو پناه می برم».
«و أن یسأل فوق قدره فإنّه یستحقّ الحرمان»: و نیز در دعا فراتر از قدر و منزلت و ظرفیت خودش درخواست نکند، زیرا چنین انسانی شایسته محرومیت است» (سفینة البحار، 1/477)
امیرالمومنین علیه السلام شنید که کسی خطاب به رفیقش می گوید: «لا اراک الله مکروها» (خداوند هیچ چیز ناملایم و ناپسند برایت پیش نیاورد.)
فقال علیه السلام: «انّما دعوتُ له بالموت، انّ من عاش فی الدنیا لابدّ ان یری المکروه» (حضرت به او فرمود: «برای دوستت دعای به مرگ کردی و از خدا مرگ او را خواستی، زیرا هر کس در دنیا زندگی کند قطعا به ناملایمات و سختی هایی مبتلا می شود) (شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه: 20/289)
ب. صلوات دعایی است که حتما استجابت می شود، به همین جهت در روایات وارد شده که اگر می خواهید دعایتان مستجاب شود قبل از دعا کردن، بر محمد و آل آن حضرت درود فرستید. امام صادق علیه السلام می فرماید: «اذا دعا احدکم فلیبدأ بالصلاة علی النبی، فإنّ الصلاة علی النبی مقبولة و لم یکن الله لیقبل بعض الدعاء و یردّ بعضه» (وقتی یکی از شما در پیشگاه خداوند دعا می کند، درخواست خود را با صلوات بر حضرت پیامبر آغاز کند، زیرا صلوات دعایی است که مورد قبول پروردگار واقع می شود، و این گونه نیست که خداوند قسمتی از دعا _یعنی صلوات_ را بپذیرد و بقیه دعا را نپذیرد.) (امالی شیح طوسی: 1/157).
وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ،
فرَج: گشایش. طَول: قدرت، توانایی، امکانات، فضل و نعمت.
یعنی: پروردگارا! درهای فرج و گشایش را با قدرت و تواناییت بر من بگشا.
خداوند در موارد متعددی فرموده است: «ان الله علی کل شیء قدیر» (همانا خداوند بر هر چیزی تواناست) (بقره 20)
21)وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ
اکسِر: بشکن، خرد کن. سلطان: تسلّط: همّ: غم و اندوه شدید که گویا انسان را ذوب می کند. «سلطان همّ» اشاره به شدت غم و اندوه است به گونه ای که علاوه بر این که انسان را ذوب می کند آنچنان بر انسان تسلط یافته که گویا برای او راه نجاتی نیست. حَول: حائل شدن، تغییر و دگرگونی، اشاره به این که خداوند قدرت دارد بین من با مشکلاتم حائل شود، و آنها را دگرگون کند و تبدیل به راحتی کند.
یعنی: با قدرت خودت تسلط همّ و غمّ بر من را درهم بشکن.
و روشن است که وقتی تسلط غم و اندوه بر انسان شکسته و خرد شود، دیگر آن غمّ و اندوه نمی تواند بر انسان تسلط پیدا کند.
22)وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ،
أبلنی: به من عطا کن. حسن النظر: خوش بین بودن. فی ما شکوتُ: در آنچه از مشکلات به تو شکایت بردم.
یعنی: خدایا نسبت به آنچه از مشکلات نزد تو شکایت کردم به من خوش بینی عطا کن، به این صورت که نسبت به آنها خوش بین باشم و آنها را مشتمل بر حکمت ها و مصلحت هایی از جانب تو بدانم.
قرآن کریم می فرماید: «فعسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا» (پس چه بسا چیزی را خوش ندارید و خداوند در آن خیر زیادی قرار می دهد) (نساء 19)
و نیز می فرماید: «عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبّوا شیئا و هو شرّ لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون» (چه بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و چه بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است و خداوند می داند و شما نمی دانید.) (بقره 216)
23)وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ
أذقنی: بچشان به من، از «ذوق» به معنای چشیدن و درک کامل طعم یک چیز همراه با عبور از آن است. حلاوة : شیرینی. صُنع: عمل و کاری که در رابطه با درخواست های من انجام می دهی، فرق عمل با صنع این است که عمل به هر کاری گفته می شود ولی صنع به آن کاری گفته می شود که با مهارت و دقت خاصی انجام شود.
یعنی: خداوندا! شیرینی آن کار لطیف و دقیقی که در رابطه با درخواست های من انجام می دهی (و آنها را برآورده می کنی) به من بچشان به گونه ای که طعم شیرینی آن را به طور کامل احساس کنم و از شیرینی های آن عبور کنم و به گونه ای نباشد که پس از بطرف شدن مشکلات و چشیدن طعم شیرینی آن، مجذوب شیرینی های آن شده و تو را فراموش کنم.
24)وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً
هب لی: ببخش به من. فرَج: گشایش. هنیء: گوارا.
یعنی: پروردگارا! و به من از جانب خودت رحمت و گشایشی گوارا عنایت فرما. «هنیئا» اشاره به این است که فرج و گشایش در حلّ مشکلات، همراه با گوارایی باشد و به گونه ای نباشد که برطرف شدن مشکلات، همراه با سختی ها و مشکلات دیگر باشد.
25)وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً.
اجعل لی: قرار بده برای من. مخرج: راه خروج. وحیّ: از «وحی» به معنای اشاره سریع است.
یعنی خدایا برای من از جانب خودت راه خروج سریع و اشاره ای قرار بده.
26)وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ.
لا تشغلنی: مرا مشغول مساز. اهتمام: از همّ گرفته شده است، به معنای غم و اندوه شدید، یا به معنای مشغول شدن. تعاهُد: عهد بستن دو طرفه، در این جا یعنی عهد بین خدا با بنده اش، که به صورت طرفینی است و در موارد متعددی از قرآن به آن اشاره شده است، مانند «اوفوا بعهدی اوف بعهدکم» (به عهد من وفا کنید من هم به عهد شما وفا می کنم) (بقره 40). فروض: واجبات: سنتک: راه و روش حکیمانه تو که در مقابل با مشکلات باید بکار ببندم، مراد از سنت (روش حکیمانه) دو چیز است: یکی رفتن به سوی اسباب حل مشکلات و دیگری دعا، که در مباحث قبلی به آن اشاره کردیم.
یعنی: خداوندا به سبب غم و اندوه شدیدی که در اثر مشکلات برای من پیش آمده (و یا به سبب مشغول شدن من به مشکلاتی که برایم پیش آمده) مرا از عهدی که نسبت به انجام واجبات تو و به کارگیری روش حکیمانه ای که برای مقابله با مشکلات برایم قرار داده ای باز مدار!
بخش پنجم:
بیان سختی هایی که به سبب مشکلات پیش آمده
28)فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً،
ضقتُ: در تنگنا قرار گرفته ام. نزل بی: بر من فرود آمده، اشاره به این که حوادث پیش آمده به صورت ناگهانی بوده و به گونه ای نبوده که بشود از آنها جلوگیری کرد. ذرعا: طاقت و توان.
یعنی پروردگارا! به جهت مشکلات و سختی هایی که بر من فرود آمده، به شدت در تنگنا قرار گرفته ام به گونه ای که طاقت و توانم کم شده است.
29)وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً
امتلأتُ: پر شده ام. همّ: غم و اندوه شدید.
یعنی: خدایا به سبب تحمل کردن مشکلاتی که بر من حادث شده، غم و اندوه شدید سرتاسر وجودم را فرا گرفته است.
بخش ششم:
بیان این که حلّ مشکلات فقط به دست پروردگار است.
30)وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ،
منیتُ به: به آن گرفتار شده ام، وقعتُ فیه: در آن افتاده ام. کشف: گشودن و رفع از پوشش چیزی، گویا امر ناگواری مطلوب انسان را پوشانده است و فقط خداوند است که می تواند از آن پرده بردارد.
در این فراز امام علیه السلام به محضر پروردگار عرضه می دارد: پروردگارا! تنها تو قادر هستی که از آنچه من به آن گرفتار شده ام، پرده برداری و آنچه که در آن افتاده ام برطرف کنی.
بخش هفتم:
درخواست حلّ مشکلات از پروردگار
31)فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ،
یعنی: حال که چنین است مشکلات مرا برطرف ساز، هرچند سزاوار این لطف از جانب تو نباشم.
بخش هشتم:
بیان صفات پروردگار
32)يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيم
عرش: به معنای سقف و تخت پایه بلند است. در مورد خداوند کنایه از قدرت است و اشاره به این است که خداوند بر هر چیزی قادر است.
یعنی: ای صاحب عرش با عظمت.270/260/40/