سربازی از تبار سادات

جوانان باید در عرصه فضای مجازی جهادی وارد شوند.
  • خانه 
  • ورود 

ایا ماه صفر نحس است؟(نظرمراجع)

21 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

نظر مراجع تقلید چیست؟
سؤال: برخی معتقدند، برخی ایام مثل ماه صفر نحس هستند و به برخی روایات نیز استناد می‌کنند. آیا از نظر شرعی ایام و لیالی نحس وجود دارد و برای رفع نحسی چه باید کرد؟

حضرت آیت‌الله صافی گلپایگانی:
به‌طور مطلق چنین مطلبی ثابت نیست و به‌طورکلی صدقه به فقیر دافع بلاست.

حضرت آیت‌الله فاضل لنکرانی:
دلیلی بر این معنا نداریم و بر فرض صحت هم با مقداری صدقه مسئله حل می‌شود.

حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی:
از بعضی روایات چنین چیزی استفاده می‌شود ولی با صدقه خطرات برطرف می‌شود.

حضرت آیت‌الله سیستانی:
برای رفع نحسی احتمالی صدقه بدهید.

حضرت آیت‌الله تبریزی:
نحوست زمان گاهی به معنای این است که مقارن امر ناخوشایندی است. مثل وفات حضرت رسول اکرم (ص) و ائمه علیهم‌السلام که یادآور وقایع تلخ است. لذا از وقوع چنین اموری دلهره به انسان دست می‌دهد و برای آرامش جز پناه بردن به خداوند متعال و دادن صدقه چاره بهتری نیست.

حضرت آیت‌الله بهجت:
فی‌الجمله ثابت است و صدقه دادن دعاهای مأثوره نافع است.

 نظر دهید »

پدرم تشنه‌ است، تا او آب نخورد، آب نمی‌نوشم

21 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

رقیه: پدرم تشنه‌ است، تا او آب نخورد، آب نمی‌نوشم


فاطمه کفیل استاد تاریخ جامعةالزهرا(س) در خصوص تشنگی حضرت رقیه در روز عاشورا به دو روایت اشاره می‌کند و می‌گوید: هنگامی که امام حسین علیه‌السلام در لحظات آخر رقیه را در آغوش می‌گیرد و لب‌های خشکیده نازدانه‌اش را می‌بوسد، در این هنگام رقیه به پدرش می‌گوید «العطش العطش، فان الظما قد احرقنی»؛ «بابا بسیار تشنه‌ام، شدت تشنگی جگرم را آتش زده است»، امام حسین (ع) به او فرمود «کنار خیمه بنشین تا برای تو آب بیاورم»، آن گاه امام حسین(ع) برخاست تا به سوی میدان برود، باز هم رقیه(س) دامن پدر را گرفت و با گریه گفت «یا ابه این تمضی عنا؟»؛ «بابا جان کجا می‌روی؟ چرا از ما بریده‌ای؟»، امام (ع) یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد، این نشان از رابطه عمیق عاطفی بین حضرت رقیه‌ علیهاالسلام و اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام دارد، با توجه به اینکه رقیه مادر نداشت و مادرش از دنیا رفته بود.
وی درباره روایت دوم، بیان می‌کند: هلال‌بن نافع، که از سربازان دشمن بود، می‌گوید «من جلوی لشکر -دشمن- بودم، دیدم حسین(ع)، پس از وداع با اهل بیت خود، به سوی میدان می‌آید، در این هنگام ناگاه چشمم به دخترکی افتاد که از خیمه بیرون آمد و با گام‌های لرزان، دوان دوان به دنبال او شتافت و خود را به حسین رسانید،آن گاه دامن او را گرفت و صدا زد «یا ابه! انظر الی فانی عطشان»؛ «بابا جان، به من بنگر، من تشنه‌ام»، شنیدن این سخن کوتاه ولی جگر سوز از زبان کودکی تشنه‌‌کام، مثل آن بود که بر زخم‌های دل داغدار امام حسین(ع) نمک پاشیده ‌باشند، سخن او آن چنان امام حسین(ع) را منقلب ساخت که بی‌اختیار اشک از دیدگانش جاری شد و با چشمی اشکبار به دخترش فرمود «الله یسقیک فانه وکیلی»، «خدا ترا سیراب می‌کند؛ زیرا او وکیل و پناهگاه من است»، هلال می‌گوید «پرسیدم، این دخترک که بود و چه نسبتی با حسین داشت؟»، به من پاسخ دادند «او رقیه دختر سه ساله حسین است».

آن عصر عاشوراست، دشمنان برای غارت خیمه‌ها هجوم آورده‌اند، کودکان اهل‌بیت علیهم‌السلام بر اثر تشنگی در خطر هلاکت هستند، هنگامی که آب را برای رقیه (س) می‌برند، آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوی قتلگاه حرکت کرد
قدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم
‌پس از اینکه هیاهو در دشت نینوا به خاموشی می‌گراید و خاندان آل طه پس از یک روز پر از مصیبت با بدن‌های زخمی مدتی کوتاه را به استراحت می‌گذارند و در شب شام غریبان،‌ حضرت زینب (س) در زیر خیمه نیم سوخته‌ای، خواب بر چشمانش سنگینی می‌کند، در عالم خواب مادرش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را دید، عرض کرد «مادرجان،‌ آیا از حال ما خبر داری؟!»، حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود «تاب شنیدن ندارم»، حضرت زینب (س) عرض کرد «پس شکوه‌ام را به چه کسی بگویم؟»، حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود «من خود هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین (ع) جدا می‌کردند،‌ حاضر بودم، اکنون برخیز و رقیه (س) را پیدا کن».
در این هنگام حضرت زینب سراسیمه از خواب برخاست، هر چه صدا زد، ‌حضرت رقیه (س) را نیافت و با خواهرش ام کلثوم(س)،‌ درحالی که گریه می‌‌کردند، از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند؛‌ تا اینکه نزدیک قتلگاه صدای او را شنیدند، کنار بدن‌های پاره پاره؛ رقیه (س) را دیدند که خود را روی پیکر مطهر پدر افکنده‌ و درحالی که دست‌هایش را به سینه پدر چسبانیده است، درد دل می‌کند، حضرت زینب (س) او را نوازش داد و در این وقت سکینه (س) نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند، در مسیر راه،‌ سکینه (س) از رقیه (س) پرسید «چگونه پیکر پدر را پیدا کردی؟»، او پاسخ داد «آن قدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم که فرمود: بیا اینجا، ‌من در اینجا هستم».

 1 نظر

زیارتنامه حضرت رقیه

21 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْری اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّی اللهُ عَلَیْکِ وَعَلی رُوحِکِ وَبَدَنِکِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَکِ وَمَاْواکِ فِی الْجَنَّةِ مَعَ آبائِکِ وَاَجْدادِکِ، الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدّارِ، وَعَلَی الْمَلائِکَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّریفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، وَصَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

 نظر دهید »

دعای هر روز ماه صفر

17 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

?دعای هر روز ماه صفر

 

یا شَدیدَ الْقُوی‌ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‌ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‌ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‌ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ!

 

 ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگی‌ات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه‌اش!

 نظر دهید »

سوابق و فعالیتهای اجرایی خانم انسیه خزعلی(معاون رییس جمهور در امور زنان)

13 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

سوابق و فعالیتهای اجرایی


* معاون امور زنان و خانواده دولت سیزدهم.
* رئیس دانشگاه الزهراء (س).
* مدیر گروه زبان و ادبیات عرب دانشگاه الزهرا.
* رئیس دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه الزهراء.
* عضو هیئت مدیره بنیاد اندیشه اسلامی.
* عضو هیئت امنای دانشگاه الزهراء (س).
* عضو هیئت امنای پژوهشکده علوم انسانی.
* عضو هیئت تحریریه مجله علمی پژوهشی زبان پژوهی.
* عضو هیئت تحریریه مجله علمی – پژوهشی پژوهش نامه زبان و ادبیات عربی.
* عضو هیئت تحریریه مجله لسان مبین.
* سردبیر مجله علمی – پژوهشی زن و خانواده.
* عضو هیئت امنای باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان.
* عضو کمیته تخصصی علوم انسانی و اجتماعی صندوق حمایت از پژوهشگران ریاست جمهوری.
* عضو کمیته برنامه‌ریزی وزارت علوم.
* عضو شورای گسترش آموزش عالی.
* عضو کارگروه علوم اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی.
* عضو و نایب رئیس کمیسیون بانوان خیرین مدرسه ساز.
* رئیس پردیس دانشگاه اسلامی رضوی.

 نظر دهید »

سوابق شغلی و فعالیت های خانم خزعلی

13 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

سوابق شغلی و فعالیت ها


از جمله سوابق شغلی و مدیریتی وی می توان به ریاست دانشگاه الزهرا (س)، ریاست پردیس دانشگاه

رضوی، عضو هیات علمی دانشگاه، دانشجو و استاد نمونه کشوری و .. اشاره کرد

 

انسیه خزعلی از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۵ ریاست دانشگاه الزهرا را برعهده داشته و استاد تمام گروه ادبیات عرب

 

این دانشگاه است.

 نظر دهید »

آنچه ابوریحان از عاشورا نوشته است

13 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

آنچه ابوریحان از عاشورا نوشته است

استاد ابوریحان در فصل بیستم از «آثار الباقیه»، آن‌گاه که می‌خواهد از ماه‌های قمری نزد مسلمانان بنویسد، هنگام پرداختن به ماهِ محرم، از روز عاشورا نیز نوشته است. وی درباره پیشینه عاشورا به این نکته مهم اشاره کرده است که این روز، یعنی دهمین روز از ماه محرم، تا پیش از آنچه در عاشورای سال ۶۱ هجری رخ داد و آن مصیبت بزرگ واقع شد، نزد مسلمانان روزی خجسته بوده است.

عاشورا در تاریخ جاهلیّت عرب از روزهای عید رسمی و ملّی بوده و در آن روزگار، در چنین روزی روزه می‏ گرفتند، روز جشن ملّی، مفاخره و شادمانی بوده است و در چنین روزز لباس های فاخر می ‏پوشیدند و چراغانی و خضاب می‏ کردند.

در اسلام، با تشریع روزه رمضان، آن روزه و عید آن روز نسخ شد. گفته اند: علت نامگذاری روز دهم محرّم به عاشورا آن است، که ۱۰ تن از پیامبران به ۱۰ کرامت در این روز مورد تکریم الهی قرار گرفته اند.

استاد ضمن نقل روایتی از پیغامبر اکرم (ص) درباره این روز، چنین نوشته است:

«ملّت اسلام همواره این روز را معظم می‌دانستند تا آنکه قتل حسین بن علی بن ابی‌طالب، علیهم‌السلام، در این روز اتفاق افتاد و او و یارانش را از راهِ بستنِ آب بر آنان، گذراندن از دَمِ شمشیر، آتش در خیامِ حرم، بر نیزه کردن سرها، اسب دوانیدن بر اجساد که در هیچ امتی با اشرارِ خَلق چنین نکرده‌اند، از میان بردند؛ و از این تاریخ مسلمانان عاشورا را شوم دانستند. ولی بنی‌امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال کردند و مهمانی‌ها و ولیمه‌ها دادند و تا زمانی که ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود؛ حتی اینکه پس از انقراض ایشان باز هم این رسم باقی ماند، ولی شیعیان از راه تأسّف و سوگواری به قتل سیّدالشهدا [علیه‌السلام] در مدینة السلامِ بغداد و شهرهای دیگر گریه و نوحه‌سرایی می‌کنند و تربت مسعود حسین [علیه‌السلام] را در کربلا در این روز زیارت می‌نمایند». [۹]

 

گزارشی که ابوریحان از شادمانی هر ساله بنی‌امیه، علیهم اللعنة و العذاب، در روز عاشورا داده است، به‌تمامی برابری می‌کند با این فراز از زیارت عاشورا: «اللّهُمَّ إِنَّ هذَا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو أُمَیَّةَ وَابْنُ آکِلَةِ الْأَکْبادِ، اللَّعِینُ ابْنُ اللَّعِینِ عَلَی لِسانِکَ وَ لِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فِی کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فِیهِ نَبِیُّکَ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ. اللّهُمَّ الْعَنْ أَباسُفْیانَ وَمُعَاوِیَةَ وَیَزِیدَ بْنَ مُعَاوِیَةَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ أَبَدَ الْآبِدِینَ، وَهذَا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ:

خدایا این روز، روزی است که به آن تبرّک جستند بنی‌امیه و فرزند جگرخوار، آن لعنت‌شده فرزند لعنت‌شده بر زبان تو و زبان پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) در هر کجا و هر موقفی که پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) در آن ایستاد. خدایا لعنت کن اباسفیان و معاویه و یزید فرزند معاویه را که از جانب تو بر آنان لعنت باد به جاودانگی جاودان‌ها؛ و امروز، روزی است که خوشحال شدند به این روز خاندان زیاد و خاندان مروان، به خاطر کشتن حضرت امام حسین (درود خدا بر او)». 

 

ابوریحان سپس آورده است که « چون خبر کشته شدن حسین [علیه‌السلام] را به مدینه آوردند، دختر عقیل بن ابی‌طالب از خانه بیرون آمده، این اشعار را برخواند:

ماذا تقولون اِن قال النّبی لکم /// ماذا فعلتم و انتم آخر الامم

بِعترتی و بِأهلی بعد مفتقدی /// نصف اساری و نصف ضرجوا بِدَم

ماکان هذا جزائی إذ نصحت لکم /// إن تخلفونی بسوء فی ذوی رحمی». 

معنی بیت‌ها از این قرار است: اگر پیغامبر (ص) از شما بپرسد که این چه بود که پس از من با اهل بیت من  کردید، با آنکه شما امت آخرین هستید، چه دارید که بگویید؟ نیمی را اسیر کردید و نیمی را به خون آغشته کردید. این پاداش من نیست، با اینکه خیرخواه شما بود، نسبت به خاندانم این‌گونه به من جفا کنید.

صاحب آثار الباقیه همچنین آورده است که در روز اول ماه صفر «سر حسین (ع) را به شهر شام وارد کردند و یزید آن سر را پیش روی خود گذاشت و با چوبی که در دست داشت، به لب‌های حسین (ع) می‌زد… . و در روز بیستمِ آن، سر حسین، علیه‌السلام، را به بدنش ملحق کردند و در همان جا دفن نمودند و زیارت اربعین راجع به این روز است؛ و بدین سبب این زیارت را اربعین گویند که چهل نفر از اهل بیتِ او پس از مراجعت از شام، قبرش را زیارت کردند».

 

https://www.irna.ir/

 نظر دهید »

شهید رجایی و باهنر در کلام رهبری

09 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات


مقام معظم رهبری درباره ویژگی‌های اخلاقی شهیدان رجایی و باهنر می‌فرماید : «شهید باهنر، مرد بی

تظاهری بود که هیچ کس از ظاهر آرام او نمی‌فهمید در باطن و ذهن و اندیشه موّاج او چه می‌گذرد.

وی یکی از متفکرین و تئوریسین‌ها و ایدئولوگ‌های انقلاب بود. نوشته‌های زیادی داشت و کتاب‌های

زیادی را تنظیم کرده بود….ارتباطات نزدیکی با شهید مطهری و شهید بهشتی داشت و هر دوی اینها،

برای عظمت فکری و قدرت تفکر عملی او ارزش زیادی قائل بودند… نقش شهید رجایی و باهنر در افشا

کردن ماهیت لیبرالی و منافقانه بنی صدر، بسیار برجسته بود. شهید رجایی با صبر خود و متانت و

حوصله عظیم و با قبول دردها و رنج‌های قلبی و غیرقابل افشایی که داشت، توانست، بنی صدر خائن را

افشا و رسوا کند و به زمین بکوبد.

 

 1 نظر

هديه آيت ا... العظمي گلپايگاني

07 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

هديه آيت ا… العظمي گلپايگاني


يکي از ذاکرين و خادمين کريمه اهلبيت (ع) نقل مي کرد: وضعيت مالي ام خوب نبود و دو هزار تومان به کسي بدهکار بودم. در حرم مطهر در مسجد بالاسر ، دو رکعت نماز خواندم و به زبان ساده حاجتم را عرض کردم و گفتم: بي بي جان ! من بدهکارم و به طرفم گفته ام فردا پولش را مي دهم . تو خودت مي داني . ساعت پنج بعد از ظهر بود که حضرت آيت ا… العظمي گلپايگاني (ره) به حرم مشرف شدند . وقتي که آقا به من نگاه کردند، احساس کردم اشتباهي از من سر زده که به حالت غضبناکي به من نگريستند. خيلي نگران شدم . با خودم فکر کردم ، ولي به نتيجه اي نرسيدم. تا اينکه آيت ا… گلپايگاني از حرم بازگشتند . هنگامي که کفش هاي ايشان را تحويل دادم ، چند قدمي رفتند و دوباره بازگشتند . رو به من کردند و گفتند : اسمت چيست ؟ گفتم : عليرضا خادم ! فرمايشي داشتيد ؟ فرمودند: بيا جلو ! مي خواهم صورتت را ببوسم . من خم شدم که دست ايشان را ببوسم، ايشان عباي خود را طوري روي سر من انداخت که هر دو در زير عبا قرار گرفتيم. بعد آيه اي طولاني در گوش من خواندند که ازخاطرم رفت . فرمودند : جيب لباست را نشان بده ! گفتم: کار خاصي داريد ؟ فرمود : کار دارم ! وقتي نشان دادم ، مبلغ قابل توجهي در جيبم گذاشتند و رفتند . مسؤولين آستانه از من سؤال کردند : آيت ا… گلپايگاني در گوش شما چه گفتند ؟ گفتم : آيه اي در گوش من خواندند که در گوش هيچ خادمي خوانده نشده است. وقتي دست در جيبم کردم ، ديدم مبلغ دو هزار تومان يعني همان مبلغي که از خانم فاطمه معصومه (ع) خواسته بودم ، در جيبم قرار داده شده است.

 نظر دهید »

ماجراي کفش مرد پاکستاني

07 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

ماجراي کفش مرد پاکستاني


آقاي علي مرداني يکي از خادمين کفشدار نقل مي کرد : در کفشداري شماره 3 مشغول کار بودم ، جواني آمد و گفت : شماره کفشم را گم کرده ام ، بعد از اينکه نشاني کفش را داد ، به او گفتم : برو دفتر کفشداري نامه بگير ، تا کفشت را بدهم. رفت و نامه اي آورد که کفشش را بگيرد ، اما به او گفتم : برو شايد شماره کفشت را پيدا کني . رفت و مجدداً برگشت ، در نهايت کفش ها را به او دادم . اندازه پايش بود ، پوشيد و رفت . ساعتي گذشت ، شخصي که تبعه پاکستان بود ، مراجعه کرد و شماره کفش را داد. وقتي شماره را نگاه کردم ، متوجه شدم همان کفشي است که به آن جوان تحويل داده ام . جريان را به ايشان گفتم ، ولي قانع نشد و گفت : قيمت کفش من هشت هزار تومان است . يا بايد پول کفشم را بدهي يا کفشم را پيدا کني . يک جفت دمپايي به او دادم و گفتم : شما برويد ، اگر کفشتان پيدا نشد ، پولش را به شما مي دهم . جريان را به مسؤولين کفشداري اطلاع دادم . آنها با آنکه نامه داده بودند که اگر کفشها اندازه پاي آن جوان بود و نشاني دقيق داد ، تحويلش دهم ، مسؤوليت آن را عهده دار نشدند و گفتند : خودت بايد خسارت آن را بپردازي . حقوق ماهيانه من شش هزار تومان بود و اگر مي خواستم پول کفش را بپردازم بايستي مبلغ دو هزار تومان ديگر قرض مي کردم . دلم شکست و خيلي گريه کردم . نزد ضريح مطهر رفتم و عرض کردم : بي بي جان ! خدا را خوش مي آيد که من ، هم خدمت کنم ، هم در اثر بي توجهي مسؤولين ديگر خسارت بدهم ، بدون اينکه تقصيري از من سرزده باشد . فرداي آن روز ، به هر حال به هر زحمتي بود ، مبلغ هشت هزار تومان تهيه کردم و کار در کفشداري را شروع کردم . قدري بعد ، جواني که کفشها را از من تحويل گرفته بود ، آمد کفشهايش را در حالي که داخل يک پلاستيک مشکي ، محکم بسته بود ، به من تحويل داد و شماره گرفت و به حرم داخل شد . وقتي نگاه کردم ، متوجه شدم کفشهاي آن مرد پاکستاني است. چند دقيقه بعد ، جوان مراجعه کرد ، شماره اش را گرفتم ، ولي کفش او را تحويل ندادم . هر چه سر و صدا و پرخاش کرد ، توجه نکردم . مسؤولين دفتر کفشداري آمدند و و قتي متوجه جريان شدند ، جوان را دستگير کردند و کفشهاي زائر پاکستاني ، صحيح و سالم به او برگردانده شد .

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 36
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

جستجو

وبلاگ های من

  • سربازی از تبار سادات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • اخبار
  • بصیرتی
  • حدیث وروایت وسخن بزرگان
  • حکایات
  • داستان
  • دست نوشته
  • شهدا
  • عمومی
  • مناسبتی
  • کتاب

رتبه