سربازی از تبار سادات

جوانان باید در عرصه فضای مجازی جهادی وارد شوند.
  • خانه 
  • ورود 

کتاب وکتابخوانی

24 آبان 1399 توسط سربازی از تبار سادات

مقاله ای با موضوع کتابخوانی

رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی با موضوع کتاب وکتابخوانی

 

(فرهنگ کوثر)https://hawzah.net/

وظیفه همه افراد فرهیخته و همه نهادهای فرهنگی کشور است که دراشاعه، گسترش و تقویت هرچه بیشتر مساله کتاب و کتابخوانی اهتمام ورزند و در یک کلام، همه درد آشنایان و دل آگاهان به منظور بسیج همگانی برای گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی بپاخیزند، تا هنگامه خجسته ای پیش آید که در آن، «کتاب» همه جا، برای همه کس و در همه وقت به وفور یافت شود و مطرح باشد ونیز هیچ کس در هیچ جا، هیچ بهانه ای برای کتاب نخواندن نداشته باشد. مقاله حاضر را به بهانه «روز کتاب و کتابخوانی» به بیان رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای، برگرفته از اثر جدید الانتشار «کتاب و کتابخوانی» اختصاص می دهیم.

 

 

جایگاه کتاب در فرهنگ و حاکمیت اسلامی
 

من هر زمانی که به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعه خودمان می افتم، قلبا غمگین و متاسف می شوم. این به خاطر آن است که درکشور ما به هر دلیلی که شما نگاه کنید، باید کتاب اقلا ده برابراین میزان، رواج و توسعه و حضور داشته باشد. اگر به دلیل پرچمداری تفکر اسلامی و حاکمیت اسلام به حساب بیاورید، این معناصدق می کند؛ چون اسلام به کتاب خواندن و نوشتن، خیلی اهمیت می دهد. اگر هر منصفی به بیانات نبی مکرم اسلام و ائمه (علیهم السلام) و پیشوایان اسلام نگاه کند و ببیند که اینها در چه زمانی به کتاب و کتابخوانی دعوت می کردند و فرا می خواندند، همه افسانه ها از ذهنش شسته خواهد شد و خواهد فهمید که دشمنان اسلام جز این نداشتند که افسانه های کتاب سوزی و کتاب ستیزی را برسر زبانها بیندازند، چون اسلام پرچمدار کتابخوانی است.

 

نقش برجسته کتاب
 

در اهمیت عنصر کتاب برای تکامل جامعه انسانی، همین بس که تمامی ادیان آسمانی و رجال بزرگ تاریخ بشری، از طریق کتاب جاودانه مانده اند و روابط فرهنگی جامعه بشری نیز از پوشش کتاب و مبادلات فرهنگی تقویت شده است.

 

ضرورت نقد و بررسی کتاب
 

وقتی کتاب زیاد دراختیار همه قرار می گیرد، یک نوع حیرتی برای بعضی به وجود می آید که آیا این کتاب را بخوانیم، یا نخوانیم؟مفید است، یا مضر است، یا بی فایده است؟ کتاب بی فایده هم یعنی مضر است؛ زیرا انسان وقتی را صرف خواهد کرد. البته کتابی که به کلی بی فایده باشد، خیلی به ندرت می شود پیدا کرد. بالاخره هرکتابی یک نوع فایده یی دارد؛ لیکن وقت انسان محدود است. کسانی که اهل مراجعه به کتاب هستند، احتیاج دارند که اهل نظر و اهل اطلاع، کتابها را به آنها معرفی کنند. متاسفانه مطبوعاتی که از لحاظ وسعت و کیفیت، مخصوص این کار و شایسته این زمان باشد، نداریم. البته در گذشته بود. اما خیلی نادر بود و سطح خیلی بالایی هم نداشت. امروز هم در گوشه و کنار چیزهایی هست که البته کافی نیست.. .. کتابهای بسیاری نوشته می شود که اگرخواننده ای در باره این کتابها آگاهی لازم را داشته باشد، آنهارا به رعت خواهد خرید و خواهد خواند؛ بلکه دوبار خواهدخواند. الان آگاهی ندارد، سراغ این کتاب نمی رود. بسیاری ازکتابها به عکس هستند؛ یعنی اگر خواننده مشخصی آن آگاهی راداشته باشد، به این کتاب نگاه نخواهد کرد؛ چون مثلا وقتش راندارد؛ چون احتیاجی به این مقوله ندارد؛ یا به خاطر این که اشکالی در این کتاب هست، سراغش نمی رود. پس، کتاب جزو کارهای لازم است.

 

قرآن، برترین کتاب مرجع
 

در قدیم، عادت خواندن قرآن وجود داشت، که این را هم زمان پهلوی ها از بین بردند! همان طور که می دانید، پیرمردان و پیرزنان ما سواد فارسی خواندن نداشتند؛ اما قرآن را همه یادمی گرفتند؛ این چیز خیلی خوب و مغتنمی بود. خود قرآن کتاب خیلی مهمی است؛ به خصوص اگر با ترجمه همراه می شد؛ منتها آن هم ازبین ماها برداشته شد؛ بعد هم آن کاری که باید بکنند؛ نکردند؛یعنی مردم را به کتاب عادت ندادند.

 

کتابهای دینی
 

مقوله دیگری که ما در آن کم کاری داریم که شاید باورکردنی هم نباشد. کتابهای دینی است! مثل این که ما روی کتابهای دینی و مسائل اسلامی متاسفانه کم کار می کنیم! این متون اسلامی بسیار ارزشمند است. ما به کتابهایی در ردیف کتابهای شهیدمطهری احتیاج داریم که مسائل اساسی اسلام را با یک بینش صائب وبه دور از کجروی و افراط و تفریط، با زبانی قابل فهم برای قشرهای متوسط جامعه که نه دانشمندان و نه اندیشمندن را ملاک می گیریم، نه سطوح خیلی پایین تر را. .. تبیین کند.

 

کتابهای سیاسی
 

آثار سیاسی که آگاهی دهنده ی به ملت ما باشد و بتواند قشرهای مختلف را دارای مغز سیاسی و قدرت تحلیل بکند، خیلی کم داریم؛و این چیزی است که انقلاب به آن نیاز دارد. البته روزنامه ها ورسانه ها وبرخی از سخنرانیها امروز تاحدی نیازها را برآورده می کنند و در حدی که جامعه ما را سیاسی نگهدارند، خوب است؛ امادر حدی که قدرت بینش سیاسی و اوج این بینش را در افراد به وجود بیاورند، نه این طور نیستند؛ کتاب لازم است. جای کتاب رادر این زمینه هیچ چیز پرنخواهد کرد.

 

کتابهای تاریخی
 

من نمی دانم شماچه قدر از تاریخ معاصر اطلاع دارید و چه قدر آن را خوانده اید. چه قدر خوب است که شماها در تابستان که قدری فراغت پیدا می کنید، واقعا برنامه ریزی کنید و قدری از تاریخ معاصر، از جمله همین قضیه تنباکو را مطالعه کنید. کتابهایی هم در باره این موضوع نوشته شده، که مناسب است آنها را بخوانید.

 

البته مطالعه کتابهای امین را می گویم. بعضیهاهستند که چون پای روحانیت و دین در میان است، عنادی که با دین دارند، حاضرنیستند به افتخار به این بزرگی اعتراف کنند و آن را مطرح نمایند.

 

خواندنیها
 

قیمت این کتاب «جان شیفته» (رومن رولان) به مراتب از این بیشتر است؛ هم تاریخ است، هم ادبیات است، هم اخلاق است، هم هنراست. این کتاب، همه چیز است. این کتاب را من سالها پیش خواندم.

 

وقتی که جلد اول کتاب شما (فرهنگ جبهه) درآمد، طبعا به طورعادی مثل بقیه منشوراتی که پیش من می آورند، نشستم آن راخواندم. این کتاب از بس من را جذب کرد، تا آخرش خواندم؛ بعددیدم این کافی نیست، به خانه بردم و گفتم: «همه بنشینید این کتاب را بخوانید!» در جمع خانواده، جاهایی از کتاب را خود من باز کردم و خواندم. گفتم: «این کتاب اصلاباید در فضای خانه ها باشد و همه باید آن را همیشه داشته باشند.» این «حنابندان» آقای قدمی…. عجب کتاب خوبی است.

 

… این کتاب چه قدر خوب نوشته شده است.
 

چه قدر این کتاب «فرمانده من» عالی است و چه قدر من رامتاثر و منقلب کرد. یا بعضی از این داستانهای کوتاه، مثل «نجیب» یا «زنده باد کمیل» و. .. که یک عالم درس دهنده وروحیه دهنده است.

 

من نمی خواهم به بچه ها خیلی کتاب و رمان معرفی کنم؛ حالا ممکن است اسم مؤلفانش را بگویم. مثلا یک نویسنده معروف فرانسوی هست، به نام «میشل زواکو» که کتابهای زیادی دارد. من اغلب رمانهای او را در آن دوره (نوجوانی) خواندم. یا نویسنده معروف فرانسوی «ویکتور هوگو» که من کتاب «بینوایان» او را اولین بار در همان دوره نوجوانی از کتابخانه آستان قدس گرفتم وخواندم.

 

نمی دانم کدام یک از شما آن کتاب مربوط به امدادگران را نوشته اید. من دیدم که این کتاب واقعا چه قدر لازم است. معلوم بود که این فرد خودش امدادگر بوده است. بدون این که آدم امدادگر باشد، نمی تواند مطلبی بنویسد. یا آن کس که کتاب «آتش به اختیار» را نوشته است، پیدا بود که قاعدتا باید دیده بانی را. .. لمس کرده باشد.

 

لزوم گسترش زبان فارسی
 

هر جای دنیا که هستید، باید همت بگمارید که در آن جا زبان فارسی را به انواع و اقسام روشها دایر کردن کلاس، تشویق افرادبه خواندن کتابهای فارسی، پخش کردن برخی از کتابهای فارسی که در بعضی جاها طالب طبیعی دارد؛ مثل کتاب حافظ و سعدی که مردم در هندوستان و پاکستان مشتری این کتابها هستند، و از راههای دیگر، یا حتی در جلسات رسمی ترویج کنید. تا آن جایی که ممکن باشد، … یا عامل دیگری وجود نداشته باشد، از زبان فارسی استفاده کنید. چرا ترویج زبان فارسی؟ برای خاطر این که اگرشما بتوانید زبان فارسی را گسترش بدهید. همه این فرهنگی را که در حصارهای لغوی داخل کشور محدود و محصور است، یک جا به آن نقطه و آن شخص و آن دل و ذهنی که مخاطب شماست، منتقل کرده اید.

 

این بد است؟ یعنی کافی است که ما یک صدای فارسی را تقویت بکنیم؛ مخاطب ما در هر جای دنیا باشد، می شنود. بنابراین، زبان خیلی مهم است.

 

تلخیص آثار خوب
 

یک پیشنهاد هم، عرضه کتابهای جیبی و کوچک است. الان خلاصه کردن کتابهای بزرگ و ساده کردن کتابهای دشوار، در دنیا معمول است.

 

البته این کار را بیشتر برای خاطر آموزش زبان می کنند زبان را ساده می کنند. اما عملا کتاب خلاصه می شود. داستانهای بزرگ راخلاصه و کوتاه می کنند. مثلا داستان «بینوایان» را در یک جزوه صد، صد و پنجاه صفحه ای در می آورند، که داستان شیرینی خواهدبود و همه کس هم می خواند. اگر این کار راه بیفتد، خوب است.

 

نوجوانی و کتابخوانی
 

من در دوران جوانی زیاد مطالعه می کردم. غیر از کتابهای درسی خودمان مطالعه می کردم و می خواندم، هم کتاب تاریخ، هم کتاب ادبیات، هم کتاب شعر و هم کتاب قصه و رمان می خواندم. به کتاب قصه خیلی علاقه داشتم و خیلی از رمانهای معروف را در دوره نوجوانی خواندم. شعر هم می خواندم. من در دوره نوجوانی وجوانی، با بسیاری از دیوانهای شعر آشنا شدم. به کتاب تاریخ علاقه داشتم، و چون درس عربی می خواندم و با زبان عربی آشنا شده بودم، به حدیث هم علاقه داشتم. الان احادیثی یادم است که آنهارا در دوره نوجوانی خواندم و یادداشت کردم. دفتر کوچکی داشتم که احادیث را در آن یادداشت می کردم. احادیثی را که دیروز یاهمین هفته نگاه کرده باشم، یادم نمی ماند؛ مگر این که یادآوری یی وجود داشته باشد؛ اما آنهایی را که در آن دوره خواندم، کاملا یادم است. شماها واقعا باید دوره نوجوانی وجوانی را قدر بدانید. هرچه امروز مطالعه می کنید، برایتان می ماند و هرگز از ذهنتان زدوده نمی شود. این دوره نوجوانی، برای مطالعه کردن و یادگرفتن، که مطالعه کردن و یادگرفتن، دوره خیلی خوبی است؛ واقعا یک دوره طلایی است و با هیچ دوران دیگری قابل مقایسه نیست.

 

کتابهای جیبی
 

از بس در باره این مساله مهم (کتابخوانی) گفته ام و به من هم گفته نشده که چه قدر اثر دارد، حقیقتا وقتی می خواهم بار دیگراین مساله را بیان کنم، دچار تردید می شوم که این دیگر جزوگفتار لغو نباشد! من نمی دانم واقعا این تکرار، اثر کرده، یانکرده است؛ شما باید آن را بگویید. واقعا آماری بگیرید، ببینیم کتابخوانی چه قدر رشد می کند. بیایید کاری کنید که مردم کتابخوان بشوند. در دنیا «کتاب جیبی» اساسا برای این به وجود آمد که مردم کتابخوان بشوند؛ یعنی کتاب را در جیبشان بگذارند و مثلا هنگامی که به قطار زیرزمینی یا اتوبوس سوارمی شوند، آن را باز کنند و بخوانند. این کاری است که اگر باب شود، بسیاری از وقتهای مرده، زنده خواهد شد.

 

تکرار و تاکید چرا؟
 

من اگر هر روز یک ساعت باید حرف بزنم و نتیجه اش این باشد که مردم کتابخوان بشوند، حاضرم روزی یک ساعت و نیم حرف بزنم! اگرطوری بشود قضیه را حل کرد، حرفی نیست. بله، ما باید عرضمان رابه مردم بکنیم و بنده هم عرض می کنم؛ منتها چیزهایی هست که باگفتن تنها تمام نمی شود. معلومات خاصیتش این است که یک بار که چیزی را گفتیم، طرف می فهمد؛ دیگر لازم نیست آن را دوباره، سه باره، ده باره بگوییم، می شود تکرار ممل لیکن اخلاقیات وخلقیات و عادات و رفتارها این طوری نیستند. وقتی کسی عادت ناپسندی دارد، کافی نیست که بگوییم آقا! این عادت ناپسند است، یا این کار را انجام نده، یا این کار را انجام بده. یک بارتذکر بدهیم و بگوییم ما گفتیم، دیگر تکلیفمان تمام شد؛ نه، این طوری نیست. این گفتن و باز گفتن و باز گفتن و به زبانهای گوناگون گفتن و از همه طرف گفتن و او را با فکر محاصره کردن می خواهد، تا یک عادت از میان برود، یا به وجود بیاید.

 

ریشه تاریخی عدم رواج کتابخوانی
 

با تلخی باید اعتراف کنیم که رواج کتاب و روحیه کتابخوانی درمیان ملت عزیز ما که خود یکی از مشعل داران فرهنگ و کتاب ومعرفت در طول تاریخ پس از ظهور اسلام بوده است. بسی کمتر از آن چیزی است که از چنین ملتی انتظار می رود. و این پدیده نیزمانند بیشتر پدیده های ناگوار در کشورما، نتیجه فرمانروایی پادشاهان و فرمانروایان ظالم و فاسد و بی فرهنگ و بی سواد براین کشور در دویست سال گذشته است. در دورانی که برخی ملتهای دیگر به سوی دانش و پژوهش و معرفت روی آورده بودند، ملت کهن وبا استعداد ما در زیر سلطه آن انسانهای پلید و خود پرست وزورگو و نااهل، از دانش و معرفت دور ماند و در دوره اخیر که حکومت دست نشانده و فاسد پهلوی، همه کارها را برابر خواست بیگانگان و دشمنان این ملت وبه زیان این ملت انجام می داد، نه تنها تلاشی برای ترویج کتاب و کتابخوانی نشد، بلکه با ایجادسرگرمی های ناسالم و دامن زدن به آتش غرایز جنسی درمیان جوانان، این ضرورت فوری و فوتی را هر چه بیشتر، از میدان دیدو توجه مردم بیرون راندند و در یکی از بهترین دورانهایی که شرایط جهانی، دگرگونی های اساسی در وضع نابسامان ملت ایران رابرمی تافت، ملت مظلوم ما را از آن محروم ساختند و کار را به آن جا رساندند که بنابرگزارشهای همان روزگار، در شهر تهران وبرخی شهرهای دیگر، شماره میخانه ها، بیش از شماره کتابخانه ها وکتابفروشی ها و یا چند برابر آنها بود.

 

عامل نیکبختی
 

همه دستاوردهای بشر در سراسر عمر جهان، تا آن جا که قابل کتابت بوده است، در میان نوشته هایی است که انسان ها پدیدآورده اند و می آورند. و در این صورت، مجموعه بی نظیر آموزش های آسمانی و درسهای پیامبران به بشر، دانش ها و شناخت هایی است که سعادت بشر بدون آگاهی از آن امکان پذیر نیست.

 

خوگرفتن با کتاب
 

کتاب مقوله بسیار مهمی است. البته من به کارهای هنری و تصویری تلویزیون، سینما، یا از این قبیل چیزها خیلی اعتقاد دارم؛اما کتاب نقش مخصوصی دارد. جای کتاب را هیچ چیزی پر نمی کند.

 

کتاب را باید ترویج کرد، … مردم باید به کتابخوانی عادت کنندو کتاب وارد زندگی بشود. چندی پیش من دیدم که همین تلویزیون با بعضی از جوانان مصاحبه کرده بود و پرسیده بود که: آقا! شماکتاب می خوانید؟ پاسخ داده بودند که: نه، اصلا کتاب را جزوضروریات زندگی نمی دانند.

 

بهره گیری بهینه از عامل زمان
 

افرادی که کار روزانه دارند اداری، کاسب، روستایی، کشاورز وامثال اینها اگر مثلا شب یا بین روز به خانه می آیند، بخشی اززمان را ولونیم ساعت برای کتاب خواندن بگذراند، چه قدرکتابها را در همین نیم ساعتها می شود خواند. بنده خودم دوره های بیست و چند جلدی کتابها را در همین فاصله های ده دقیقه، بیست دقیقه، یک ربع ساعت، خوانده ام!… شاید من از صدها جلد کتاب همین طور در این فاصله های کوتاه استفاده کرده باشم. بسیاری راهم می شناسم که این طور هستند…. من یک دوره کتاب… هشت جلدی را. .. در اتوبوس مطالعه کردم! این بایستی یک سیره و سنت رایجی بین مردم ما بشود که کتاب را بخوانند و به بچه هایشان یاد بدهند. خانمها در خانه ها کتاب بخوانند و معلومات را فرابگیرند.

 

خوب خواندن کتاب، و کتاب خوب خواندن
 

کتابخوانی چیزی است که برای یک ملت، فریضه و لازم است. آن مردمی که اهل کتاب خواندن باشند، از لحاظ معلومات انس نداشته باشند، تفاوت می کنند. خوشبختانه کتاب زیاد هست و کتابهای زیادی چاپ می شود. نمی خواهم عرض بکنم که همه آنچه که چاپ می شود، کتابهای خوب و مفیدی است؛ نه، ای بسا کتابی چاپ می شودو به بازار هم می آید، اما کتاب مفیدی نیست؛ یک کتاب بی فایده وعاطل و باطلی است و کسی از آن استفاده ایی نخواهد کرد. و ای بسا کتابی که چاپ می شود و به بازار هم می آید و مضر است؛ نه این که فایده ندارد؛ بلکه ضررهم دارد! الان ما در بازار کتاب کشور، چنین کتابهایی را داریم و اینها در دسترس مردم هم هستند! اینها بخش کمی از کتابهای چاپ شده هستند. اکثر آنچه که چاپ می شود، چه از جهات علمی، چه از جهات فرهنگی، چه از جهات دینی، چه از لحاظ معارف گوناگون اسلامی، چه از لحاظ ادبی وهنری، مفید است. معارفی که درکتابها هست، مردم ما از آنهابی نیاز نیستند؛ باید این کتابها را بخوانند. انس با کتاب، چیزبسیار با ارزشی است و من خواهش می کنم که… همه و همه… باکتاب انس پیدا کنند.

 نظر دهید »

چرا کتاب نمی خوانیم؟

24 آبان 1399 توسط سربازی از تبار سادات

 نظر دهید »

علامه طباطبایی

24 آبان 1399 توسط سربازی از تبار سادات

 نظر دهید »

تلنگر کرونایی

22 آبان 1399 توسط سربازی از تبار سادات

.

? #تلنگر_کرونایی (1)

? #ریه های شهر به شدت گرفتار #ویروسِ گناه است

? اهلِ پروا دچارِ تنگی #نفس شده اند

? هیچ کس از #ابتلا در امان نیست

? #ماسک تقوا بزنیم تا آمار روزانه «#گناه» بالاتر نرود.

 

 نظر دهید »

شهید تهرانی مقدم

21 آبان 1399 توسط سربازی از تبار سادات

حسن تهرانی مقدم (۶ آبان ۱۳۳۸ — ۲۱ آبان ۱۳۹۰) نظامی ایرانی بود، که از فرماندهان سپاه پاسداران در جنگ ایران و عراق بشمار می‌آمد. آخرین سمت وی، ریاست سازمان جهاد خودکفایی سپاه پاسداران بود.او به عنوان یکی از پایه‌گذاران برنامه موشکی در سپاه پاسداران شناخته می‌شود.تهرانی‌مقدم در سال ۱۳۹۰ در پی حادثه انفجار زاغه مهمات واقع در پادگان مدرس به شهادت رسید.

زندگی‌نامه
 
حسن تهرانی مقدم در ۶ آبان ماه ۱۳۳۸ در محله سرچشمه، تهران زاده شد. او پس از طی تحصیلات مقدماتی، موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشته مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی شد. وی که در اولین روزهای تشکیل سپاه پاسداران، به عضویت این نهاد درآمده بود، در دوران جنگ ایران و عراق، نخستین فرمانده توپخانه سپاه و بنیانگذار واحد توپخانه در سپاه بود.پس از آن طهرانی مقدم مسئولیت واحد توپخانه را به حسن شفیع‌زاده واگذار کرد و به یگان موشکی سپاه پاسداران رفت و مسئولیت این یگان را برعهده گرفت. او همچنین در تشکیل و بنیان‌گذاری فرماندهی موشکی سپاه پاسداران تأثیرگذار بود. حسن طهرانی مقدم با پایان جنگ، وارد حوزه تحقیقات و توسعه فعالیت‌های موشکی در سپاه پاسداران شد و مسئولیت ریاست سازمان جهاد خودکفایی سپاه را برعهده گرفت.در دوران پس از جنگ ایران و عراق، تهرانی مقدم وظیفه مدیریت بر پروژه ساخت چند موشک را در واحد موشکی سپاه قبل از غلامرضا یزدانی برعهده داشت، بدین خاطر برخی از همکارانش به او لقب پدر موشکی ایران دادند.

تحصیلات
حسن تهرانی مقدم، در دو مقطع کاردانی و کارشناسی در رشته صنایع ریخته‌گری در دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی مشغول به تحصیل بود و در مرحله نخست در سال ۱۳۶۹ مقطع کاردانی و در سال ۱۳۷۴ نیز کارشناسی را از این دانشگاه اخذ نمود.

 4 نظر

شهید تهرانی مقدم

21 آبان 1399 توسط سربازی از تبار سادات

 1 نظر

محتوای صلح نامه

20 آبان 1399 توسط سربازی از تبار سادات

محتوای صلح‌نامه چه بود؟


در این که دقیقا محتوای صلح‌نامه چه بوده، منابع متعدد، موارد متفاوتی نوشته‌اند؛ از برگه سفیدامضای معاویه نوشته‌اند که محتوای صلح‌نامه را امام بنویسد، تا تحمیل همه موارد از سوی معاویه. آنچه مسلم است و همه منابع بر آن متفق‌القول هستند، در صلح‌نامه آمده بود که معاویه حق ندارد پس از خودش کسی را به ولیعهدی انتخاب کند. پس از امضای صلح‌نامه، معاویه رسما به عنوان خلیفه بر جامعه اسلامی مسلط شد و امام که یارانش، او را تنها گذاشته بودند، پس از بهبودی، کوفه را به مقصد مدینه ترک کرد و در مدینه مستقر شد.


دوران امامت امام پس از امضای صلح‌نامه بسیار سخت بود. عده‌ای که دیروز او را تنها گذاشته بودند، امروز مدعی بودند که چرا امام به صلح تن داده و با معاویه کنار آمده! گویا از خاطر برده بودند که خود عامل تنهایی امام بوده‌اند! در بعضی منابع به اعتراض امام حسین (ع) به صلح اشاره دارند که نمی‌تواند درست باشد، چرا که امام حسین (ع) بعد از شهادت امام حسن (ع) نیز از باب اوفوا بالعقود به صلح‌نامه پایبند بود. مکاتباتی که حضرت در این مدت با معاویه داشته است نشان از ادامه راه برادر دارد، چرا که وفای به عهد و پیمان  اخلاق بزرگان است.  


زمانی که معاویه به قدرت رسید و برای اولین بار در سال ۴۱ حکومت عراق را به دست آورد، به همین منظور، خطبه‌ای خواند و آنچه در دل داشت رسما اعلام کرد: “من با شما جنگ نکردم، نماز بخوانید و روزه بگیرید یا حج کنید و یا زکات بدهید. شما این کارها را می‌کنید. من با شما جنگ کردم که بر شما پادشاهی کرده و مسلط شوم". برای همین کوفه‌ای که دیروز با امام بیعت کرده بود و هنگام اعزام به جبهه امام را تنها گذاشت، معاویه زیاد را که در مراسم شرم‌آور استلحاقیه زیاد بن ابوسفیان نام گرفت، بر کوفه مسلط کرد.


در شهری که تا دیروز به دلیل ناامنی‌های ایجادشده توسط معاویه، امنیت مال و جان و ناموس مردم به خطر افتاده بود، این بار با فرمان عدم رفت وآمد و دستور زیاد، هرکسی را که شب در کوفه پرسه می‌زد، به قتل می‌رساندند. با این دستور تعداد زیادی از مردم کوفه را از دم تیغ گذراند و با خشونت کامل، بر مردم کوفه مسلط شد و ناامنی خودساخته را به امنیت تبدیل کرد و بر کوفه مسلط شد. به صورتی که مردم کوفه هیچگاه سفاکی و خشونت حاکم خود زیاد را از یاد نبردند و در ماه‌های اول نتیجه تنها گذاشتن امام را در همان سال در حکومت زیاد دیدند.


امام در مدینه مستقر شد، کرامت و بخشندگی امام در مدینه زبانزد عام و خاص بود. اما طعنه‌هایی که برای پذیرش صلح به ایشان می‌زدند دردناک و غیر قابل تحمل بود. هر چند بارها امام (ع) از این حرکت خود دفاع فرمودند، اما قاعدین و خانه‌نشین‌ها و کسانی که امام را تنها گذاشته بودند و همراهی نکرده بودند، بیشترین طعنه‌ها را بر سبط اکبر پیامبر (ص) روا داشتند.

معاویه برخلاف مفاد صلح‌نامه‌ای که هیچ‌گاه به مفاد آن پایبند نبود، تصمیم داشت فرزندش یزید را به عنوان جانشین معرفی کند، تصمیمی که در صلح‌نامه آمده بود این حق از او سلب شده، برای این کار حسن بن علی را مانع می‌دید، در سال ۵۰ هجری، در  یک توطئه برنامه‌ریزی‌شده جعده دختر اشعث همسر امام را تطمیع و تحریک کرد تا به وسیله سمی که به آب یا غذای حضرت اضافه می‌کند، امام را از پای درآورد. جعده در این توطئه موفق شد و امام پس از حدود یک ماه تا ۴۰ روز بیماری، در صفر سال ۵۰ به شهادت رسید.


امام حسن (ع) اولین فرد از خاندان پیامبر (ص) بود که پس از شهادت در مدینه منوره تشییع می‌شد. پیامبر (ص) بدون انجام مراسم تشییع در حجره مبارک به خاک سپرده شد و کمی بعد حضرت فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) به صورت مخفیانه به خاک سپرده شد و محل خاکسپاری پیکر مطهر ایشان تاکنون مخفی مانده است. در بیست و یکم رمضان سال ۴۰ هجری پیکر مبارک امام علی (ع) را مخفیانه در نیزارهای نجف به خاک سپردند. امام حسن (ع) اولین نفر از خاندان پیامبر خاتم (ص) است که به صورت رسمی در مدینه الرسول تشییع می‌شود. در نظر بود حضرت در حجره مبارک جدش رسول خدا (ص) در کنار جدش به خاک سپرده شود که با مخالفت  مواجه شد و عده‌ای با پرتاب تیر به پیکر مبارک حضرت، مانع از خاکسپاری پیکر مطهر حضرت در کنار جدش شدند. امام حسین (ع) بنا به وصیت برادر از خونریزی و درگیری جلوگیری کرد و پیکر مبارک برادرشان را به سمت جنه البقیع حرکت داد و در همان جا در کنار مرقد فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین (ع) آرام گرفت.

علی متقیان - ایسنا.

 نظر دهید »

چرا صلح؟

20 آبان 1399 توسط سربازی از تبار سادات

چرا امام حسن (ع) صلح با معاویه را پذیرفت؟

در بیست و یکم رمضان سال ۴۰ هجری پس از به شهادت رسیدن امام علی (ع)، مردم کوفه بویژه شیعیان، سراسیمه به سوی امام حسن (ع) فرزند رسول الله(ص)، شتافتند، برای پذیرفتن مسئولیت خلافت و بیعت. پس از درخواست و حضور مردم، امام علاوه بر امامت، رسما به عنوان خلیفه انتخاب شدند و مردم کوفه و تمامی حاضران با ایشان بیعت کردند.

به گزارش ایسنا، اما این بیعت با دشواری‌هایی همراه بود. امام ابتدا بایستی کوفه را آرام و برای دیگر نقاط حاکم تعیین می‌کرد و از همه مهمتر باید ماجرای معاویه و شام را نهایی می‌کرد. امام در اولین مرحله تصمیم گرفت کار نیمه‌تمام جنگ صفین را که به حکمیت نادرست  ابوموسی اشعری و عمروعاص منجر شده و ناتمام مانده بود، به اتمام برساند. از سوی دیگر، معاویه در بلاد شام، مغرور از نتیجه و حُکم حّکمیت، خود را خلیفه خودخوانده نامید و در شام پادشاهی راه انداخت و با روش خود بر مردم پادشاهی می‌کرد.  


فضای کوفه هم همچنان تحت تاثیر خوارج از یک سو و فشارهای معاویه از سوی دیگر است. هنوز مردم متحمل مشکلات و مسائلی هستند که معاویه در غارت‌های بی‌حساب و عملیات ایذایی در ناامن کردن کوفه، از  آتش زدن مزارع گرفته تا غارت خانه‌ها و ناامنی‌ها ایجاد کرده بود.


معاویه اعلام کرده بود هر کس به کوفیان خسارت وارد کند، معادل خسارت واردشده را به او پرداخت خواهد کرد. در پی این دستور، حضرت علی (ع) در  خطبه ۲۷ نهج‌البلاغه فرمود “اطلاع یافته‌ام یکی از سربازان معاویه به یک زن مسلمان حمله کرده و دیگری به زنی غیرمسلمان که با مسلمانان هم‌پیمان بوده و سپس طلاهای او را از بدنش به زور بیرون آورده است و زن تنها وسیله دفاعش التماس، خواهش و گریه و درخواست کمک بوده است‌. سربازان معاویه بدون رنج و زحمت و بدون ریختن یک قطره خون و زخم دیدن،   با دست پر بازگشته‌اند. اگر مرد مسلمانی از این پس از روی تأسف و غصه بمیرد سزاوار است و سرزنش نمی‌شود. بسیار جای تعجب است. به خدا سوگند اتحاد اینان در راه باطل و اختلاف و متفرق بودن شما در راه حق قلب را ریشه‌کن می‌کند و غم را افزایش می‌دهد ” .


آثار این ناامنی‌ها که پس از حکمیت در آخرین روزهای خلافت امیر مومنان (ع) انجام شده بود، پس از شهادت امام علی (ع) در ادامه به خلافت امام حسن (ع) رسید. از جمله اولین برنامه‌های امام حسن (ع) در دوره امامت و خلافت خود، ادامه نبرد صفین بود. نبردی که با حیله عمروعاص و تحمیل حکمیت به جای ادامه و نهایی کردن جنگ، و پس از آن تحمیل ابوموسی اشعری به امام، مجددا منجر به خیانت حکمین شد و راه نیمه‌تمام ماند. معاویه پس از شهادت امام علی (ع) با لشکری  وارد منطقه عراق شد و در مَسِکن  استقرار یافت.


امام علی (ع) در آخرین روزهای زندگانی‌شان، لشکری را برای شام آماده کرده بود اما با ضربتی که در شب نوزدهم ماه رمضان توسط ابن ملجم مرادی (از بازماندگان خوارج) منجر به شهادتشان شد، موفق به اعزام لشکر نشد.   امام حسن (ع) مدتی پس از شهادت پدر و پذیرش مسئولیت، با شنیدن استقرار لشکر معاویه در عراق، تصمیم به ادامه کار پدر گرفت. با اعلام حضرت مبنی بر ادامه دادن راه پدر، کوفیان اعلام آمادگی کردند و حاضر شدند. اینان برای اطمینان امام اعلام بیعت کرده و همراهی خود را اعلام کردند.

زمان حرکت فرارسید. امام لشکری از مردم کوفه و اطراف آماده کرد. همه لشکر اعلام آمادگی کردند و در محل اجتماع آخرین سفارشات  فرمانده را هم شنیدند و قرار گذاشتند به خانه‌های خود بروند و فردا صبح هنگام نماز صبح، همه در محل حرکت آماده شوند و بعد از نماز صبح، به سوی محل استقرار معاویه حرکت کنند.


آمادگی لشکر امام به اطلاع معاویه رسید. معاویه دست به اقدامی زد. شبانه افرادی را با شایعه صلح امام حسن (ع) با معاویه و مقداری پول و وعده‌های دنیایی، نزد کوفیان و حتی فرماندهان امام فرستاد و آنان را تطمیع کرد که امام‌شان را همراهی نکنند. طرح شایعه و تطمیع فرستادگان معاویه عملیاتی شد، تا آنجا که صبح، زمان وعده اجتماع، و هنگام نماز از آن لشکر آماده به حرکت، و توجیه‌شده شب قبل، جز به تعداد انگشتان دست، بقیه در محل اعلام‌شده حضور پیدا نکردند و لشکر و فرمانده همگی به معاویه پیوستند و امام را تنها گذاشتند.


این پیوستگی به همراهان امام حسن (ع)  هم سرایت کرد و حضرت که در مدائن استقرار داشت و قصد داشت از این مسیر به لشکر بپیوند، هنگام نماز صبح خود را تنها یافت و با تعداد محدود شرکت‌کننده به نماز ایستاد. در حین  نماز، حمله‌ای صورت گرفت و ضربتی به امام  وارد کردند که بر  ران پای حضرت اصابت کرد و امام را که بدون دفاع و همراه یافتند، خیمه و اموال و حتی سجاده‌اش را با خود  به غارت بردند. امام ماند، بدون یار و یاور و تنها!

حاکم مداین منصوب امام علی(ع) سعد بن مسعود ثقفی (عموی مختار) بود. سعد امام را تنها یافت. او را به محل زندگی خود منتقل و از امام نگهداری و ایشان را درمان کرد. معاویه با شایعه‌ای خودساخته و مبلغی نپرداخته با وعده‌های دروغین موفق شد لشکر امام را متزلزل کند و از همراهی با امام بازدارد. تصمیم دیگری را اعلام کرد که حاضر است به کسی که امام را از پای درآورد مبلغ هنگفتی به عنوان پاداش پرداخت کند. با اعلام این تصمیم خیلی‌ها به وسوسه افتادند تا به ناحق خون امام را به زمین ریخته، از پاداش اعلامی بهره‌مند شوند.


از سوی دیگر، گروهی از سران قبایل کوفه که قبلا با امام بیعت کرده بودند، پنهانی به معاویه نامه نوشتند که ما گوش به فرمان تو هستیم و او را به آمدن به عراق تشویق کردند و متعهد شدند به محض ورود معاویه به عراق، امام حسن (ع) را تسلیم وی کنند. این بی‌وفایی‌ها و عهدشکنی‌ها همزمان با خبر پیوستن سردار لشکرش به معاویه، به گوش امام رسید و امام اطمینان پیدا کرد که مردم کوفه نه تنها  از او حمایت نخواهند کرد بلکه به معاویه پیوسته‌اند.


نتیجه بی‌وفایی همراهان امام و مردم کوفه، در این مرحله این بود که امام ماند با زخمی بر بدن مبارکش، بدون یار و همراه. معاویه خبر موفقیت خود را در پراکنده کردن لشکر امام شنید و از این موفقیت خوشحال شد. نامه‌ای برای امام نوشت و نامه طرفداران حضرت را که به معاویه نوشته بودند ضمیمه کرد. امام از طرفی بدعهدی معاویه را به خوبی می‌دانست و اطمینان داشت وفای به عهد ندارد و از سوی دیگر با دیدن نافرمانی و گستاخی مدعیان دوستی خود که قصد واگذاری او را به دشمن دارند، مقاومت را بی‌فایده دید و ناچار پیشنهاد صلح را پذیرفت، چرا که مسلم بود اگر در آن موقعیت سخت این صلح را نمی‌پذیرفت،   با مبلغی که معاویه تعیین کرده بود افرادی را به وسوسه می‌انداخت و خون امام را به زمین می‌ریختند.


معاویه شرایطی برای صلح تعیین کرده بود و به اصطلاح اختیاراتی هم به امام داد که در قرارداد صلح بنویسد. وقتی پیشنهاد به امام رسید علی‌رغم تفکر و پیش‌بینی‌هایش، صرفا  به دلیل اینکه حجت و عذری میان خود و خدای تعالی نداشته باشد و از آزار شیعیان جلوگیری کند پیشنهاد صلح را پذیرفت.

 نظر دهید »

روز شمار سالگرد

19 آبان 1399 توسط سربازی از تبار سادات

#روز_شمار_سالگرد?
54روزتاسالگردشهادت‌مالک‌
اشترسیدعلی…?

حاج مهدے طائب می‌گفتند:?
اگر تا #ظهور امام زمان"عج”
هزار ڪیلومتر فاصله داشتیم
با خون‌ #حاج_قاسم،
این هزار ڪیلومتر به ده متر رسید…?♥️

 2 نظر

ورود حضرت معصومه به قم

19 آبان 1399 توسط سربازی از تبار سادات

آواز رحیل کاروان می آید

خیزید ز جا که میهمان می آید

ای مردم قم به ناقه اش گل بزنید
معصومه ملیکه ی جهان می آید

 4 نظر
  • 1
  • ...
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 24
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 28
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 36
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

جستجو

وبلاگ های من

  • سربازی از تبار سادات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • اخبار
  • بصیرتی
  • حدیث وروایت وسخن بزرگان
  • حکایات
  • داستان
  • دست نوشته
  • شهدا
  • عمومی
  • مناسبتی
  • کتاب

رتبه