دشمن قسم خورده3
قلمرو نفوذ شیطان
آیات فراوانی دلالت دارند که انسان در برابر شیطان مسلوب الاختیار نیست، بلکه شیطان از طریق ابزارهایی انسان را به نافرمانی خدا سوق می دهد و این همه، از لوازم شیطنت است. باید توجه داشت که اگر در بعضی از آیات اشاره به سلطه شیطان بر بعضی افراد شده این سلطه تکوینی نیست و از این رو، شیطان در قیامت، به هنگام رویارویی با پیروان خود می گوید: خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت شما را وعده دادم و خلف وعده کردم و بر شما (برای وعده دروغ خود) هیچ حجت و دلیل قاطعی نیاوردم و تنها شما را فراخواندم و شما اجابتم کردید، پس (امروز شما ابلهان که سخن بیدلیل مرا پذیرفتید) مرا ملامت مکنید بلکه نفس (پر طمع) خود را ملامت کنید، که امروز نه من فریادرس شما خواهم بود و نه شما فریادرس من توانید بود، من به شرکی که شما به (اغوای) من آوردید معتقد نیستم، آری (در این روز) ستمکاران عالم را عذابی دردناک خواهد بود.
البته روشن است که سلطه در آیه شریفه، اطلاق دارد و شامل هر نوع سلطه ای می شود، چه سلطه بر ابدان باشد و چه سلطه بر افکار و اندیشه ها.
دعوت شیطانی و تزیین اعمال و تسویل و وسوسه توسط شیطان ممکن است در انسان میل و شوق به گناهان ایجاد کند و انسان هم پس از آن به راحتی تن به معصیت و نافرمانی خدا دهد، ولی این به معنای مسلوب الاختیار کردن انسان نیست،بلکه او مخیّر است که دل و فکر خود را جایگاه و سنگر شیطان قرار دهد یا جایگاه ذکرالهی.
بسیارند کسانی که حاضر نیستند، حتی یک لحظه، قلب خود را جایگاه وساوس شیطانی قرار دهند؛ دل های آن ها لبریز از ایمان به خداست و همیشه بر او توکّل دارند و از این رو، شیطان هم بر آن ها هیچ سلطه ای ندارد.
البته گروهی هم هستند که تحت ولایت شیطان زندگی می کنند و کاملا گوش به فرمان او هستند، بنابراین در ارتباط با سلطه شیطان، می توان گفت: انسان ها سه دسته اند و سلطه شیطان با هر یک از آنها متفاوت است:
۱. گروهی که شیطان بر ایشان هیچگونه تاثیر و تسلطی ندارد، این گروه عبارتند از:
الف) مخلصین:
راه شیطان نسبت به اهل اخلاص در توحید و بندگان صالح خداوند کاملا مسدود است و هیچ نوع تاثیرگذاری، وسوسه و اغواگری شیطان در ایشان کارگر نیست. قرآن از زبان شیطان نقل میکند: لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین: همه انسان ها را گمراه می سازم مگر بندگانت را که از آنها هستند، مخلصین.
ب) اهل ایمان و توکل به خدا:
دومین موردی که از نظر قرآن، شیطان بر آنها سلطه ای ندارد، مومنانی هستند که به خدا تکیه می نمایند. قرآن می فرماید: انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون؛ به راستی که شیطان را تسلطی نیست بر آنان که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل می کنند.
ت) پناه برندگان به خداوند:
علی (ع) فرمود: من اعتصم بالله لم یضره شیطان؛ کسی که به خدا پناه برد شیطان بر او زیان نمی زند.
داستان حضرت یوسف (ع)، نمونه ای از اعتصام به خداوند در مراحل خطرناک است که آن مرد الهی با پناه بردن به خدا و استمداد از درگاه او از دام شیطان گریخت و دامن خود را آلوده نکرد در آن هنگامی که در دام همسر عزیز مصر قرار گرفت و با یک اراده قوی و تصمیم قاطع فرمود: قال معاذالله انه ربی احسن مثوای؛ پناه بر خدا او پروردگار من است که جایگاه مرا نیکو قرار داده است.
آیت الله جوادی آملی در این زمینه فرموده است: شیطان نسبت به دیگران که تحت ولایت او نیستند وسوسه میکند، آنها هم اعتنا نمیکنند میبینند این خطر متوجه آنها شد فوراً میروند پناهگاه. خدای سبحان هم هشدار داد فرمود: وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ؛ اگر یک خاطرهای در ذهن شما رسوخ کرد که میدانید این خاطره خلاف است فوراً بروید پناهگاه؛ مثلاً نامحرمی از کنار شما میگذرد وسوسه پیدا شد که نگاه کنید، خب این را میدانید که این نزغ شیطان است، این نزغ شیطان آژیر خطر است، فوراً بروید پناهگاه، پناهگاهتان هم که خدای سبحان است؛ بگویید خدایا من به تو پناه بردم؛ البته با قلب بگویید نه اینکه بگویید أعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
۲. افراد عادی که مورد اغواگری و وسوسه شیطان هستند:
نسبت به انسان های عادی اگر چه شیطان تسلط کامل ندارد و سلطه او از نوع دعوت است و نمی تواند به ایشان امر کند، اما آنان به خاطر ضعف در توحید و اطاعت خداوند، در معرض وسوسه و اغواگری و گمراه سازی شیطان هستند و باید دائما به خدا پناه ببرند و مراقب باشند تا فریب او را نخورند و تسلیم نشوند.
شیطان که دشمن قسم خورده انسان است نسبت به این گروه از مردم کارش تسویل است، یعنی امور زشت و باطل را زیبا و حق جلوه می دهد و آلودگی و پستی و زشتی را در چشم انسان می آراید و در مقابل زیبایی و خیرات و نیکی ها را سخت و دشوار و سنگین جلوه می دهد، انسان را از روآوردن به آنها برحذر می دارد و نفس اماره انسان نیز شیطان را یاری می کند و انسان را از درون وادار به اطاعت شیطان و انجام زشتی ها و پذیرش باطل می نماید و در انجام اعمال صالح و نیکی ها، سستی و تنبلی ایجاد می کند.
امیرمؤمنان(ع) در دعای کمیل در این مورد می فرماید: الهی و مولای اجریت علی حکما اتبعت فیه هوی نفسی و لم احترس فیه من تزیین عدوی فغرنی بما اهوی و اسعده علی ذلک القضاء؛ ای خدا و مولای من! تو بر من حکمی را جاری کردی که در اجرای آن هوای نفسم را پیروی و اطاعت کردم و از زینت دادن و فریبکاری دشمنم شیطان در این باره پرهیز و هراسی نداشتم، پس او(شیطان) بر طبق خواهش و میلم مرا فریب داد … .
بنابراین گمراهی انسان حاصل همکاری نفس و شیطان است، زیرا دشمنان خارجی بدون هماهنگی با مهرههای داخلی و بدون داشتن زمینه و پایگاه درونی نمیتوانند موفق شوند. به همین جهت پیامبر (ص) فرمود: اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک؛ بدترین و سرسختترین دشمنان تو، نفس تو است که میان دو پهلویت قرار دارد". پس اگر هوای نفس نمیداشتیم و آمادگی از درون نباشد، شیطان توان گمراه ساختن ما را ندارد، اما چون هوا و هوس داریم، و در نفس خویش خواسته های افراط گونه داریم، شیطان همان را زینت داده و تأیید میکند تا بیشتر به آن جذب شویم.
۳. افراد تحت ولایت شیطان:
دسته سوم کسانی هستند که کاملا تسلیم شده، تحت سلطه و ولایت شیطان زندگی می کنند، اختیار خود را به او داده و پیرو اوامر او گشته اند؛ شیطان نسبت به این گروه حتی نیازی به اغواگری و وسوسه ندارد، بلکه به آنان امر می کند و آنها بدون هیچگونه مقاومتی اطاعت می کنند.
البته در اصل شیطان سلطه ندارد و این سلطه پذیری تنها برای کسانی است که خود آنها ولایت شیطان را پذیرفته اند و نسبت به ولایت الهی شرک ورزیده اند: إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُونَ؛ تسلط او تنها بر کسانى است که دوستش مى دارند و به خدا شرک مى آورند.
مومن هرگز تحت ولایت شیطان قرار نمی گیرد، شرک و کفر است که زمینه پذیرش ولایت شیطان می شود. إِنـّا جَعَلنا الشـّیاطینَ أولیاءَ لِلذینَ لا یُؤْمِنون ؛ ما شیاطین را ولی کسانی قرار دادیم که خدا و قیامت را باور ندارند.
تسلط شیطان بر کسانی است که به او عشق می ¬ورزند و او را سرپرست خود کرده اند وکسانی که به خدا شرک می ورزند و فرمانش را لازم الاجرا می دانند. تو بر بندگان من تسلط نخواهی داشت، مگر بر گمراهانی که از تو پیروی میکنند.