بعضی وقتها باید بترسیم(به قلم خودم)
#به_قلم_خودم
همینطور که داشتم دست نوشته های مائده را در وبلاگش میخوندم ناخودآگاه اشکی از گوشه ی چشمم روی صورتم لغزید ،چقدر بعضی از مردم بی انصافند ،چقدر راحت میتونند دروغ بگویند واساس یک خانواده از از ریشه بزنند. واقعا این به اصطلاح دوستان فکر نمیکنند این بلای خانمان سوز روزی گریبان خودشونو بگیره .توی ذهنشون هم این نمیاد که یکی یه روزی یه جایی یه ضربه ای بهشون بزنه که ندونن از کجا خورد.وجدانشون راحته؟شبا چطوری سر به بالشت میزارن؟
یادمه یه حدیثی خوندم از امام صادق علیه السلام که مضمونش این بود:بترس از اینکه آبروی مومنی را ببری وبه او تهمت بزنی..
همیشه به بچه هامون یاد دادیم نترسید ،شجاع باشید و..
بیاید یه بار هم که شده بهشون یاد بدیم باید واقعا از یه چیزایی بترسند.بترسن از تهمت ناروا زدن،بترسن از دروغ ، از اینکه ابروی یه بنده خدایی را بریزن بترسند، واهمه داشته باشند از اینکه به راحتی بنیان یه خانواده را به هم بزنند.خوف داشته باشند از قضاوت نا بجا
خدایا پناه میبرم به آغوش گرم خودت،تویی که همیشه سکوتمو شنیدی
پروردگارا هوامو داشته باش
راستی خداجونم بعضی بنده هات بد جور دارن خدایی میکنن
نشستن روی عرش قضاوت وهر جور که دلشون میخواد حکم میکنن
هوای اونا را داشته باش یه وقت هوایی نشن وفکر نکنن واقعا خدا هستن ….
#به_قلم_خودم