سربازی از تبار سادات

جوانان باید در عرصه فضای مجازی جهادی وارد شوند.
  • خانه 
  • ورود 

دختر دایی زینب

24 خرداد 1399 توسط سربازی از تبار سادات

#سردار_بی_مرز ?

خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)?

♦️به روایت

?راه نوزدهم

اسمش آرشیدا بود.

دختر دایی زینب بود.
زینب دختر #شهید_محرابی بود که در دیدار خانواده شهدای مدافع حرم از حاج قاسم دعوت کرده تایک وقتی بیاید خانه شان!

#حاج_قاسم قول داد و در برنامه زیارت مشهد، به خانه شهید محرابی سری زد.

دل دو دختر یتیم را پدرانه شاد کرد وکنارشان حرف ها را شنید و با جملاتی لبخند بر لبشان نشاند‌.

حالا حاج قاسم، عمو قاسم آن ها بود وبرایشان یادگاری می نوشت و می خواست برای #شهادتش دعا کنند!

قبل از آن که از خانه بیرون بیاید، والدین آرشیدا هم یک خواسته ای داشتند ؛اسمی پرمعنا ودلنشین ….

حاج قاسم نگاهی کرد وگفت: زینب!


?اسم ها رسم ها را رقم می زنند اگر صاحب اسم بخواهد.
خوش به حال #حاج_قاسم که رسم های زیادی را در دنیا پایه گذاری کرد؛ رسم های نیکو.

قطع کرد ریشه های غلط را!

رسم سرکشی به خانواده #شهدا ،رسم یتیم نوازی ،رسم محبت پدرانه ورسم نامگذاری شیعه وار…

ورسم قطع ریشه داعش وارها!


یادشهید_حاج_قاسم_سلیمانی باصلوات?

 

 نظر دهید »

عاقبت بخیری

24 خرداد 1399 توسط سربازی از تبار سادات


?عاقبت بخیری

✍شخصی به مدينه آمد ديد خلوت است. گفتند: مسلمان‌ها به جنگ رفتند. گفت: چه جنگی؟ گفتند: بت پرستان مکه با مسلمانان مدينه. نزد پيغمبر رفت و چند لحظه با پيغمبر صحبت کرد و گفت: من ايمان آوردم. می‌خواهم به جبهه بروم. همان‌جا رفت جبهه و شهيد شد. اين به ظهر نکشيد که بگوييم: ظهر شد و اذان گفتند و نماز بر اين واجب شد. يعني صبح ساعت ۹ وارد مدينه شد. ساعت ۱۰ به احد رفت، ساعت ۱۱ جبهه رفت وساعت ۱۱:۳۰ شهيد شد.

✨درباره‌ی اين شخص گفتند: «دخل الجنه و لم يصلی الرکعتين» حتی يک رکعت نماز به او واجب نشده بود، این همان عاقبت بخیری است. برخی آدم‌ها بنزينی هستند. بنزين با يک گوگرد روشن می‌شود. اما برخی هستند که تر هستند هر چقدر هم کبريت روشن می‌کنيد، فايده‌ای ندارد.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

 نظر دهید »

ازفتح آندلس به دست مسلمانان چه میدانید؟

24 خرداد 1399 توسط سربازی از تبار سادات

مسلمانان، شبه جزیره ایبریا در جنوب غربی اروپا را اندلس یا اندلس اسلامی می‌نامیدند. مسلمانان پس از فتح مراکش در اندیشه تصرف اندلس بر‌آمدند

اندلس ” یا شبه‏ جزیره ‏ى ایبرى شامل سرزمین اسپانیا و پرتغال فعلى است. بسیاری فتح این منطقه توسط مسلمانان را یک واقعه‌ی بزرگ می دانستند که هم موجب پیشرفت اروپا شد و هم می توانست راه ورود اسلام به این قاره را هموار کند.

ماجرای فتح اندلس به دست مسلمانان
در سال 92 هجرى قمرى، موسى بن نصیر (حاكم شمال آفریقا) با تهیه مقدمات لازم، لشكرى هفت هزار نفرى را به فرماندهى طارق بن زیاد مهیاى فتح شبه جزیره ایبرى (Iberia) كرد. پس از به دست آوردن پیروزی هایى چند، موسى بن نصیر نیز با نیروى كمكى وارد شبه جزیره شدو طى مدت كوتاهى، تمام شبه جزیره ایبرى (اسپانیا و پرتقال) به دست مسلمانان فتح گردید.

صفحه‌ای دیگر از سرگذشت اسلام
هنگامی که لشکر اسلام بر «جبل الطارق» پرچم اسلام را به اهتزاز درآورد تا سال 798 هجری، مسلمانان چهره دلربای تمدن اسلامی را بر رخ زیبای طبیعت آندلس کشیدند و صفحه ای دیگر از سرگذشت اسلام را به نقش عمران و آبادانی مزین کردند، در جریان فتح آندلس، قبایل «ویزیگوت» ساکن اسپانیا که از حکومت خود ناراضی بودند، با مسلمانان همکاری کردند، لذا اختلافات سیاسی در منطقه در میان قبایل گوناگون آندلس و فتح شمال آفریقا توسط مسلمین راه سلطه فرهنگی و سپس سیاسی مسلمانان را فراهم کرد.

از آنجا كه اسلام، دین دانش، تفكر و تعقل است، هر كجا كه قدم گذاشت، نور دانش در آنجا درخشید. اندلس نیز یكى از كشورهایى بود كه با تابیدن نور اسلام بر دل‌هاى مردمش، از میان آنها اندیشمندان بزرگى برخاستند كه سهمى به سزا در تمدن اسلامى بلكه بشرى ایفا كردند و دستاوردهاى شگرفى را به جهان علم عرضه نمودند.

«لاین پل‏» مستشرق انگلیسى مى ‏نویسد: «اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور تمدن آن، اروپا را نورانى ساخته بود . . . علوم و ادب و صنعت فقط در همین سرزمین اروپایى رونق داشت و از همین رهگذر بود كه علوم ریاضى، فلكى، گیاه‏شناسى، تاریخ، فلسفه و قانونگذارى فقط در اسپانیاى اسلامى تكمیل شده و نتیجه داده بود .»

مهمترین علت ‏شكست ‏حكومت مسلمانان در اندلس
همان طور كه وحدت مایه ثبات، امنیت، پیشرفت و سعادت است، اختلاف و تفرقه سبب ناامنى و عقب ماندگى است. مهمترین علت ‏شكست ‏حكومت مسلمانان در اندلس را نیز مى ‏توان در درگیرى‏ هاى داخلى بین مسلمانان، بویژه حاكمان جستجو كرد.

چگونه جامعه اسلامی را ازدرون تهی کردند؟
آنگاه كه حاكمان به عیش و عشرت آشكار پرداختند، مردم بسیارى از پى آنان روانه گشتند و دشمن مسیحى با طرحى شیطانى، ضربه‏ اى سخت‏ بر پیكر جامعه اسلامى اندلس وارد ساخت. مسیحیان شمال، قراردادهایى را با حاكمان مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریح گاه و مدرسه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند؛ در مدارس خود به فرزندان مسلمان، افكار دینى مسیحیت را القا مى‏ كردند و با به گردش در آوردن دختران زیباروى مسیحى در تفریح‌گاه‌‏ها، جوانان مسلمان را به آنجا مى ‏كشاندند و با ترویج‏ خرید و فروش مشروبات الكلى، مردم مسلمان را از اعتقادات دینى خود دور مى ‏ساختند و به این طریق فساد را در تمام پیكره جامعه اسلامى رسوخ دادند و آن را از درون تهى كردند . بدین ترتیب بود كه توان مقاومت را از آنان گرفتند.

 

آندلس با به فساد کشیدن جوانان مسلمان سقوط کرد. تهاجم فرهنگی که بر مملکت و تاریخ امروز ما رخنه کرده است، اقدامِ آرام و بی سر و صدایی است، یکی از راه های تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندی های متعصبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمدّن را نگه می دارد، منصرف کنند. همان کاری را که در آندلس، در قرن های گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانی و میگساری و این چیزها مشغول کردند، این کار، حالا هم انجام می گیرد.

 نظر دهید »

زنگ عبرت

24 خرداد 1399 توسط سربازی از تبار سادات

 نظر دهید »

چطور به امام زمان نامه بنویسیم؟

24 خرداد 1399 توسط سربازی از تبار سادات

به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ درخواست حاجت از ائمه اطهار (ع)، وقتى با نیّت خالصانه و صادقانه صورت گیرد، قطعاً سبب بذل توجه و عنایات خاصّ آنان خواهد شد؛ چون هیچ ارتباطى با منابع رحمت و فیض الاهی بدون پاسخ و اثر نمى ماند. اما این به معناى اجابت خواسته مطرح شده و برآمدن حاجت نیست؛ زیرا برآمدن یک خواسته گاهى به جهات مختلف مصلحت نیست، که در این صورت برکات و نعمت هاى دیگرى در دنیا و آخرت براى او مقرر مى شود.

نفس ارتباط با امام زمان (عج) و درخواست از وی آثار سازنده روحى و معنوی دارد. این درخواست می تواند بهصورت قلبى یا لفظى و حتى کتبى باشد. نوشتن نامه کتبى براى حضرت راهى براى ایجاد ارتباط با او است و در وقت گرفتارى و حاجت مى توان این کار را انجام داد و به نحوه خاصّی از نوشتن نیاز ندارد.

البته مجلسی (به نقل از مصباح کفعمی) نقل مى کند که هر که حاجتى داشته باشد، آن را در رقعه و نامه اى بنویسد و در قبور یکى از امامان (ع) بیاندازد و یا آن را ببندد و مهر کند و از خاک پاک گل بسازد و نامه را در میان آن بگذارد و در نهرى یا چاهى عمیق یا گودال آبى بیاندازد و آن نامه به حضرت صاحب الزمان (عج) مى رسد و آن حضرت عهده دار برآوردن حاجت او مى گردد. و نامه اى که نوشته مى شود با این عبارت است:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ کَتَبْتُ إِلَیْکَ یَا مَوْلَایَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ مُسْتَغِیثاً وَ شَکَوْتُ مَا نَزَلَ بِی مُسْتَجِیراً بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ بِکَ مِنْ أَمْرٍ قَدْ دَهِمَنِی وَ أَشْغَلَ قَلْبِی وَ أَطَالَ فِکْرِی وَ سَلَبَنِی بَعْضَ لُبِّی وَ غَیَّرَ خَطَرَ النِّعْمَةِ لِلَّهِ عِنْدِی أَسْلَمَنِی عِنْدَ تَخَیُّلِ وُرُودِهِ الْخَلِیلُ وَ تَبَرَّأَ مِنِّی عِنْدَ تَرَائِی إِقْبَالِهِ لِی [إِلَیَ‏] الْحَمِیمُ وَ عَجَزَتْ عَنْ دِفَاعِهِ حِیلَتِی وَ خَانَنِی فِی تَحَمُّلِهِ صَبْرِی وَ قُوَّتِی فَلَجَأْتُ فِیهِ إِلَیْکَ وَ تَوَکَّلْتُ فِی الْمَسْأَلَةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْکَ وَ فِی دِفَاعِهِ عَنِّی عِلْماً بِمَکَانِکَ مِنَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَلِیِّ التَّدْبِیرِ وَ مَالِکِ الْأُمُورِ وَاثِقاً مِنْکَ بِالْمُسَارَعَةِ فِی الشَّفَاعَةِ إِلَیْهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِی أَمْرِی مُتَیَقِّناً لِإِجَابَتِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِیَّاکَ بِإِعْطَائِی سُؤْلِی وَ أَنْتَ یَا مَوْلَایَ جَدِیرٌ بِتَحْقِیقِ ظَنِّی وَ تَصْدِیقِ أَمَلِی فِیکَ فِی أَمْرِ کَذَا وَ کَذَا مِمَّا لَا طَاقَةَ لِی بِحَمْلِهِ وَ لَا صَبْرَ لِی عَلَیْهِ وَ إِنْ کُنْتُ مُسْتَحِقّاً لَهُ وَ لِأَضْعَافِهِ بِقَبِیحِ أَفْعَالِی وَ تَفْرِیطِی فِی الْوَاجِبَاتِ الَّتِی لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیَّ فَأَغِثْنِی یَا مَوْلَایَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ عِنْدَ اللَّهْفِ وَ قَدِّمِ الْمَسْأَلَةَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی أَمْرِی قَبْلَ حُلُولِ التَّلَفِ وَ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ فَبِکَ بَسَطَتِ النِّعْمَةُ عَلَیَّ وَ أَسْأَلُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ لِی نَصْراً عَزِیزاً وَ فَتْحاً قَرِیباً فِیهِ بُلُوغُ الْآمَالِ وَ خَیْرُ الْمَبَادِی وَ خَوَاتِیمِ الْأَعْمَالِ وَ الْأَمْنِ مِنَ الْمَخَاوِفِ کُلِّهَا فِی کُلِّ حَالٍ إِنَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لِمَا یَشَاءُ فَعَّالُ وَ هُوَ حَسْبِی وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فِی الْمَبْدَإِ وَ الْمَآل‏». [1]

آن گاه بالاى آن نهر جارى یا گودال آب مى آید و بر یکى از وکلاى حضرت اعتماد و توجه نماید (یعنى به عثمان بن سعید عمروى یا فرزندش محمد بن عثمان یا حسین بن روح و یا على بن محمد سمرى که از وکلاى خاص حضرت حجت (عج) بوده اند) و سپس نامه خود را در آن نهر و یا چاه و یا گودال آب بیاندازد که ان شاءالله حاجت او برآورده مى شود. [2]
البته نمی توان به صورت قطعی اعلام کرد که این دستور، برگرفته از روایتی از معصومان باشد.

 

منابع:
[1] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 91، ص 29 – 30، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
[2] . شیخ عباس، قمی، منتهى الآمال، ج 2، ص 869، انتشارات هجرت، چاپ چهاردهم، تابستان 1380ش.

 نظر دهید »

دلتنگی

24 خرداد 1399 توسط سربازی از تبار سادات

به نام آفریدگار یاس های سپید و لطیف و سلام بر بهشتیان
در جاده ای به بلندای تاریخ در انتظارت نشستم و تو ای تک سوار مرکب عشق در واهی دیوار دل به سوی توست، در پس کوچه های فراق و غربت زار و پریشان به دنبالت می گردم و عاجزانه ترین نگاه ها را نثارت می کنم ، ببین که ضمیر دلم بی تو کوهی از تنهایی است .

کجایی ای ترنم زیبای بهاری ، ای بهانة بارش ابرها، ای صدای خستة زمین به گوش فلک ، ای بلند سرور، سروستان طاها! چه قدر طولانی است سفرت ، آن روز که برای اولین بار رفتی نمی دانستم سفری چنین طولانی در پیش داری . شاید آن روز خودت هم نمی دانستی .

بیا نگاه کن . اطلسی هایم پژمرده شده اند و شب بوها دیگر باز نمی شوند. چقدر سخت است انتظار، اصلاً انتظار چه واژة غریب و تنهایی است انگار که این واژه را فقط برای تو آ-فریدند.

هوای قفس سرد و زخمی است ، بوی درد را می دهد. بوی شکنجه می دهد. بوی اسارت را می دهد. بوی مرگ را می دهد. قمریان یکی یکی می میرند و لحظة لقایت را با خود دفن می کنند و تو همچنان دوری ، دورتر از دور، زمین چون کویری تشنه است و در نیایش شبانه ، تو را می خواند.

پرستوهای مهاجر در کوچشان تو را می خوانند و قمریان در بند، آواز تو را سر می دهند.

آواز وصالت را، روزها در پی هم می آیند و می روند و عمرها به پایان می رسند.

پس چرا نمی آیی ؟ ای عزیز، ای روشن تر از سپیده ! چرا نمی آیی ؟ ای بهانة دل …

ابری من! من تو را در قفس غنچه تماشا می کنم . در سکوت دل دریایی رود، در هق هق ابر در ناز گل سرخ به هنگام نسیم … .

خدایا! این شب ظلمانی کی تمام می شود و سحر سوار بر مرکب نواز نور از دل می رسد.

بهارا! ای روشن ترین ترانة امید و ای سبزترین آشنای صمیمی !

ای امید امیدواران ! ای شمس عالم افروز که با نقاب غیبت به پشت ابرها پنهانی ، بیا، بیا.

که دیگر زمین به سختی نفس می کشد. صدای ناله ات از دور می آید، کجایی ؟ تو را می بینم . بیا و از خود برایم بگو. از دردی که در دل داری ، ساعت ها برایت از غم ایام شکوه کردم : ناله کردم و گریستم . ساعت ها در مکان بی نام و نشانت پی ات گشتم . چه می شود لحظه ای مهمان دل طوفان زدة من باشی ؟!

بیایی و از داغ های نهان در دل بگویی ، از تاریخ طوفان زدة هستی ، از سر بریدة حق ، از غربت و تنهایی آلاله از یاس کبود، از سینة صد چاک شدة شقایق ، و از شاخة طوبی !

به کدامین آغاز پر کشیدن، از دور که در امواج و تلاطم پی تو می گردم؟!

اما می آیی ، می دانم که می آیی و در جسمی زیبا دلم را چراغانی می کنی و من هم در انتظار آن لحظة سبز به همراه گل سرخ و یاس سپید می مانم . ای معشوق زیبای من در دام بلا گرفتار شوم و سلامی جز گریه و اشکی جز اندوه ندارم، کجاست، روزی که چون غزال های شادان جست و خیز داشتم، اما اکنون کاروان عشق رفت و من جا مانده ام.

ای سبز، آن لحظه ای که نامت را بر زبان می آورم، هرگز تمام نشود و دور باد آن لحظه ای که فراموشت کنم و نفرین بر ساعتی که بی تو بیاسایم و اینک نامه ام را بر چریده ای از اطلسی می نویسم و روی آن تمبری از یاس می چسبانم و با اشک بر روی چمن پست می کنم.

و من از امروز تا فردا و فرداها باز هم هر روز روی جاده های مه گرفته به انتظار خواهم نشست . می دانم که روزی تو می آیی تا آن روز ای سبزترین خاطرة من ، چشمانم را به احترامت نخواهم بست . اینجاست برایم مجالی نمانده است. چشم انتظار تو هستم تا انتها می نویسم، باز هم نامه ای می نویسم.

 

 

hawzah.net

 نظر دهید »

مواظب باشیم مشغول چه می شویم؟

24 خرداد 1399 توسط سربازی از تبار سادات

⛔️ نیروهای انقلاب ، پیاده نظام ناخواسته و ندانسته یهود در فضای مجازی!!!!

? بازی ریپورت یک بازی توهین آمیز !!!

⚠️یکی از شیوه های رایج و قدیمی تبلیغات در دنیای رسانه ، ترویج یک مطلب یا تبلیغ یک شخص است با تحریک منتقدان او (و استفاده از منتقدان به عنوان مروج)!!!!

❌نمونه اش همین بازی توهین آمیز ……. که مال سال ها قبل است ولی ناگهان خیلی ها احساس خطر کردند و صدها کانال به طور شبانه روزی مشغول ریپورت کردن و از همه مهم تر بزرگ کردن و رسانه ایی کردن اون بازی هستند!

غافل از اینکه خودشان بازی خورده این بازی هستند….!

✅ اولا اکثر مردم اصلا از وجود بازی های اینچنینی خبر ندارند اما با فعالیت های اینچنینی خیلی ها از روی کنجکاوی هم که شده این بازی را نصب میکنند (و این یعنی منفعت رساندن به سازندگان بازی و البته رساندن بهره مستقیم مالی با تولید ترافیک و …!!)

✅ثانیا ما در کدام سرویس ریپورت می کنیم؟؟؟ در فروشگاه گوگل پلی ای که ارزش هایش از بین بردن ارزش های ماست!!! (توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!) و تازه اگر بر فرض محال لطف کرده و منت نهد و به ریپورت های ما ترتیب اثر دهد ، بعد از نفع هنگفت مالی از حضور و مراجعه ما به صفحاتش این بازی را حذف و ده های بازی دیگر را جایگزین خواهد کرد!!

❇️ مواظب باشیم که مشغول چه می شویم!! نزدیک ۹۰ دستور مقام معظم رهبری در رابطه با فضای مجازی و دستورات ایشان به شورایعالی فضای مجازی ، روی زمین مانده آنوقت ما دلمان خوش است به ریپورت کردن !!!

 4 نظر

برترین مخلوقات عالم

24 خرداد 1399 توسط سربازی از تبار سادات

⁉️متن سوال ????

چرا خداي متعال چهارده معصوم را به عنوان برترين مخلوقات عالم برگزيد؟

✅ پاسخ ????

اين سؤال به نوعي تسلسل است چون اگر هر كسي به اين مقام انتخاب مي شد باز هم اين سؤال بود كه چرا او انتخاب شده است و چرا ديگري انتخاب نشده است ؟! ولي اين بدان معنا نيست كه آنها امتحان نداده اند . آري امام صادق مي فرمايند ما صبوريم ولي شيعيان ما از ما صبورترند راوي مي پرسد چطور شيعيان شما از شما صبورترند حضرت مي فرمايند ما بر آنچه مي دانيم ( از ثواب و عاقبت آن خبر داريم ) صبر مي كنيم ولي آنها بر آنچه نمي دانند صبر مي كنند . چهارده معصوم در اين دنيا براي امتحان نيامده اند آنها امتحانشان را همان اوّل خلقت داده اند . اگر در اين دنيا آمده اند به اين خاطر است كه صورت مسأله امتحان مخلوقات آنهايند من آتاكم نجي و من لم ياتكم هلك هر كس به سمت آنها برود قبول مي شود هر كس نرود رد مي شود.

پس خود آنها كجا امتحان داده اند ؟ در همان اوّل خلقت . دايره اختيار مخلوق بستگي به دايره معلومات او دارد يعني هر چه بيشتر بداند بيشتر اختيار دارد . معصومين در اوّل خلقت « و اودعته علم ما كان و ما يكون الي انقضاء خلقك » علم اوّل و آخر را خدا به آنها داد . حالا در مورد انواع علوم اهل بيت يك موقعي بحث خواهيم كرد . ولي اجمالاً‌ با اين درجه از علم خدا به آنها گفت اقبل فاقبل اطاعت كرد بعد گفت ادبر فادبر گفت برگرد دوباره برگشت معنايش اين است كه قدم از قدم بر نمي داشت مگر روي اطاعت ! اطاعت محض .
آن امتحان بزرگ آنجا انجام شد در زيارت حضرت زهرا سلام الله عليها داريم السّلام عليك يا ممتحنة امتحنكِ الله قبل ان يخلقكِ ( قبل از اينكه وارد عالم خلق شوي در همان عالم امر امتحان شدي ) فوجدكِ لما امتحنكِ صابرة . با آن اختياري كه داشتي قدم از قدم برنداشتي مگر بر اساس اطاعت .
در مرحله بعد امتحان پيامبران ( غير از وجود اقدس پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله كه مخلوق اوّل مي باشد ) است كه در عالم ذر انجام شده است . بعد ان شرطت عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنية‌ و زخرفها و زبرجها فعلمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم و قدّمت لهم الذكر العلي …
آنها مي توانستند در عالم ذر شرايط را نپذيرند كما اينكه در پذيرفتن هم بعضي قويتر بودند و شدند اولوالعزم و بعضي را هم خداي متعال مي فرمايد و لم نجد له عزما
در مرحله آخر امتحان ماست كه در اين دنيا واقع شده است و خداي مهربان براي اينكه ما را كمك كند بهترين مخلوقاتش را كه امتحان خود را يا در اوّل آفرينش داده اند يعني حضرات چهارده معصوم يا در عالم ذر امتحان داده اند يعني پيامبران را براي ما فرستاده است .
لذا اينها راهنمايند و اينها امتحانشان را داده اند و لذا اين سؤال كه چرا اينها بهترين باشند در عين اينكه تسلسل است به ما فرموده اند نحن اهل البيت لا يقاس بنا احد ما را با احدي مقايسه نكنيد كه چرا ما ها مثل اهل بيت نباشيم.

 2 نظر

سقوط انسان ها

24 خرداد 1399 توسط سربازی از تبار سادات

انسان ها سقوط می کنند!
وقتی نگاه و راه خداوند را به قیمت
#گناه به شیطان بفروشند …

#الهی‌_هب‌‌_لی‌_کمال‌_الانقطاع‌_الیک

 

 نظر دهید »

باهم بخندیم

24 خرداد 1399 توسط سربازی از تبار سادات


#خواجه_و_غلام


خواجه ای غلامش را به بازار فرستاد که انگور و انار و انجیر بخرد و زود بیاید. غلام رفت و دیر آمد و انگور تنها آورد… خواجه او را بسیار زد و گفت: چون تو را پی کاری می فرستم باید چند کار کنی و زود بیایی، نه آنکه پی چند کار می روی، دیر بیایی و یک کار کنی. غلام گفت: به چشم، از این به بعد… پس از چند روز اتفاقا خواجه مریض شد و او را پی طبیب فرستاد. غلام رفت و زود برگشت و چند نفر همراه خود آورد.

خواجه گفت: اینها چه کسانی هستند؟ گفت: تو با من گفتی چون پی کارت فرستم، چند کار بکن و زود بیا. اکنون این طبیب است که جهت معالجه آورده ام، این غسال است که اگر مردی غسلت دهد، این آخوند است که بر تو نماز خواند، این تلقین خوان است، این قبر کن است و این قرآن خوان‌!!!??
?????

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 106
  • 107
  • 108
  • ...
  • 109
  • ...
  • 110
  • 111
  • 112
  • ...
  • 113
  • ...
  • 114
  • 115
  • 116
  • ...
  • 160
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

جستجو

وبلاگ های من

  • سربازی از تبار سادات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • اخبار
  • بصیرتی
  • حدیث وروایت وسخن بزرگان
  • حکایات
  • داستان
  • دست نوشته
  • شهدا
  • عمومی
  • مناسبتی
  • کتاب

رتبه