سربازی از تبار سادات

جوانان باید در عرصه فضای مجازی جهادی وارد شوند.
  • خانه 
  • ورود 

عاقبت بخیری

24 خرداد 1399 توسط سربازی از تبار سادات


?عاقبت بخیری

✍شخصی به مدينه آمد ديد خلوت است. گفتند: مسلمان‌ها به جنگ رفتند. گفت: چه جنگی؟ گفتند: بت پرستان مکه با مسلمانان مدينه. نزد پيغمبر رفت و چند لحظه با پيغمبر صحبت کرد و گفت: من ايمان آوردم. می‌خواهم به جبهه بروم. همان‌جا رفت جبهه و شهيد شد. اين به ظهر نکشيد که بگوييم: ظهر شد و اذان گفتند و نماز بر اين واجب شد. يعني صبح ساعت ۹ وارد مدينه شد. ساعت ۱۰ به احد رفت، ساعت ۱۱ جبهه رفت وساعت ۱۱:۳۰ شهيد شد.

✨درباره‌ی اين شخص گفتند: «دخل الجنه و لم يصلی الرکعتين» حتی يک رکعت نماز به او واجب نشده بود، این همان عاقبت بخیری است. برخی آدم‌ها بنزينی هستند. بنزين با يک گوگرد روشن می‌شود. اما برخی هستند که تر هستند هر چقدر هم کبريت روشن می‌کنيد، فايده‌ای ندارد.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: داستان لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

جستجو

وبلاگ های من

  • سربازی از تبار سادات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • اخبار
  • بصیرتی
  • حدیث وروایت وسخن بزرگان
  • حکایات
  • داستان
  • دست نوشته
  • شهدا
  • عمومی
  • مناسبتی
  • کتاب

رتبه