عاقبت بی حرمتی به والدین
????﷽??
????
???
??
?
?عاقبت بی حرمتی والدین
✍ مرحوم آقا جمال گلپایگانی، از مراجع صاحب رساله بود و رفیق آقای بروجردی بودند؛ الان نوههاشون در تهران زندگی میکنند؛ زمانی که یک جوان را برای دفن به تخت فولاد آوردند؛ از ایشان خواستند که به آن جوان تلقین کند؛ آقای گلپایگانی چشمانش باز بود میگفتند: می دیدم برزخ جوان را، به جوان گفتم: بشنو! بفهم! این چیزهایی را که به تو میگویم؛ گفت نمیفهمم چی میگی! بعد دیدم یک شیطانکهایی در اطرافش میرقصند و میخندند، خوشحال هستند که این دم آخر میخواهند او را تو قبر بگذارند و زبانش بسته است؛ خیلی ناراحت شدم. به هیچ کس چیزی نگفتم
◽️ به یک کناری آمدم دیدم، خانمی دارد گریه میکند، فهمیدم که مادرش هست و کنار آن خانم یک آقایی است که او هم گریه میکرد؛ سوال کردم گفتند: آنها پدر و مادر این جوان هستند. پدرش را کنار کشیدم و قضیه را برایش تعریف کردم، گفتم: پسرتون توی زندگی خود گیر و مشکلی داشته با شما؟ پدر جوان گفت: پسر ما! خیلی خوب بود. اهل نماز بود و متدین اهل محراب و منبر و مطالعه بود، ولی چون خیلی از چیزها را یاد گرفته بود مغرور بود. لذا زمانی که میخواستم در مورد مسائل دینی اظهارنظر کنم به من میگفت: تو حرف نزن! چون سواد نداری! من با گفتن این حرفها دو سه مرتبه دلم شکست. از اینکه توی جمع به من که پدرش بودم میگفت: تو حرف نزن چون سواد نداری و من ازش خیلی به دلم ماند. آقای گلپایگانی گفت: الان وقت این حرفها نیست ازش راضی باشید و به زبان خود نیز جاری کنید ازش راضی هستید. زمانی که پدر جوان راضی شد، جوان را داخل قبر نهادند و روی آن را میپوشاندند.
◽️آقای گلپایگانی گفتند صبر کنید و خودشون وارد قبر شدند و تلقین آخر رو کردند؛ باز برزخ جوان را دید که یک لبخند زد و جوان گفت: میفهمم و آن شیطانکها دیگر دورش نبودند، زمانی که روی قبر را پوشاندند، دیدم امیرالمومنین تشریف آودرند و فرمودند: از این به بعدش با من، آقای گلپایگانی گفتند: این صحنه هایی بود که من با چشم خود دیدم؛ جوان متدین بود ولی آخر عمر گیر داشت.
@hamidnaderighahfarokhi
?
??
???
????
???????
?????????