سلمان فارسی
سلمان فارسی از چهرههای نامور تاریخ صدر اسلام و از یاران نزدیک پیامبر اسلام(ص) و امیر مومنان(ع) بود و نقش برجستهای در تحولات صدر اسلام (بویژه نبرد احزاب) ایفا کرد. او همواره از مفاخر ایرانیان بوده و نخستین فرد از سرزمین پارس است که به شرافت اسلام نائل آمد.
سلمان فارسی از اصحاب جلیلالقدر پیامبر گرامی اسلام(ص) است و طبق روایات، ایمان دارای ۱۰ درجه است و سلمان به مرتبه دهم آن دست یافته است. همچنین در برخی روایات آمده: او دانش پیشینیان را درک کرد و دریایی بی کران بوده است. روایات بسیاری بر فضیلت، دانش، زهد و مقام والای او در اسلام دلالت دارد.
پیامبر اسلام(ص) درباره او چنین فرمود: «هر آن کس که میخواهد مردی را بنگرد که قلبش نورانی شده، به سلمان نگاه کند.» از امیر مومنان علی(ع) نیز در فضیلت سلمان روایت است که فرمود: او [سلمان فارسی] علم اول و آخر را دانست و کتاب [آسمانی] پیشین و پسین را خواند. او دریایی بی کران بود.
او از دوستداران اهل بیت(ع) بود و همواره به امام علی بن أبی طالب(ع) عشق میورزید و در دلدادگی به اهل بیت رسالت(ع) شهره آفاق بود. در این راستا نقل است مردی به او گفت: چقدر علی(ع) را دوست میداری. سلمان به او پاسخ داد: از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: «هر آن کس که علی«ع» را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس علی«ع» را دشمن دارد، مرا دشمن داشته است.»
سلمان فارسی در روستایی واقع در اصفهان (و یا رامهرمز) در زمان حکومت ساسانیان آخرین امپراطوری ایرانِ قبل از اسلام، دیده به جهان گشود. خانوادهاش او را روزبه نامیدند. پدرش، بزرگ روستا بوده و به آیین زرتشت دلبستگی داشت. وی میکوشید فرزندش روزبه را نیز بر دین زرتشت استوار کند. اما روزبه علاقه چندانی به آن نشان نمیداد و پس از مدتی به دین مسیحیت گرایش یافت و در ادامه به سرزمین شام رفت تا به خدمت بزرگان مسیحیت درآید. وی که مدتی در شهرهای گوناگون سرزمین شام به آیین مسیحیت درآمده بود، اخباری از بزرگان مسیحیت درباره ظهور پیامبری در میان قوم عرب و نزدیک بودن زمان ظهور آن پیامبر موعود(ص) میشنود؛ از این رو شیفته میشود تا سرزمین جزیره العرب رفته و به خدمت پیامبر اکرم(ص) درآید. وی رهسپار جزیره العرب شد و در این راه با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کرد. اما در نهایت به دیدار محبوبش نائل و علاقه فراوانی به آیین اسلام در قلبش پدیدار و به یکی از هواداران اسلام و پیامبر خدا(ص) تبدیل شد و تا پایان عمر پیامبر(ص) در خدمت آن حضرت(ص) بود.
زمان اسلام آوردن روزبه (که پس از مسلمان شدن نامش به سلمان تغییر یافته و رسول خدا«ص» او را سلمان خوانده است؛ کنیهاش نیز ابوعبدالله بوده است) ابتدای هجرت پیامبر اسلام(ص) به یثرب (مدینه) است. او با آغوشی باز اسلام را پذیرا شد و گمشده خود را در وجود پرمهر خاتم پیامبران(ص) یافت.
پیامبر اسلام(ص) میان او و یکی از اصحابش به نام ابوالدرداء (و به نقلی دیگر، ابوذر غِفاری) پیمان برادری برقرار کرد. حق طلبی سلمان فارسی و دانش دوستی او مورد توجه پیامبر اکرم(ص) بود و در این باره فرمود: «اگر دین نزد ثریا باشد، سلمان بدان دست مییابد.»
وی در جریان نبرد احزاب (خندق) حضوری چشمگیر داشت و مورد لطف پیامبر اسلام(ص) قرار گرفت. توضیح آنکه نبرد خندق در ماه شوال سال پنجم هجری روی داد و این نبرد سهمگین از سوی احزاب گوناگون (قریش مکه، غَطَفان، یهودیان بنی نضیر، بنی وائل و…) بر مسلمانانِ مدینه تحمیل شد. دشمنان اسلام با یکدیگر همپیمان شدند تا فروغ اسلام را خاموش کرده و در برابر اعتلای کلمه توحید ایستادگی نمایند. هنگامی که رسول خدا(ص) از گردهمآیی قریش (به سرکردگی ابوسفیان) و دیگر قبایل مخالف با اسلام و همراهی یهودیان با آنان آگاه شد، جلسهای تشکیل داد و در آن جلسه، سلمان فارسی پیشنهاد حفر خندق (مُعرَّب کَنده در زبان فارسی) در اطراف مدینه را طرح نمود و این دیدگاه و نقشه نظامی مورد تایید پیامبر گرامی اسلام(ص) قرار گرفت.
در جریان حفر خندق، مهاجران و انصار هر کدام میکوشیدند سلمان را از خود معرفی کنند. مهاجران میگفتند: سلمان از ماست و انصار نیز چنین ادعایی داشتند
بدین ترتیب نقشه ابوسفیان و حیی بن أخطب (بزرگ یهودیان بنی نضیر) که میکوشیدند اسلام را از میان برداشته و برای تحقق این هدف تلاش بسیاری مبذول داشتند، ناکام ماند و به سرانجام دلخواهشان نرسید. آنان قبایل مخالف با اسلام را از حجاز، نجد و… تا مدینه آورده و لشکری انبوه فراهم کرده بودند تا اسلام را از میان برداشته و اثری از آن برجای نگذارند؛ اما پیشنهاد سلمان فارسی مبنی بر حفر خندق و بالاتر از آن، رشادت امام علی(ع) در رویارویی با عمرو بن عبدود پهلوان نامی عرب که از مشرکان جانبداری میکرد، همه نقشههای دشمنان را نقش برآب کرد و یکپارچگی و همپیمانی آنان را به شکست کشاند. (۱۰) در جریان غزوه احزاب (که از دشوارترین حوادث صدر اسلام بوده و خطری جدی برای اسلام نوبنیاد و مسلمانان محسوب میشد)، نقش سلمان فارسی در پیشنهاد حفر خندق بسیار راهگشا و ارزنده بوده و از عوامل موفقیت مسلمانان در این نبرد محسوب میشود.
به نظر میرسد نخستین نبردی که سلمان فارسی در کنار پیامبر اسلام(ص) در آن حضور یافت، نبرد خندق به سال پنجم هجری است و پس از آن در همه نبردها همراه و هم رکاب خاتم پیامبران(ص) بود و از جمله در جریان فتح مکه نیز حضور داشت.
پس از وفات رسول خدا(ص)، سلمان فارسی از یاران راستین امیر مومنان(ع) بود و در همه موضع گیریها از حقانیت امام(ع) جانبداری میکرد. در روزگار خلافت عمر بن خطاب، سلمان به استانداری مدائن (تیسفون سابق) برگزیده شد. سلمان فارسی در روزگار حکومتش بر منطقه مدائن، زندگی بسیار زاهدانه و بدور از تشریفات را در پیش گرفت. او حقوقش را به تهیدستان صدقه میداد و با دسترنج خود از راه حصیر بافی زندگی سادهاش را تامین میکرد. (۱۳) وی همواره فقیران و تنگدستان را دوست میداشت و آنان را بر سرمایه داران ترجیح میداد.
سلمان فارسی پس از عمری حق طلبی، عبادت، زهد و تقوا به سال ۳۵ هجری (سالهای پایانی خلافت عثمان بن عفان) در مدائن وفات یافت؛ از این رو خلافت پیشوا و مرادش امام علی(ع) را درک نکرد.
سخن را با روایتی مشهور از سلمان به پایان میبریم:
«خلیلم [دوست نزدیکم] پیامبر خدا«ص» مرا به هفت چیز سفارش فرمود که در هیچ حالی آن را وانگذاشتهام [و همیشه بدان پایبند بودهام]: این که [در امور مالی و اقتصادی] به زیر دست خود بنگرم و به کسی که از من برتر است، نگاه نکنم؛ تهیدستان را دوست بدارم و آنان را به خود نزدیک سازم؛ سخن حق را بگویم؛ هر چند تلخ باشد؛ با نزدیکانم پیوند داشته باشم (و صله رحم را به جای آورم) هر چند که آنان رویگردان باشند [و توجه چندانی به این امر مهم نداشته باشند]؛ از مردم چیزی را نخواهم و این [ذکر] را بسیاری بگویم: لاحول و لاقوة إلا بالله؛ چرا که گنجی از گنجهای بهشت است.»