ترور مصباح
❇️ترورِ مصباح ❇️
( #بازنشر به مناسبت اولین سالگرد رحلت علامه مصباح یزدی رحمةالله علیه)
✍️سید محمد کاظمی
باز در کشور اتفاقی رخ داد و بهانه ای شد تا دکتر عبدالکریم سروش از کیلومترها دورتر از این سرزمین (آمریکا)، تهمت ها و نقدهای غیر منصفانه اش را روانۀ مخالفین فکری و اندیشه ای خود کند.
او که دائم سخنش از انصاف و مروّت است و به سخنان و اشعار مولوی استناد می کند، ظاهراً برایش مقدور نیست به آن سخنان حکیمانه جامۀ عمل پوشانده و گفتارش را به آن دو صفت نیک بیاراید. سوگمندانه تفسیرهای او از اشعار مولوی در مقام خطابه و استادی، آن هم در کلاس درس خوش است و به ظاهر، استادی مهربان و شیرین سخن به چشم می آید، و الا اگر در مقام نقد مخالفین خود قرار گیرد و زبان به طعن و ملامت آنان بگشاید، چنان با خشونت کلامی، فرد مورد نظر را ترورِ شخصیتی می کند که گویی در جهان دشمنی غیر از او نداشته است. کافیست آقای سروش لباس رزمِ انتقاد بر تن کند تا نهان خویش را بر همگان برملا سازد. و چه زیبا گفت مولانا:
آدمي مخفيست در زير زبان
اين زبان پرده ست بر درگاه جان
چون كه بادي پرده را درهم كشيد
سِرّ صحن خانه شد بر ما پديد
كاندر آن خانه گهر يا گندمست
گنج زر يا جمله مار و كژدمست
رحلت علامه مصباح یزدی بهانه ای شد تا زخم های کهنه سرباز کند و آنچه را مخالفینش سالها در سینه دفن کرده و فرصت مناسب برای بازگو کردنش پیدا نکرده بودند، نبش قبر کنند. سروش که دل خوشی از ایشان ندارد، در یک سخنرانی طولانی شخصیت علمی و سیاسی این متفکر برجسته را نقد می کند، اما نه با گفتاری منصفانه و جوانمردانه!
او که در این سخنرانی گفتار و هدفش تنها فروکاستن و تنزّل دادنِ مقام و شخصیت علمی و سیاسی علامه مصباح یزدی و برخی دیگر از علما و اندیشمندان دینی است و عملا خود را برتر از دیگران می پندارد، به آمارهای غلطی استناد می کند که با یک جست و جوی ساده در فضای اینترنت می توان به صحت و سُقمشان آگاه شد. دکتر سروش در این سخنرانی، مبارزات سیاسی قبل و بدو انقلابِ آیت الله مصباح را به کلی منکر شده، او را یک عنصر غیر انقلابی که از دایره مبارزات خارج بوده معرفی می کند و «حرام بودن مبارزه و همراهی با امام خمینی (ره)» را به ایشان نسبت می دهد. او در حالی دست به تحریفِ تاریخ انقلاب و انقلابیون می زند که شواهد و مدارکِ موجود، دروغ و خلافِ حق گویی هایش را اثبات می کند.
عبدالکریم سروش که می توان از او به عنوان تئوریسینِ پروژۀ «مصباح هراسیِ» جریان اصلاحات و لیبرال یاد کرد، در جای دیگری از سخنرانیِ خود با گفتاری خلاف مروّت و انصاف، حکیم مجاهد و عمّار انقلاب را تروریست، بنیادگرای خشن، مُسبّب قتل های کرمان و برخی شخصیت ها، مشوّق خشونت، قدرت طلب، دُگم اندیش، بدخو و سواستفاده گر معرفی می کند!
این به اصطلاح نواندیش دینی که گویی عادت ندارد به آنچه می گوید عمل کند، در قسمت دیگری از سخنرانی خود جامعه ای را نیکو معرفی می کند که وزن هر چیزی را به انداز خودش نشان دهد، نه کم تر و نه بیش تر؛ اما خود توجهی به این ویژگی ندارد و همچون «مطفّفین» از وزانت علمی و مکانت تقوایی و سیاسی مرحوم آیت الله مصباح یزدی کاسته و در معرفی شخصیت علمی و سیاسی ایشان که رحلتشان خسارتی است برای حوزۀ علمیه و حوزۀ معارف اسلامی، به مخاطب خود کم فروشی کرده و با جسارت و بی اخلاقیِ تمام، ایشان را ناآگاه به سیاست، یاوه گو در مسائل نظریه پردازی و تولید علوم انسانی اسلامی، ناآگاه به علم تاریخ، علم حدیث، دانش های جدید و بسیاری از معارف دینی و در آخر او را در غیر فلسفه و تفسیر، در حد یک منبری ساده و کم سواد و کسی که دیانت را خرج سیاست، آن هم به معنای نازل کلمه کرد، معرفی می کند.
دکتر سروش به روحانیت انقلابی توصیه می کند که در میادین علمی و سیاسی، ضعف حجت را با سوزن قدرت رُفو نکنند؛ ولی خود بارها ضعف حجت را با سوزن تهمت، رُفو کرده است. برای نقد دکتر سروش که یکی از واژگان کلیدی اش در این سخنرانی «بی سوادی» علامه مصباح یزدی، در غیر فلسفه و تفسیر است، ذکر چند نمونه از کتب و شاگردان برجسته علمیِ ایشان کافی است.
⚫️ پ.ن: این متن نقدی است بر سخنان دکتر عبدالکریم سروش بر علیه علامه مصباح (ره) که در دی ماه ۱۳۹۹ نوشتم.