برگرد
23 خرداد 1399 توسط سربازی از تبار سادات
برگرد…
ای مقصد شعرهای بارانی من
مقصود ترانه های طوفانی من
چندیست دلم گرغته از دوری تو
برگرد عزیز! ماه کنعانی من
ای پاک و نجیب مثل باران برگرد
ای روشنی کلبۀ احزان برگرد
یعقوب امیدش همه پیراهن توست
ای یوسف گمگشتۀ کنعان برگرد
دلها کدرند و جانمان چرکین است
بی عشق تو حال و روزمان غمگین است
عمری ست به انتظار محکوم شدیم
برگرد اگر چه جرممان سنگین است
تا کی به ضریح جمعه ها زل بزنیم
با ندبه به طاق آسمان پل بزنیم
گفتند که از سمت خدا می آیی
با قافلۀ فرشته ها می آیی
شب از قدم روشنتان می میرد
آن صبح قشنگی که می آیی
بی تو دلمان تنگ و شکسته ست بیا
از رنگ کبود شهر خسته ست بیا
گفتند که می آیی و دل بی تو هنوز
بر راه غریابنه نشسته ست بیا
خوش صوت ترین ترانه و آوازید
در غربت جمعه ها طنین اندازید
از حلقۀ بندگی ببخشید آقا
یک جفت برای گوش من میسازید؟
پدیده زارع