لذت بخشش
#به قلم خودم
شده اخر شبا یه دفعه توی عالم خواب وبیداری یادت به اتفاقات افتاده در طول روز بیفته؟؟؟
خندیدنا.خوشحالیا.گریه ها.دلشکستنا…..
با فکر کردن به بعضی هاشون بی دلیل خنده روی لبت نقش میبنده،با یاد آوری برخیشون اشکی ناخواسته گوشه ی چشمت لونه میکنه.میگی تا کی بشه تلافیشو سر مقصرش در بیارم.کاشکی جوابشو درست درمون داده بودم
باخودت میگی فردا قوی تر از امروز همه چیزو شروع میکنم یا میگی حالا بزار فردا بشه ببینم چیکارش میکنم.نمیزارم تلخی های امروز تکرار بشه.یه جوری جوابشو میدم که تا عمر داره یادش نره وهزار تا نقشه ی دیگه میکشی
راستی اینقد که به فکر تلافی کردن بعضی چیزا هستیم به فکر بخشیدنم هستیم؟
شده یه بار با خودمون بگیم بخاطر خدا بخشیدمش ودیگه بهش فکر نکنیم؟
به اینم فکر کردیم ما که اینقدر کینه به دل میگیریم چطوری رومون میشه دستامونو سمت آسمون ببریم واز خدا بخوایم مارو ببخشه؟
هر کی ندونه خودمون میدونیم چیکاره ایم که؟خودمون میدونیم کوله بارمون خالی خالیه!بهتر از هرکی میدونیم روسیاه درگاه الهی هستیم!
شده به این جمله فکر کنیم ببخش تا خدا ببخشه
شده به توّاب بودن و وهّاب بودن خدا فکر کنیم.
ما که اشرف مخلوقاتش هستیم یه ذره رنگ وبوی خدایی هم داریم؟
یا همه ی وجودمون پر شده از کینه وکدورت؟قلبمون زنگار گرفته؟
بیاید آخر شب امشب رو به آسمون وایسیم
ستاره های چشمک زن حضرت دوست را ببینیم و دستامونو ببریم سمتشون وبا تمام وجود نفس عمیق بکشیم واز اعماق وجودمون بگیم خدایا فقط بخاطر تو بخشیدم.
بعدچشمامونو ببندیم وبا قلبی آکنده از بخشندگی ومهر ومحبت شب را به صبح برسونیم تا وقت قرارمون راس ساعت اذان صبح ملائکه را چشم انتظار نذاریم
احساس خیلی خوبیه امتحان کن.
خداجونم.مهربونم.بخشیدم تو هم منو ببخش
بخشیدم_تو _هم_ببخش