نذر مادر(به قلم خودم)
05 مهر 1400 توسط سربازی از تبار سادات
#به_افق_اربعین #به_قلم_خودم با صدای شکسته شدن چیزی از خواب پریدم.گیج و منگ بودم.سراسیمه به سمت اتاقش دویدم.انگار در قفل شده بود.هرچه دستگیره ی آهنی در چوبی اتاقش را بالا و پایین می کردم زبانه ی قفل در تکان نمی خورد.باپای راستم محکم بر لبه ی پوسته پوسته… بیشتر »