اسکاچ های رنگی
20 اردیبهشت 1400 توسط سربازی از تبار سادات
#به قلم خودم اسکاچ های رنگارنگ با ناراحتی چادر نماز جشن تکلیفش را جمع کرد واز مسجد بیرون رفت. مادربزرگ که متوجه ناراحتی زینب شد به دنبال او رفت وعلت ناراحتی اش را جویا شد. زینب با حالتی بغض الود گفت:من هم دوست دارم برای افطاری نذری بدهم ولی هیچ پولی… بیشتر »