پژوهش
دعای فرج
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک الْمُشْتَکى، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى اَدْرِکنى اَدْرِکنى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ.
?????
قرارِصبحمون…(:✨☘️
بخونیمدعآیفرجرآ؟??
-اِلٰهےعَظُمَالْبَلٰٓآ،وَبَرِحَالخَفٰآءُوَانْڪَشِفَالْغِطٰٓآءٌ…!?
#دعایفࢪج…!?? ?
هر زمان…
#جوانیدعایفرجمهدی(عج)
رازمزمهکند…
همزمان #امامزمان(عج)
دستهای مبارکشان رابه
سویآسمانبلندمیکنندو
برایآن جوان #دعا میفرمایند؛?
چهخوشسعادتندکسانیکه
حداقلروزییکبار #دعایفرج
را زمزمه میکنند…:)❤️
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
به تو از دور سلام
شهیدانه
.
#شهیدانه??
?در میان العفو های #شب_قدر و اشک برای #امام_مظلوم که غم هایش را با چاه شریک می شد، #محمودرضا_بیضایی حرف هایش را بر تن کاغذ به یادگار گذاشته است. قسمتی از #وصیت_نامه اش، درس بزرگی است برای نسلی که امامش غائب است و منتظرهایش، غافل شده اند از ظهورش?
.
?نوشته بود: باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و #شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق #ظهور_مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فداشدن محقق نمی شود حقیقتا❣
.
?نسیم ِغربتِ #حسین از سوی کوفه کوچ کرده و حال در دوران غیبت حسینِ زمان، در میان شیعیان می وزد. سیاهی نامه اعمال ها با درد سینه اش برابری می کند. اما به رسم مادرش #زهرا دعا می کند برای شیعیان و از خدا طلب #بخشش می کند برای گمراهی ها و گناهان?
.
? گاهی وجدان هم ناله سر می دهد و خستگی هایش را با دلگیری های عصر #جمعه به رخ یاران بی وفا می کشد?
.
?راه برای سرباز آقابودن باز است. محمودرضا ها ، سرباز آقاشدند و با فدا کردن جانشان، زمینه ساز ظهور شدند. به قول شهید: «امام زمان امروز سرباز باهوش و پای کار می خواهد، آدمی که شجاع و مرد میدان باشد»
کاش #سربار بودن را توبه کنیم و سرباز شویم?
.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
.
? #شهید_محمودرضا_بیضایی
.
?تاریخ تولد : ۱۸ آذر ۱۳۶۰
.
?تاریخ شهادت : ۲۹ دی ۱۳۹۲.قاسمیه جنوب شرقی دمشق
.
?مزار شهید : گلزار شهدای تبریز
اللهم عجل لولیک الفرج
بعد از شهدا چه کردیم؟
بعد از شهدا چه کردیم؟
چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .
پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود، امروز گمنام مانده است .
کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود
دیگر کسی نیست که در وصف گل های لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید :
چرا آلاله آنقدر سرخ است
چرا کسی نپرسید مزار حاج حسین بصیر کجاست
و چرا شهید محمدرضا در قبر خندید…
چرا وقتی که گفتیم: یک گردان که همگی سربند یاحسین (ع ) بسته بودند شهید شدند، کسی تعجب نکرد
چرا وقتی گفتند :
تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید
چرا هیچ کس نپرسید : به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند
وقتی که گفتیم بعد از پانزده سال پیکر شهیدی را سالم از زیر خاک بیرون آوردند کسی تعجب نکرد
ولی با نام حقوق بشر حق را پایمال کردند.
چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است
شاید ما نیز از تاول های بدنشان می ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی شویم .
شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور می شود یک عمر با درد زیست
نمی دانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!
ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم .
آن ندای یا حسین (ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد.
یادتان هست که به دختران این کشور گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .
آیا دختران ما امانت دار خوبی بودند و خونتان را فرش راه رهگذران نکردند .
چرا وقتی که گفتیم: یک گردان که همگی سربند یاحسین (ع ) بسته بودند شهید شدند، کسی تعجب نکرد
یادتان هست هنگامی که گفتید :
رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگوئید که بر یاران خمینی (ره ) چه گذشت .
رفتید ولی یادمان رفت که حتی یادمانتان را در یک هفته برگزار کنیم .
جایتان خالی اینجا عده ای فرهنگ شهادت را خشونت طلبی می نامند و شهید را خشونت طلب
وقتی حکایت شما را گفتیم فقط پچ پچی سر دادند و رفتند تا صلح را در کتاب جنگ و صلح تولستوی جستجو کنند.
رفتند تا با نام شهید کیسه بدوزند ولی نفهمیدند که چطور بسیجیان همپای امامشان جام زهر را نوشیدند و چقدر سخت بود.
دیگر کسی نیست تا قلب رهبر امت را شاد کند.
عده ای مصلحت دیدند که مقابل توهین به اسلام و شهید سکوت کنند ولی ما مصلحت خویش را در خون رقم زدیم .
راست گفته اند :
که بهشت را به بها می دهند نه به بهانه و ما عمری است که بهانه بهشت را می گیریم .
آری بسیجیان !! می دانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید دل هایتان را در سنگرها جا گذاشتید , می دانم که هنوز هم دل هایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید , ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم و پای صحبت مادر سه شهید محمدزاده بنشینیم , تا شما هستید می دانم که رهبر تنها نیست و تا شما هستید تنها عشق , تنها میدان دار این عرصه است .
امروز کسانی از شهیدان سخن می گویند که از دیدن فشنگ نیز واهمه دارند.
کسانی دم از شهادت می زنند که با شنیدن صدای آژیر می ترسند
ولی در میدان عمل جز سکوت چیزی از آنها نمی بینی .
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم؟
ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم « ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »
ما ماندیم که نه فقط یک هفته بلکه سال های سال از آنان بگوییم .
چرا که خون آنان است که می تپد.
و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .
رهپویان عشق
مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند.
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم؟ »
روز دانشجو
16روز دانشجو
آذر در کشورمان روز دانشجو نامگذاری شده؛ در واقع این روز، به یاد ۳ دانشجویی است که در اعتراض به دیدار رسمی نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا با شاه پهلوی آنهم چندی پس از کودتای ننگین آمریکایی ۲۸ مرداد، توسط رژیم ستمشاهی به شهادت رسیدند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت در روز ۲۴ آذرماه سال ۸۷ تاریخچهای از این واقعه بیان کردند.
ایشان فرمودند: «جالب است توجه کنید که ۱۶ آذر در سال ۳۲ که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از ۲۸ مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از کودتای ۲۸ مرداد و آن اختناق عجیب - سرکوب عجیب همه ی نیروها و سکوت همه - ناگهان به وسیله ی دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود می آید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس جمهور آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای ۲۸ مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات میکنند، که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم کشته میشوند. حالا ۱۶ آذر در همه ی سالها، با این مختصات باید شناخته شود. ۱۶ آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست، دانشجوی ضد سلطه است.
16 آذر؛ روز دانشجو
روز دانشجو، در ایران به ۱۶ ماه آذر اطلاق میشود. این روز، به یاد سه دانشجو که هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا، در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ (حدود چهار ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد همان سال) در دانشگاه تهران کشته شدند، گرامی داشته میشود.
پیشینه و شرح واقعه ۱۶ آذر ۱۳۳۲
در دههٔ ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۵، پس از سقوط حکومت رضاشاه پهلوی و ایجاد فضای بازتر، فعالیتهای سیاسی در بین دانشجویان دانشگاه تهران (تنها موسسه مدرن آموزش عالی آن زمان در ایران) بسیار افزایش یافت. در این دوران حزب توده، از نفوذ بسیاری در بین دانشجویان برخوردار بود چنانکه بنا به گزارشهای مختلف، بیش از نیمی از دانشجویان دانشگاه تهران عضو و یا هوادار این حزب بودند. اما در دوران نخست وزیری محمد مصدق و افزایش محبوبیت جبههٔ ملی در اوایل دهه ۱۳۳۰، محوریت این حزب در دانشگاه به چالش کشیده شد.
پس از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سازمانهای سیاسی تشکیل دهنده جبهه ملی، برای دوره کوتاهی در یک ائتلاف ضعیف، تحت نام نهضت مقاومت ملی به مقاومت سیاسی دست زدند و تظاهراتها و اعتصابهای پراکندهای در پاییز همان سال در دانشگاه تهران و همچنین بازار، از جمله در تاریخ ۱۶ مهر و ۲۱ آبان، در اعتراض به محاکمه مصدق برگزار شد.
چند هفته پس از این وقایع، اعلام شد که روابط ایران و بریتانیا (که در زمان نخست وزیری مصدق قطع شده بود) از سر گرفته خواهد شد و ریچارد نیکسون نایب ریاست جمهوری وقت آمریکا برای دیدار رسمی به ایران خواهد آمد. این موضوع بهانه لازم برای اعتراضات را فراهم کرد و در ۱۴ آذر به سفارش نهضت مقاومت ملی، دانشجویان فعال به سخنرانی در کلاسها پرداختند و ناآرامی تمامی محوطه دانشگاه تهران را فرا گرفت. دولت وقت برای پیشگیری از هرگونه اقدام بعدی تصمیم به سرکوب اعتراضات گرفت.
سربازان و نیروهای ویژه ارتشی پس از هجوم به دانشگاه، به کلاسهای درس حمله کرده و صدها دانشجو را بازداشت و زخمی نمودند. نیروهای امنیتی در دانشکده فنی، اقدام به شلیک تیر کردند که موجب مرگ سه دانشجوی این دانشکده به نامهای احمد قندچی، آذر (مهدی) شریعترضوی و مصطفی بزرگنیا شد. فردای آن روز نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را در دانشگاه تهران که در اشغال مشهود نیروهای نظامی بود، دریافت کرد.
وقایع آذر ۱۳۳۲، نمایانگر واکنش دولت کودتا به فعالیتهای دانشجویی بود و به دنبال آن سرکوب نظاممند تمامی اشکال دیگر مخالفتها، روی داد. ۱۶ آذر، توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور که مرکز اجتماع و مباحثه مخالفان حکومت پهلوی در خارج از ایران بود، روز دانشجو نامیده شد. دانشجویان پس از آن، هر سال در این روز اعتصابهای دانشجویی به راه میانداختند و در واقع ۱۶ آذرماه به معیار خوبی برای ارزیابی میزان نفرت از حکومت شاه و توانایی و نفوذ مخالفان در بین روشنفکران، تبدیل شد.
دانشجو
زندگی او نوشتنی نیست ،کشیدنی است ...
روز جهانی معلولین
13آذر
همیشه یک رهگذر پیدا می شود:
دل دل می کند از کسی کمک نخواهد. خسته شده از این همه کمک خواستن و صدا زدن دیگران برای عبور از پله و ناهمواری و جوی آب. سعی میکند تمام توان دستهایش را جمع کند و چرخها را براند، اما نمی شود.
دستهایش کم توان تر از آن است که به تنهایی صندلی چرخدارش را براند. منتظر می ماند، یک رهگذر، دو رهگذر، …. هزاران بار کمک خواسته برای عبور، اما هر هزار بار همینگونه برایش سخت بوده. بالاخره یک رهگذر پیدا می شود و بدون درخواست، کمک میکند و صندلی چرخدار را از آن ناهمواری و جوی آب و پله عبور می دهد. مانند همیشه یک نفر پیدا می شود اما تا کی؟! به جای دستهایش، دلش خسته شده.
زندگی او شعر نیست که بتوان نوشت. زندگی او داستان نیست که بتوان قلم زد. سریال نیست که با یک قسمت، دو قسمت، صد قسمت بتوان تمامش کرد. زندگی او نوشتنی نیست، کشیدنی است. آن هم از نوع زجرش! شاید زجر کلمه مناسبی نباشد اما او می کشد با تمام وجودش! زجری به اندازه تمام نفس هایش در طول عمرش. اینکه استقلال ندارد برای حرکت، زجر است. اما او به زبان نمی آورد، در خودش حل می کند، حل که نه بلکه سعی می کند کنار بیاید. این کنار آمدن ها آرامش او را می گیرد.
مـــــــــی دانی چه لذتی دارد!
نمـــــــــی دانی چه لذتی دارد که روی صندلی چرخدار بنشینی و سراسر وجودت پر از دردهای جسمی و روحی باشد ولی تو خدا را شـــــــکر بگویی و ذکر “یا حسین” در دلت سر دهی.
نمـــــــی دانی چه لذتی دارد که با عصا راه بروی و انسانهایی که از کنارت عبور میکنند در دلشان آهی بکشند ولی تو اُمیدوار باشی که آنها با دیدنت ، لحظه ای خدا را شکر بگویند.
نمی دانی جه لذتی دارد چشمهای ســَـــرَت نبیند و دیگران باز آهی بکشند ولی تو با چشم دلت ، قشنگی های دنیا را ببینی و آنها ندانند که تو هم می بینی!!!
نمی دانی چه لذتی دارد وقتی گوشهایت نشنوند و زبانت گنگ باشد و با زبان اشاره به دیگران بفهمانی که : ای انسانها کمی شکرگزار نعمتهایی که دارید ، باشید!
نمی دانی چه لذتی دارد که روی صندلی چرخدار بنشینی و برای جابجایی ات ، خانواده و دیگران کمکت کنند.
ولی تو در دلت اُمیدوار باشی که :
ای کاش این کمکها به عنوان نقطه ای روشن در نامۀ اعمالشان ثبت شود و دعا کنی برای عاقبت به خیری شان!
نمی دانی چه لذتی دارد که از برخی لذت ها – مانند راه رفتن – محروم باشی ولی غم ِ این محرومیت به یادت بیاندازد که جسم – دیر یا زود – رفتنی ست، پس چرا غصۀ لذت های فانی را بخـــــــــوری ؟!
نمی دانی چه لذتی دارد که روی صندلی چرخدار بنشینی و نگاهت به زندگی؛ نگاهــــــــــــــــی متفاوت باشد
نمی دانی چه لذتی دارد که معلولیت باعث شده است قدر نعمتهای الهی را بیشــــــــــــتر بدانی که اگر تو به جای غیرمعلولین بودی مطمئنا برای هر یک قدمی که برمیداشتی ، خدا را شکر میکردی، هر چند که انسان تا نعمتی را از دست ندهد قدر آن نعمت را نخواهد دانست
ولیکن خدا را شکر که به این نکته دست یافته ای که اگر سختی و محدودیت نبود، قدر عافیت را به این زیبایی درک نمیکردی و بالاخره نمیدانی چه لذتی دارد که دیگران تصور کنند با این حرفها و اُمیدواری ها ، فقط شـــــــــــعار میدهی
ولی تو لبخند بزنی و تنها دلخوشی ات این باشد که یار و همراه واقعی و همیشگی ات فقط خداست .
دغدغه های زندگی یک معلول
# 13آذر
روز جهانی معلولین
زمانی که سخن از معلولان به میان می آید؛ اکثر افراد جامعه، انسان های معلول را می ستایند و قبول دارند که این قشر از جامعه نیز توانایی های بسیاری برای عرضه دارند، اکثر افراد غیرمعلول هنگام برخورد با معلولین بارها و بارها با کلام و حتی عمل مقطعی خویش نشان می دهند که این افراد با وجود مشکلات فراوان، اراده های مستحکمی دارند که توانسته اند تا این برهه از زندگی را با موفقیت پشت سر بگذارند.
هزینه های معمول زندگی افراد معلول به مراتب بیشتر از افراد سالم است؛ به طور نمونه، استفاده از خودروهای دربستی و آژانس برای هر بار تردد، هزینه های آنها را بیشتر می کند و این در حالی است که بیشتر معلولان درآمد ثابت ندارند و با مشکل اشتغال مواجه هستند.
با وجود قانون سه درصد استخدام معلولان، متأسفانه این قانون مورد توجه مدیران قرار نمیگیرد و در آزمونهای استخدامی سهمی برای معلولان در نظر گرفته نمیشود.
همچنین عدم وجود فضای مناسب در پارکها برای معلولان، عدم تناسب دستگاه های خودپرداز با شرایط معلولان را از دیگر مشکلات این قشر بیان می باشد.
نگاههای ترحمآمیز مردم، بیکاری، ناتوانی، خیابانها و پیادهروهای پر از چاله و چوله شهر که تقریبا هیچ راهی برای عبور معلولان ندارد و هزار و یک مشکل دیگر که تا کسی خودش معلولیت نداشته یا با معلولی ارتباط نزدیک نداشته باشد، این مسائل را درک نمیکند.
زندگی معلولان میتواند پر از دغدغه باشد، دغدغههایی که هیچ کس را به جز آنها نمیترساند،
در آزمونهای استخدامی، سهمی برای معلولان در نظر گرفته نمیشود و یا در بیشتر ادارات استان مسیرهایی برای تردد معلولان مشخص نشده و هراس بالا و پایین رفتن از پلههای ادارات و نهادها، مسائلی تکراری به نظر بیاید اما تا زمانی که این مسائل در جامعه وجود دارد مشکلات معلولین به قوت خودش باقی است.