سربازی از تبار سادات

جوانان باید در عرصه فضای مجازی جهادی وارد شوند.
  • خانه 
  • ورود 

کرامات ایت الله مرعشی نجفی

07 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی فرمودند: برای خود من سؤال بود که این کرامات از کجا آمده است؟ در عالمی وجود مقدّس حضرت حجت(عج) را دیدم، به من فرمودند: آقا شهاب! در وجود تو به اندازه ارزنی بخل وجود ندارد.
آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) واقع در منطقه حکیمیه تهران، در جلسه درس اخلاق خود بیان کرد :
یک نکته بسیار مهم برای کراماتی که اولیاء خدا دارند این است که بخیل نیستند. استاد عظیم‌الشّأنمان حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) یک نکته‌ای را بیان فرمودند که خیلی مشهور است. چون خودشان با لسان مبارک خودشان گفتند و ثبت و ضبط هم شده است.
فرمودند: بنده در ایّام جوانی وضع مالی بدی داشتم. موقع ازدواج دخترم بود امّا وضع مالی بنده خیلی ناجور بود و نمی‌توانستم برای دخترم ولو جهیزیّه بسیار محقّری تهیّه کنم - بالاخره انسان یک آبروی اولیّه را می‌خواهد - چاره نداشتم جز این که محضر کریمه اهل‌بیت حضرت فاطمه معصومه(صلوات اللّه و سلامه علیها) بروم.
خودشان فرمودند: خیلی به من فشار آمده بود و دیگر وضعم بسیار تنگ شده بود. البته از جهاتی بسیار هم تحمّل کرده بودم امّا دیگر وضع بسیار بسیار سخت شده بود. وقتی جلوی ضریح مطهّره آن بانوی مکرّمه رفتم، اشک می-ریختم و با یک حالت عتابی گفتم - که بعد هم پشیمان شدم چرا این‌طور گفتم - : ای سیّده ما! چرا نسبت به امر زندگی من هیچ عملی را انجام نمی‌دهید؟! خودم هیچ امّا خدای متعال دخترانی را به من مرحمت کرده، حالا من بدون مال، بدون وضعیّت خوب، می‌خواهم دخترم را شوهر بدهم، چه کنم؟! بنا نیست دست ما را رها کنید!
فرمودند: فقط از باب شکایت رفتم، دیگر زیارتنامه و … نخواندم، مدام اشک می‌ریختم و با همان وضع بیرون آمدم. وقتی به منزل آمدم، یک حالت نشوه‌ای به من دست داد و دیگر خوابم رفت. در همان حالی که داشتم، شنیدم کسی درب منزل را می‌زند، رفتم در را باز کردم، شخصی را دیدم که پشت در ایستاده و وقتی من را دید، بیان کرد: سیّده تو را می‌طلبد!
من هم با عجله به حرم رفتم، وقتی به صحن شریف حضرت معصومه(علیها الصلوة و السّلام) رسیدم، دیدم که مثل همیشه نیست و برعکس چند کنیز هستند که مشغول تمیز کردن ایوان طلا هستند. سبب را پرسیدم، گفتند: سیّده الآن تشریف می‌آورند.
ایشان فرمودند: بعد از مدّتی حضرت فاطمه معصومه(صلوات اللّه و سلامه علیها) در حالی که بسیار نحیف و لاغر و رنگ پریده و در شکل و شمایل مادرم حضرت فاطمه زهرا(صلوات اللّه و سلامه علیها) بودند، وارد شدند. چون من پیش از آن، جدّه‌ام، بی‌بی دو عالم را سه بار در خواب دیده بودم و می‌دانستم که شکل و شمایل مبارک بانو چگونه است و هر سه بار هم با همان ترکیب و همان حالات ایشان را دیده بودم. برای همین فهمیدم که ایشان عمّه‌ام حضرت معصومه(علیها الصلوة و السّلام) است، رفتم دست ایشان را بوسیدم. به بنده خطاب کردند: ای شهاب! ما چه زمانی به فکر تو نبودیم؟! این چه حرفی است تو می‌زنی و با همین حالت می‌آیی در حرم ما را مورد عتاب قرار می‌دهی و از دست ما شاکی هستی! تو از آن زمانی که به قم وارد شدی، زیر نظر ما و مورد عنایت ما بودی!
خودشان فرمودند: در این حال از خواب بیدار شدم و فهمیدم نسبت به بانوی مکرّمه اسائه ادب کردم، سریع برای عذرخواهی به حرم شریف آن بانوی مکرّمه رفتم و بعد هم در کارم گشایشی صورت گرفت!
این مرد الهی، بالجد شهاب الدّین بود و ابداً ولو به لحظه‌ای حسادت نداشت. ایشان همیشه از امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) حمایت می‌کردند. وقتی بعضی می‌آمدند نفوذ پیدا می‌کردند تا شیطنت کنند، ایشان یادآوری می-کردند: من با امام، هم حجره‌ای و رفیق بودم و الآن هرچه را ایشان بگوید، تبعیّت می‌کنم.
از ایشان سؤال کردند: آقا! شما چطور به بعضی از این کرامات دست پیدا کردید - ایشان وجود مقدّس آقا جان را هم دیده بودند - ؟
فرمودند: برای خود من هم سؤال بود که این کرامات از کجا آمده. در عالمی وجود مقدّس آقاجانمان، حضرت حجّت‌بن‌الحسن‌المهدی(عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) را دیدم - نفرمودند در چه عالمی - آقاجانمان به من فرمودند: آقا شهاب! در وجود تو به اندازه ارزنی بخل وجود ندارد و خدا هر چه به تو داده است به واسطه این خلق نیکوی توست!
ببینید بخل چه می‌کند و اگر از آن طرف، انسان بری از این صفت رذیله بود، ذوالجلال و الاکرام چه لطف‌هایی به او می‌کند که از اهل کرامات خواهد شد!
اتّفاقاً من یادم هست که وقتی ایشان این ماجرا را تعریف کردند، دو سه نفر از آقایان بزرگوار هم در آن مجلس بودند. خدا علّامه دوانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را رحمت کند، ایشان هم حضور داشتند و وقتی شنیدند مِن ناحیه الحجّه (روحی له الفداء) این‌طور به ایشان عنایت شده، به شدّت گریه کردند.
عزیز دلم! مردان خدا این‌گونه هستند و پروردگار عالم اگر خیر کسی را بخواهد، او را به سوی ایمان هدایت می-کند، متخلّق به اخلاق الهی می‌کند و بخل را از وجود او بیرون می‌برد؛ طوری که او را ابداً مبتلای به بخل نمی‌کند.

 نظر دهید »

آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله و شعر شهریار

07 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله و شعر شهریار


آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله شبی در خواب، خود را در مسجد کوفه می بیند، در حالی که حضرت علی علیه السلام و جمعی دیگر در آن جا حاضر بودند. طبق دستور حضرت، شعرای اهل بیت علیهم السلام اعم از عرب و فارس را می آورند و امام علیه السلام سراغ شهریار را می گیرند. شهریار هم می آید و شعر «علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را» تا آخر را می خواند. فردای آن روز آیت اللّه مرعشی نجفی از دوستانشان می پرسند: «شهریار شاعر کیست؟» و پس از آگاهی از وجود او در تبریز، او را به قم دعوت می کند. بعد از آمدن شهریار، می بیند که او همان شخصی است که در خواب دیده اند. از او می پرسند: «این شعر علی ای همای رحمت را کی ساخته ای؟» او با تعجّب می پرسد: «شما از کجا خبر دارید؟ من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره اش با کسی صحبت کرده ام». آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله خوابشان را برای او تعریف می کنند. وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را می گوید، معلوم می شود که هم زمان با ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده، آیت اللّه مرعشی آن خواب را دیده است.

 

شهاب آسمان
طریق او طریق کبریا بود
عیان از چهره اش نور خدا بود
جناب «مرعشی» آن آیت اللّه
که زو باغ شریعت با صفا بود
شهاب آسمان دین و عرفان
به ظلمت، گمرهان را رهنما بود
به بحر بیکران علم و توحید
فروزان گوهری بس پر بها بود
دم جان بخش او همچون مسیحا
دعایش دردمندان را شفا بود
مربی هزاران گل به دامن
گران مایه ادیبی پارسا بود

 نظر دهید »

ایت الله مرعشی نجفی

07 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

ولادت و نامگذاری
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله روز پنجشنبه 20 صفر 1315 قمری، در نجف اشرف شهر علم و ایمان و در خانواده تقوا و فضیلت و دانش چشم به جهان گشود. ایشان را پس از تولّد، برای تبرّک، نخست به آستان مقدّس و حرم مطهر علوی برده و سپس نزد ثقة الاسلام حاج میرزا حسین نوری از عالمان بزرگ آن زمان بردند. ایشان پس از گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ این کودک، او را «محمّدحسین» نامید؛ بعد او را خدمت شیخ الفقها حاج میرزا حسین بن حاج میرزا خلیل بردند و او عنوان «آقا نجفی» را به او عنایت کرد؛ بعدها آیت اللّه سید اسماعیل صدر، لقب «شهاب الدین» به ایشان داد.

اصالت خانوادگی و شرافت نسب
پدر آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله آیت اللّه حسینی مرعشی نجفی بود که نسب شریفش از جانب پدر به میرسید قوام الدین، از سادات طبرستان می رسد. مادر آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله صاحبه خانم، دختر آیت اللّه سید ابوالقاسم حسینی کوه کمره ای خویی از سادات علویه و از خاندانی اصیل و محترم و با فضیلت بود.

سلسله نسب آیت اللّه مرعشی نجفی از پدر و مادر، هر دو به امام سجاد علیه السلام می رسد.

دوران کودکی
یکی از الطاف الهی در حق آیت اللّه مرعشی نجفی آن بود که در دوران نوزادی، مادر وی هیچ گاه بدون وضو به او شیر نداد و پس از شیرخوارگی مواظب بودند که لقمه ای غذای حرام و حتّی مشتبه به او ندهند. ایشان در خانواده ای سرشار از علم و ایمان و عمل صالح تربیت یافت. ایمان و اخلاق نیک پدر و مادر، چنان در اعماق جان وی نقش بست که او را دوستدار خیر و صلاح و متمسّک به دین اسلام و عاشق اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان رسالت نمود؛ او با چنین روحیه ای، فراگیری دانش را آغاز کرد. آیت اللّه مرعشی نجفی بارها می فرمود: «من به این مقام و موفقیت نرسیدم، مگر به برکت دعای پدرم».

تحصیلات ابتدایی
درباره تحصیلات ابتدایی آیت اللّه مرعشی نجفی گفته اند: پدر بزرگوارش او را به حرم مطهر امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام برد و در مقابل ضریح مقدس آن حضرت «حروف الفبا» را به او یاد داد. از آن پس جَدّه پدریش، فاضل عالم، بی بی شمس شرف بیگم، آموزش وی را به عهده گرفت و نخست همه قرآن را و بعد کتاب های فارسی، فقهی و اخلاقی را به او آموخت و ادبیات ابتدایی عرب را به وی درس داد. پدر ایشان، قبل از این که او به سنّ بلوغ برسد، او را همراه خود به حوزه درس فقیه بزرگ شیعه، آخوند خراسانی می برد.

علاقه فراوان به فراگیری علم
 
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله از تلاش ها و کوشش های تحصیلی خود چنین یاد کرده است: «هیچ گاه در سنین جوانی به دنبال تمایلات نفسانی نرفتم، همیشه در پی تحصیل علم بودم، به صورتی که شبانه روز بیش از چند سال نمی خوابیدم و هر کجا نشانی از استادی یا عالمی و یا جلسه درسی که مفید تشخیص می دادم، می ایفتم، لحظه ای در رفتن به نزد آن استاد، عالم و جلسه درس درنگ نمی کردم». هم چنین در خاطرات آیت اللّه مرعشی نجفی آمده است: «روزی پس از درس استاد، به دنبال وی به طرف منزلش به راه افتادم و در مابحث مطرح شده در درس مناقشه و سؤال می کردم، تا آن جا که استاد از سؤالات و مناقشات من خشمگین گردید و محکم به سر من کوبید، من نه تنها ناراحت نشدم، بلکه دست استاد را که به سر من کوفته بود، بوسیدم؛ با این حرکت من، اشک در چشم استاد حلقه زد و فرمود: «ای شهاب! مرا ادب کردی».

تحصیلات حوزوی
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله با شور و اشتیاق فراوانی که به فراگیری علوم و فنون مختلف مخصوصا علوم دینی داشت، از همان سال های کودکی به تحصیل علوم حوزوی پرداخت. روز به روز، عشق او به کمال و پیشرفت بیشتر شد و بیش از پیش در دریای بی کران علم غوطه ور گردید. به طوری که در جوانی عالمی فرهیخته شده بود. وی در علومی چون: ادبیات فارسی و ادبیات عرب، تجوید و تفسیر قرآن، فقه و اصول، حدیث، درایه، رجال کلام، عقاید و ادیان، فلسفه و منطق، انساب، علوم غریبه طب، ریاضیات و هیئت، هندسه، تاریخ اسلام، جغرافی و دیگر علوم معقول و منقول آن زمان به تحصیل پرداخت.

استادان آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله از محضر عالمان بسیاری کسب فیض کرده است و از این جهت یکی از بی نظیرترین چهره های علمی معاصر است. استادان ایشان را که همه از بزرگان بوده اند تا 105 نفر شمرده اند. برخی از اساتید ایشان عبارتند از: پدر و جدّه ایشان، آیت اللّه میرزا محمود شیرازی، آیت اللّه سید احمد بهبهانی، آیت اللّه شیخ عبدالحسین مرندی، آیت اللّه حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی.

اجتهاد آیت اللّه مرعشی نجفی
کوشش های خستگی ناپذیر و مستمر حضرت آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله در 27 سالگی به ثمر نشست و او را که در فراگیری علوم و فنون مختلف اسلامی،به ویژه فقه و اصول و حضور در جلسات علما و فقها، لحظه ای دریغ نکرده بود، به توفیق خداوند، به مقام عالی اجتهاد رساند. ایشان که بهترین دوره عمر خود را در راه تحصیل علم گذراند، در علوم مختلف به موفقیّت های چشمگیری رسید و مجتهدی جامع الشرایط، عالمی عامل، محدّثی موثق، ادیب، مورخ، محقق، مؤلّف، ریاضیدان، رجالی، متکلّم، عارف، فقیه و مرجعی عالی قدر گردید.

اجازه اجتهادات آیت اللّه مرعشی نجفی
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله در نجف اشرف به مقام رفیع اجتهاد رسید و علما، فقها و استادان ایشان، مقام علمی، فقاهت و اجتهاد وی را تأیید و اجازه های گوناگونی با القاب و عنوان های ممتازی به نام او صادر کردند. تعداد اجازه های اجتهادی و روایتی که ایشان موفق به دریافت آن ها گردید، بسیار زیاد است و ده ها نمونه آن در برخی از زندگینامه های ایشان ثبت است.

مهاجرت از نجف به قم
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله در 21 محرم 1342 به قصد زیارت امام رضا علیه السلام از نجف اشرف به ایران مهاجرت نمود. و در 6 صفر همان سال به کرمانشاه رسید و پس از چند روز استراحت، از طریق همدان و زنجان به تبریز و به دیدار بستگان خود رفت. سپس راهی تهران گردید و در 12 شعبان 1343 به قصد زیارت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام به شهر مقدّس قم آمد و به امر و درخواست حضرت آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در این شهر اقامت نمود. ایشان در این مسیر مخصوصا در تبریز، مشهد و قم به دیدار علما، فقها و کتابخانه ها، از جمله کتابخانه آستان قدس رضوی پرداخت.

مرجعیّت آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله پس از رحلت حضرات آیات حجت، صدر و خوانساری، به عنوان یکی از مراجع تقلید حوزه شناخته شد و نخستین رساله های عملیّه ایشان به نام «نُخْبَةُ الاحکام» و دیگری «سبیل النجاة» در بین سال های 1366 تا 1373 قمری منتشر گردید. بعد از رحلت آیت اللّه بروجردی، در سال 1380 قمری، آیت اللّه مرعشی نجفی به عنوان یکی از مراجع معروف ایران و جهان اسلام مطرح گردید و بسیاری از مسلمانان در ایران، هند، پاکستان، افغانستان و بعضی از کشورهای عربی از ایشان تقلید می کردند.

تدریس در قم
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله از سال 1343 قمری، به دستور آیت اللّه حائری، به تدریس دروس سطح حوزه پرداخت و هر روز بین شش تا هفت جلسه درس در مدرسه فیضیه، صحن و حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام منزل و حسینیه کنار منزلشان برگزار می کرد. آیت اللّه مرعشی نجفی می فرمود: «در تدریس تقیّدی به نوع درس نداشتم، از این رو رشته های مختلف علوم ادبی، معانی بیان، منطق، اصول، فقه و آن چه مورد نیاز طلاب بود، تدریس می کردم.» ایشان پس از رحلت آیت اللّه حائری، تدریس خارج فقه و اصول را آغاز نمود. تدریس ایشان که با بیانی گرم و سخنانی نافذ، صدایی گیرا و گفتاری فصیح ادا می شد و از مباحث اخلاقی، تربیتی، ادبی، تاریخی و رجالی در بین دروس خالی نبود، از مهم ترین جلسات درسی حوزه علمیه به شمار می رفت و نزدیک به هفتاد سال، یعنی تا آخر عمر شریفشان ادامه یافت.

شاگردان
محصول نزدیک به هفتاد سال تدریس آیت اللّه مرعشی نجفی، شاگردان فراوانی بود که بسیاری از آنان اکنون از علما، فضلا، مدرسان و مجتهدان حوزه های علمیه در شهرهای ایران و سایر کشورهای اسلامی هستند و برخی از آنان از ایشان اجازه اجتهاد دریافت کرده اند. تعداد شاگردان، در هر جلسه درسی بسیار زیاد بوده است، به خصوص در درس فقه ایشان، حدود هزار نفر شرکت می کرده اند. از مهم ترین شاگردان ایشان می توان به: آیت اللّه حاج آقا مصطفی خمینی رحمه الله ، آیت اللّه شیخ مرتضی مطهری، آیت اللّه دکتر بهشتی، آیت اللّه مفتح، آیت اللّه طالقانی، آیت اللّه شیخ مرتضی حائری، آیت اللّه حاج شیخ جواد تبریزی و آیت اللّه حائری شیرازی نام برد.

تألیفات آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله در طول زندگی با برکتشان، تعداد زیادی کتاب، رساله و مقاله کوچک و بزرگ علمی، در زمینه های گوناگون اسلامی، به ویژه اعتقادات نوشته اند، اکنون بیش از 148 کتاب و رساله از ایشان موجود است که برخی از آنها چاپ شده و برخی دیگر به صورت دست نویس در کتابخانه ایشان محفوظ است. آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله در باره تألیفاتشان چنین گفته اند: «چه بسا شب های بسیاری را تا صبح بیدار بوده و چه رنج هایی در روزها جهت استخراج از گوشه و کنار صدها کتاب، بلکه هزاران کتاب در فنون مختلف کشیده ام.»

علاقه به کتاب و مطالعه
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله عاشق مطالعه و تحقیق بود؛ تا آن جا که علاقه شدید وی به کتاب زبانزد عام و خاص و در محافل علمی ضرب المثل بود. ایشان از همان خردسالی به کتاب، مطالعه و کتابخانه علاقه مند شد و روز به روز بر این علاقه و میل باطنی به مطالعه و بررسی تألیفات دانشمندان اسلام و ملل دیگر، افزوده گشت، به طوری که بسیاری از ساعات شبانه روز را به مطالعه کتاب ها می گذراند و گاهی روزها گرسنگی می کشید تا بتواند کتابی را به دست آورد؛ اکنون به هزاران کتاب از کتابخانه ایشان، در پشت جلد و یا بر صفحه اول آنها، به خط مبارکِ ایشان نگاشته شده است که «طالَعْتُهُ مِن اَوَّلِهِ اِلی آخِرِه»، یعنی آن را از اول تا آخر مطالعه کردم.

خدمات تبلیغی، فرهنگی و اجتماعی
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله خدمات تبلیغی، فرهنگی و اجتماعی فراوانی انجام داده اند. از جمله: 1. تأسیس یا تعمیر مساجد، حسینیه ها، حرم امامزادگان و بزرگان اسلام؛ 2. تأسیس و تعمیر مدارس علمی و مراکز تحقیقی، مانند مدرسه های مهدیه، مؤمنیه، مرعشیه و شهابیه؛ 3. تأسیس کتابخانه عمومی، معروف به کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی و کمک های مالی و معنوی و اهداء کتاب به کتابخانه های دیگر و مراکز علمی و دانشگاهی؛ 4. تألیف و نشر آثار اسلامی؛ 5. عنایت به تأسیس بیمارستان ها و مراکز درمانی؛ 6. تهیه مسکن و تأمین برخی از نیازمندی های طلاب علوم دینی.

شخصیت فردی
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله که در مکتب اسلام تربیت یافته و پیوسته در تکمیل اخلاق نیک و صفات پسندیده کوشیده بود، در تقوا و کمالات اخلاقی و صفات شایسته انسانی ضرب المثل بود؛ از جمله صفات فردی بارز ایشان عبارتند از: ایمانی ژرف، اخلاصی واقعی، تواضعی بی کران، نظمی عجیب، روحیه ای تحقیقی، شکیبا و حلیم، شوخ طبعی، سخاوتمندی، ارادتی عمیق و خالصانه به بارگاه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و دارای مقام محمود حاصل از هفتاد سال نماز شب.

مبارزات سیاسی
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله مبارزات سیاسی فراوانی انجام داده است، از جمله: شرکت در جهاد علما و مردم عراق علیه استعمار انگلیس در نجف اشرف؛ صدور اطلاعیه های متعدد در دفاع از مسلمانان مظلوم فلسطین و محکومیت اسرائیل جنایتکار و تقاضای کمک از تمامی مسلمانان جهان برای دفاع از ملّت مظلوم فلسطین؛ ایستادگی سرسختانه در مقابل جریان کشف حجاب و فرنگی مآبی رضاخان؛ اطلاعیه ها، بیانیه ها و سخنرانی های مختلف ایشان در دفاع از اسلام، انقلاب و روحانیت، از جمله محکوم نمودن هجوم همه جانبه رژیم پهلوی علیه اسلام و روحانیت؛ و صدور فتوای تحریم خرید و فروش کالاهایی که سود آن در راه تبلیغات آیین باطل بهائیت استفاده می شد.

فعالیّت های انقلابی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
آیت اللّه مرعشی نجفی در راه پیروزی انقلاب، فعالیت های بسیاری را انجام داده است. از جمله: صدور اطلاعیه ها، بیانیه ها و سخنرانی های مختلف در دفاع از اسلام و روحانیت و امام خمینی رحمه الله ؛ کمک به مبارزانی چون: شهید نوّاب صفوی و دیگر فدائیان مسلمان و مکاتبه با آنان؛ صدور اعلامیه ها و بیانیه های اعتراض آمیز بر ضد رژیم پهلوی، از جمله درباره انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی با حذف شرط اسلام و سوگند به قرآن؛ محکوم نمودن تهاجم بی رحمانه عوامل پهلوی به مدرسه فیضیه قم و دستگیری جمعی از طلاب.

نمونه هایی از حمایت های آیت اللّه مرعشی نجفی از امام خمینی
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله در قبل و بعد از انقلاب با گفته ها و اقدامات خود پیوسته از رهبر کبیر انقلاب حمایت می کردند. نمونه هایی از این حمایت ها عبارتند از: معرفی امام خمینی به عنوان یکی از مراجع تقلید جهان اسلام؛ دفاع از امام خمینی و صدور اطلاعیه و در خواست آزادی سریع ایشان در حادثه پانزده خرداد؛ تلگراف های متعدد ایشان به علماو مراجع نجف اشرف مبنی بر هم دردی با امام خمینی؛ تلگراف به امام خمینی و اظهار هم دردی با ایشان و بیانیه های مختلف مبنی بر محکوم کردن تبعید امام خمینی به ترکیه و پاریس؛ پیام به رئیس جمهور و ملّت فرانسه مبنی بر مهمان نوازی و پشتیبانی از امام خمینی پس از هجرت امام به پاریس؛ فرستادن فرزند خود حجت الاسلام حاج آقا محمود به نجف و سپس به پاریس در طول تبعید امام خمینی برای بازجویی از حال ایشان و ارسال نامه ها و پیام های محرمانه.

همراهی با رهبر و مردم ایران پس از پیروزی انقلاب
حضور فعال و روشنگرانه آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله همگام و همراه با رهبر انقلاب حضرت امام خمینی رحمه الله و سایر مراجع و ملّت مسلمان ایران، پس از پیروزی انقلاب، تا آخرین لحظه عمر با برکت ایشان ادامه یافت. ایشان در 22 بهمن 1375، روز پیروزی انقلاب اسلامی، با صدور اطلاعیه ای از ملّت ایران، عموم طبقات، علما، مدرسان، طلاب، افسران، همافران نیروی هوایی و دیگر اقشار جامعه صمیمانه تشکر کرد. آیت اللّه مرعشی نجفی شورای انقلاب و دولت موقت امام خمینی را تأیید کرد و در حادثه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مردم مسلمان ایران را به دفاع مقدس فراخواند.

مردی الهی
درباره آیت اللّه مرعشی نجفی خاطره ای چنین نقل کرده اند: در زمان کشف حجاب رضاخان پهلوی، رئیس پلیس قم که فرد بسیار پستی بود، در حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام به میان زنان با حجاب و صالحی رفت که برای زیارت به حرم آمده بودند و قصد داشت با زور، حجاب زن مؤمنی را برگیرد. با شیون و فریاد او و زنان دیگر، آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله به آن قسمت می رود و با مشاهده آن واقعه، غیرت و جوانمردی اسلامی وی به جوش آمده و سیلی محکمی به صورت رئیس پلیس می زند. او هم عصبانی شده و ایشان را به قتل تهدید می کند؛ اما روز بعد، قسمتی از سقف بازار بر سر آن شخص ریخته و همان جا هلاک می شود.

زندگی شخصی
آیت اللّه مرعشی نجفی در زندگی خود بسیار فقیر و تنگدست بود؛ ایشان از همان اوائل زندگی در نجف اشرف با تنگدستی و مشکل تأمین معاش مواجه گشت و پس از رحلت پدر، این فقر به اوج خود رسید، چنان که گاهی چند روز گرسنه می ماند و غذایی به دست نمی آورد و رنگ چهره اش به زردی می گرایید. ایشان گاهی روزهای بسیار روزه می گرفت و ماه ها نماز استیجاری می خواند. پس از مرجعیت نیز در زندگی فردی و خصوصی خود گرفتار فقر بود و اگر چیزی به دستشان می رسید برای خرید کتاب مصرف می کردند؛ از این رو تا وقتی استطاعت بدنی داشتند، هیچ گاه استطاعت مالی نیافتند تا به حج بروند.

امام جماعت حرم حضرت معصومه علیهاالسلام
یکی از پرشکوه ترین نمازهای شهر مقدس قم، نماز جماعت حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام به امامت آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله بود. ایشان برای اقامه نماز جماعت، مخصوصا نماز صبح همیشه پیش از وقت حاضر می شد. رهگذرانی که اطراف حرم بوده اند، سحرها همیشه ایشان را می دیدند که قبل از بازگشایی درهای صحن مطهر منتظر باز شدن درها بود.

آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله آخرین نماز جماعت خود را در آخرین لحظات عمر، در حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام در شامگاه روز چهارشنبه هفتم ماه صفر 1411 قمری (1369 ش) اقامه کرد. ایشان سال های متمادی امام جماعت حرم حضرت معصومه علیهاالسلام بود.

نماز جماعت در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام
در برخی از یادداشت های آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله آمده است: «هنگامی که در قم سکونت کردم، صبح ها در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام اقامه [نماز] جماعت نمی شد و من تنها کسی بودم که این سنت را در آن جا رواج دادم و از شصت سال پیش به این طرف صبح زود و پیش از باز شدن درهای حرم مطهر و زودتر از دیگران می رفتم و منتظر می ایستادم. این انتظار گاهی یک ساعت قبل از طلوع فجر بود تا خدّام درها را باز کنند، زمستان و تابستان نداشت. در زمستان ها، هنگامی که برف همه جا را می پوشاند، بیلچه ای به دست می گرفتم و راه خود را به طرف صحن باز می کردم تا خود را به حرم مطهر برسانم. در آغاز خود به تنهایی نماز می خواندم، تا پس از مدّتی یک نفر به من اقتدا کرد و پس از آن کم کم افراد دیگر اقتدا کردند و به این ترتیب نماز جماعت را در حرم مطهر آغاز کردم و تا امروز که شصت سال از آن تاریخ می گذرد، ادامه دارد. آهسته آهسته ظهرها و شب ها نیز اضافه شد و از آن پس روزی سه بار در مسجد بالا سر حضرت معصومه علیهاالسلام و صحن شریف نماز می خواندم.»

خاطره ای از آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله
آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله در هنگام بمباران قم توسط رژیم عراق که بسیاری از مردم به خارج از شهر و به پناهگاه های امن می رفتند، در قم ماندند و با این که به دلیل کسالت همیشه فاصله بین منزل تا صحن حضرت معصومه علیهاالسلام را برای اقامه نماز جماعت با ماشین طی می کردند، در آن روزها و شب های بمباران، این مسیر را پیاده می رفتند. هنگامی که از ایشان می پرسیدند: «چرا پیاده می روید؟» در جواب می گفتند: «می خواهم مردم مرا مشاهده کنند و آرامش خاطر پیدا کنند و اندکی خیالشان آسوده شود».

روابط خانوادگی
همسر آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه الله در بخشی از خاطرات خود آورده است: «مدّت شصت سال با آیت اللّه مرعشی نجفی زندگی کردم و در این مدّت هیچ گاه با من رفتاری تند و خشونت آمیز نداشت و با تندی با من صحبت و رفتار نکرد. تا آن زمان که خود قادر به حرکت کردن و انجام کاری بود، نمی گذاشت دیگران کاری برایش انجام دهند. وی غیر از این که همسری خوب و مهربان و دوست داشتنی بود، برای من مانند یک رفیق صمیمی و همکاری غمخوار نیز بود.»

 نظر دهید »

ایت الله مرعشی نجفی

07 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی (۱۲۷۶-۱۳۶۹ش/ ۱۳۱۵-۱۴۱۱ق) از مراجع تقلید شیعه پس از آیت‌الله بروجردی است. او در ۲۷ سالگی

به اجتهاد رسید. مرعشی، از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری و آقا ضیاء عراقی بود و از محضر سیدعلی قاضی، سید احمد

کربلایی و میرزا جواد ملکی تبریزی بهره برد. گرایش سیاسی او موافق با آیت‌الله خمینی بود و این روحیه در بارزترین شاگردانش نیز

دیده می‌شود.

مرعشی نجفی، کتابخانه‌ای را تأسیس کرد که امروزه از لحاظ تعداد و کیفیت نسخه‌های خطی کهن اسلامی، نخستین

کتابخانه ایران و سومین کتابخانه جهان اسلام به شمار می‌رود. او هیچ‌گاه برای سفر حج، مستطیع نشد.

مدرسه‌های مرعشیه، شهابیه، مهدیه و مؤمنیه را او تأسیس کرد.

مهم‌ترین تألیفاتش، تعلیقات احقاق الحق، مشجرات آل الرسول، طبقات النسابین و حاشیه بر عمدة الطالب هستند. او برای نوشتن

برخی کتاب‌های خود به کشورهای مختلفی سفر کرد و با دانشمندان ادیان مختلف به گفتگو نشست. آیت‌الله مرعشی بنا

به وصیت خودش، در کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، دفن شد. عمید زنجانی داماد آیت الله مرعشی نجفی بود.

 نظر دهید »

کاروان اسرای کربلا

06 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

 نظر دهید »

منازل عبوری کاروان اسرا از کوفه تا شام

06 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

منازل عبوری کاروان اسرا از کوفه تا شام

بعد از واقعه عاشورا خانواده حضرت سیدالشهدا (ع) به اسارت درآمده و عبیدالله بن زیاد سر بریده امام حسین (ع) را به «زحربن قیس» داد و به شام فرستاد و به دنبال آنها حضرت زین العابدین (ع) را زیر غل و زنجیر قرار داده و دست به گردن بسته و اهل بیتش را بر شتران برهنه سوار کرده و روانه کرد.

لشگر ابن زیاد کاروان اسرا را هنگام حرکت به سوی شام از شهرها و روستاهای بسیاری عبور دادند. منازل عبوری کاروان اسرا از کوفه تا شام بدین شرح است: قادسیه، شهر تکریت، منزل کحیله، منزل جهنیه، منزل موصل، منزل نصیبین، شهر حلب، شهر سرمدین، منزل حرّان، منزل اندرین، معرة النعمان، شیزر، قلعه کفر طاب، سیبور، منزل حماة، شهر حمص، شهربعلبک، صومعه راهب و شهر عسقلان. پس از این منازل اسرا به شهر شام رسیدند.

در روز یازدهم محرم آن بزرگواران را از کربلا به کوفه منتقل کردند. پس از چند روز اقامت اسرا در کوفه آنان را روانه شام کردند تا در مجلس یزید بن معاویه حاضر کنند. بنابر نقل مشهور روز اول صفر اسرا به همراه سرهای شهیدان به دروازه شام رسیدند و به شام منتقل شدند.

به روایت بحارالانوار علامه مجلسی این چنین آمده است: پس از آنکه عبیدالله بن زیاد سر امام حسین (ع) را به شام فرستاد فرمان داد زنان و کودکان را مهیای سفر به شام کرده و دستور ویژه‌ای راجع به امام سجاد (ع) داد مبنی بر اینکه روی غلی که بر گردن او بود غل دیگری قرار دادند و سپس همه را به دنبال سرهای شهدا همراه با محفر بن ثعلبه عائذی و شمربن ذی الجوشن روانه کرد. کاروان اسرا آمدند تا به جماعتی که حامل سرهای مبارک شهدا بود ملحق شدند.

بنابراین درباره همراه بودن یا نبودن سر مطهر امام حسین (ع) و سایر یاران آن حضرت با اسرا، قول‌های زیادی وجود دارد. اما قوت این قول یعنی همراهی سر امام (ع) با اهل بیت (ع) در ورود به دمشق با توجه به تعدد ناقلان آن، بیشتر است.

 1 نظر

روز شادی امویان و حزن اهل بیت (ع)

06 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

روز شادی امویان و حزن اهل بیت (ع)

روز ورود کاروان اهل بیت (ع) و سرهای به نیزه شده شهدا به شام روز جشن بنی‌امیه و روز حزن و اندوه اهل بیت (ع) و پیروان آنان است. «حاج شیخ عباس قمی» در وصف این روز نوشته است: عزاها و ماتم‌هایی در عراق بود که امویان در شام از عیدهایشان می‌شمارند.

گزارش امام باقر (ع)

عبدالله بن میمون قَدّاح از امام صادق (ع) از پدرشان امام باقر (ع) چنین نقل کرده است: هنگامی که خاندان امام حسین (ع) را به شام آوردند و بر یزید وارد کردند، روز بود و صورت‌های زنان و دختران خاندان اهل بیت (ع) باز بود (مکشوفات وجوههن!) شامیان جفاکار گفتند: «ما رأینا سبایا احسن من هولاء فمن انتم؟» ما اسیرانی نیکوتر از اینها ندیده‌ایم، شما کیستید؟! سکینه دختر امام حسین (ع) گفت: ما اسیران خاندان محمدیم!

با همین جمله همه تبلیغات مسموم و گمراه‌کننده بنی‌امیه و یزیدیان پوچ شد. بالاترین عزت و کرامت و عظمت و افتخار از آن آل محمد (ص) است. با همین جمله تهمت خارج از دین بودن به کاروان اسیران اهل بیت (ع) خنثی شد. آل محمد (ص) محور و اساس دین اسلام هستند. قتل و اسارت آنان بالاترین جرم و جنایت در جهان اسلام است. با همین جمله مسلمانان که در جشن یزیدیان حضور داشتند، از مکر و حیله و نیرنگ یزیدیان رهایی یافتند و جرقه‌های آگاهی و بیداری زده شد. با همین جمله سیمای الهی و فلسفه حرکت اباعبدالله الحسین (ع) و اسارت اهل بیت (ع) نشان داده شد. آل محمد (ص) برای احیای اسلام و ارزشها و سنتهای حضرت محمد (ص) قیام کردند و به شهادت رسیدند و به اسارت رفتند.

شیخ بهایی و حاج شیخ عباس قمی در منتهی الآمال نوشته‌اند: روز اول ماه صفر سال ۶۱ هجری قمری، روزی است که اسرای کربلا به همراه سرهای شهیدان واقعه کربلا وارد دمشق، مقر حکومت یزید بن معاویه شدند.

 نظر دهید »

کاروان اسرا

06 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

کاروان اسیران را سه روز در پشت «دروازه ساعات» نگهداشتند تا کار جشن کامل شود. آن دروازه، یکی از دروازه‌های شرقی شام بود که راه «حلب» و «کوفه» به آن ختم می‌شد. شهر را با زیورها، دیبا و زر و سیم و انواع جواهر آراستند. سپس مردان، زنان، کودکان، بزرگسالان، وزیران، امیران، یهود، مَجوس، نصارا و همه اقوام، با طبل، دف، شیپور، سرنا و دیگر ابزار لهو و لعب برای شادی و تفریح بیرون آمدند. چشمها را سُرمه کشیده، دستها را حَنا بسته و بهترین لباس‌ها را پوشیده و خود را آراسته بودند.


در چنین وضعی سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را ـ که بالای نیزه بود ـ وارد شهر کردند و به دنبال آن، اسیران اهل بیت را به شهر آوردند. مردم به شادمانی و پایکوبی و طبل زنی مشغول بودند. این برنامه، حاصل تلاشهای معاویه بود. او بیش از سی سال در شام حکومت کرد.
مردم شام، با تلاشهای معاویه با حضرت علی علیه السلام و خاندانش دشمنی می‌ورزیدند و رفتار مردم شام با اسیران کربلا نشان دهنده آن بود. سالها بود که در قنوت نمازشان بر حضرت علی علیه السلام لعنت می‌فرستادند! علاوه بر اینها، یزید، برای موجه جلوه دادن کار خود، امام حسین علیه السلام را «شورشی» معرفی کرد و خود را سرکوب کننده شورش ضد حکومت اسلامی می‌دانست.
اسیران را از قسمتهای مختلف شهر عبور دادند، از جمله «بازار شام». جمعیت زیادی از مردم برای دیدن اسیران خاندان محمد صلی الله علیه و آله و سلم در دو طرف بازار صف کشیده بودند. در انتهای بازار «مسجد اُمَوی» قرار داشت و اسیران را از همین مسیر وارد مسجد کردند. فشار جمعیت حرکت را کُند کرده بود. خونبارترین برگهای تاریخ در حال نوشتن بود. سخنان امام حسین علیه السلام و خاندانش در قیام تاریخی کربلا، همه بیانگر این بود که قیام، برای دین و مبارزه با ستم و کفر است. اهل بیت علیهم السلام همواره خود را خاندان و وارثان پیامبر معرفی می‌کردند و بر این مهم تأکید داشتند، تا پرده‌های غفلت و خاموشی را کنار بزنند.
قصر یزید، در انتظار اسیران؛
قصر یزید که آن را «دار الخلافه» می‌نامیدند، نزدیک مسجد جامع اُمَوی بود. یزید برای اینکه پیروزیش را به رُخ مردم بکشد، اجازه داد تا همه وارد دارالخلافه شوند و از این رو قصر پر از جمعیت شد.
امام سجاد(ع) در مجلس یزید؛
یزید مجلسی ترتیب داده و اشراف شام را دعوت کرده بود، سپس دستور داد اُسرای اهل بیت را ـ که با طناب و زنجیر آنان را به هم بسته بودند ـ با وضعی توهین‌آمیز وارد مجلس جشن یزید کردند. حضار به آنها می‌نگریستند، امام سجاد(ع) روبروی یزید قرار گرفتند و چند شعر خواندند که بیزاری و نفرت ایشان را از یزید نشان می‌دهد:
“انتظار نداشته باشید که شما به ما اهانت کنید و ما احترامتان کنیم، یا شما دائماً ما را آزار دهید و ما دست از آزار شما برداریم. خدا می‌داند که ما شما را دوست نداریم پس شما را از این که ما را دوست ندارید، سرزنش نمی‌کنیم.”
آنگاه حضرت به منبر رفتند، نخست سپاس و ستایش خدای به جا آوردند، آنگاه خطبه‌ای خواندند که قلبها را لرزاند و چشمها را گریاند. بخشی از بیانات آن حضرت این است:
“ای مـردم بـه مـا شش چیز داده شده و با هفت چیز دیگر بر سایر مردم برتری یافته‌ایم، به ما علم و بـردباری و سخاوت و فصاحت و شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را داده‌اند و سرآمد دگرانیم، زیرا محمد پیامبر(ص) برگزیده از ماست، صدیق این امت، علی(ع) از ماست، جعفر طیار از ماست، حمزه شیر خدا و رسول از ماست، فاطمه بتول، بانوی زنان عالم از ماست و دو سبط این امت آقای جوانان بهشتی از ما هستند. هرکسی مرا می‌شناسد، می‌شناسد و هر کسی نمی شناسد حسب و نسبم را برایش می‌گویم؛ من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که زکات را با ردای خویش حمل می‌کرد، من پسر بهترین کسی هستم که در جهان لباس پوشید، من پسر بهترین کسی هستم که با کفش یا پای برهنه راه رفت، من پسر بهترین کسی هستم که طواف کرد و سعی به جا آورد، من پسر بهترین کسی هستم که حج گزارد و لبیک گفت، من پسر کسی هستم که با براق به هوا برده شد، من پسر کسی هستم که از مسجدالحرام به مسجداقصی برده شد ـ منزه باد آن که او را برد ـ، من پسر کسی هستم که جبرئیل او را تا سدرة المنتهی برد، من پسر کسی هستم که نزدیک و نزدیک‌تر شد تا به اندازه دو کمان یا کمتر فاصله داشت، من پسر کسی هستم که امام جماعت فرشتگان آسمان شد، من پسر کسی هستم کـه خدای بزرگ به او وحی فرستاد، من پسر محمد مصطفایم، من پسر علی مرتضایم، من پسر کسی هستم که در راه احیای لا اله الا اللّه مبارزه کرد، من پسر کسی هستم که در رکاب رسول خدا با دو شمشیر جنگید، با دو نیزه نبرد کرد، دو بار هجرت کرد، دو بار بیعت کرد، به دو قبله نماز آورد، در بدر و حنین جنگید و یک لحظه کفر نورزید، من پسر بهترین مؤمنین و وارث پیامبران کوبنده کافران، سید و سالار مسلمانان و مجاهدین، زینت عابدین، تاج سر گریه‌گنندگان (از خوف خدا) صبورترین مردم، برترین پیشوا از آل یاسین و از خاندان رسول پروردگار عالمیانم.”
یزید ملعون گفت: “ای علی! پدرت با من قطع رحم کرد، حق مرا ندیده گرفت و بر سر منصبم با من جنگید، خدا هم با او چنان کرد که دیدی.”
در جواب، حضرت این آیه را خواند: “اما هر مصیبتی که در زمین یا از ناحیه جانشان به شما برسد، قبل از آن که به صحنه وجود آید، در کتابی ثبت شده است". ای پـسر معاویه و هند و صخر! قبل از آن‌که تو متولد شوی همیشه نبوت و امارت در دست پدران من بوده است. در جنگ بدر و احد و احزاب پرچم رسول خدا در دست جد من علی بن ابیطالب بود، درحالی که جد و پدر تو پرچم‌های کفار را به دوش می‌کشیدند. وای بر تو ای یزید! اگر بدانی چه کرده‌ای و نسبت به پدر و اهل بیت و برادران و عموزادگان من چه گناهی مرتکب شده‌ای، به کوهها می‌گریزی و سر بر خاکهای بیابان می‌گذاری و به حال خود شیون و زاری می‌کنی، این سزاوار است که سر حسین پسر علی و فاطمه بر دروازه شهرتان نصب شود، در حالی که او ودیعه رسول خداست؟ ای یزید منتظر باش که در روز قیامت قرین ندامت و خواری شوی.”
سر مطهر امام حسین را داخل «طَشت طلا» گذاشتند و نزد یزید آوردند. یزید در حالی که می‌خندید با چوب خَیزَران بر لبهای امام زد و با غرور و سرمستی خواند: «بنی هاشم با حکومت بازی می‌کردند، نه خَبری (از آسمان و غیب) آمده و نه وحی نازل شده است…».
یزید آرزو کرد کاش نیاکانش ـ که در جنگ بَدْر کشته شدند ـ زنده بودند و خونخواهی و انتقام او را می‌دیدند. این جملات، نشان دهنده کفر قلبی و کینه یزید به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود.
خطبه زینب کبری(س) در مجلس یزید؛
پس از سخنان کفرآمیز یزید، هنگامی که یزید حقیقت درون خود را آشکار ساخت و بر همگان معلوم شد که جنگ بین امام حسین(ع) و یزید جنگ بین دین و کفر بوده است، حضرت زینب کبری زینب علیها السلام به پا خاست و سخنرانی تاریخی‌اش را با این آیه شروع کرد، فرمود: «سرانجام بدکاران، آن شد که آیات الهی را تکذیب و مسخره کردند.»
درادامه سخنرانی‌اش باز هم از قرآن کمک گرفت: «کافران مپندارند که اگر به آنان مهلت می‌دهیم، برایشان خوب است، بلکه گناهانشان افزوده می‌شود و برای آنان عذاب خوارکننده‌ای است.»
سپاس خدا را و درود خدا بر رسول او و خاندانش باد. خدای سبحان راست گفت که فرمود: “عاقبت آنان که کار زشت کردند، بسیار زشت است که آیات خدا را تکذیب کردند و به استهزا گرفتند.” ای یزید! گمان می‌کنی اکنون که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما بسته‌ای و چنان راه چاره بر ما مسدود نموده‌ای که ما را برده‌وار به هر سو می‌کشند، ما نزد خدا بی‌مقدار شده و تو محترم هستی و این پیروزی به خاطرارزشی است که نزد خدا داری که تکبر می‌ورزی و باد به بینی انداخته‌ای، از اینکه روزگار به کام توست و کارهایت مرتب و آراسته و ملک و پادشاهی ما را بی‌مزاحم در اختیار گرفته‌ای، شادمان و خوشحالی؟ اندکی آهسته‌تر! آیا فراموش کرده‌ای که خدای تعالی می‌فرماید:"کافران نپندارند مهلتی که به ایشان می‌دهیم به نفع آنهاست، این مهلت را فقط برای آن می‌دهیم که گناه بیشتر مرتکب شوند و آنان را عذابی دردناک است.” (آل عمران/ 178)
آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده بنشانی و دختران رسول خدا را اسیر کرده در حالی که پرده از ایشان برداشته و چهره‌هایشان را آشکار کرده به دست دشمنان دهی تا از شهری به شهری برند و قومی بیگانه به آنان نگاه کنند و دور و نزدیک و شریف و وضیع به آنها چشم دوزند، در حالی که نه سرپرستی برای آنها مانده نه پشتیبانی. چگونه می‌توان از کسی انتظار مراعات داشت که مادرش جگر پاکان را به دندان کشید و گوشتش از خـون شـهیدان رویید؟ چگونه در دشمنی ما خانواده کوتاهی کند کسی که ما را با چشم بغض و کنیه می‌نگرد؟
با این همه باز بدون آن که احساس گناه کنی و بدانی چه کار می‌کنی با چوب به لب و دندان ابا عبداللّه سالار جوانان اهل بهشت می‌زنی و می‌گویی: “فریاد شادی سر دهید، دست مریزاد ای یزید!” چرا نمی‌گویی که با ریختن خون ذریه محمد(ص) و ستارگان زمین از آل عبدالمطلب، زخم ما را علاج ناپذیر کردی و ریشه‌مان را سوزاندی؟ اکنون نیاکان خود را صدا می‌زنی و گمان می‌کنی که با آنها سخن گفته‌ای؟ به زودی نزد آنان می‌روی و آرزو می‌کنی که دستت خشک شده بود و این کار را نمی‌کردی و زبانت لال می‌شد و این سخن را نمی‌گفتی! خدایا حق ما را بستان و انتقام ما را از این ستمگران بگیر و خشمت را بر کسی که خون ما را ریخت و حامیان ما را کشت، نازل کن. به خدا سوگند پوست خود را شکافتی و گوشت خود را پاره کردی! تو با این بار که از ریختن خون ذریه رسول خدا(ص) و شکستن حرمت عترت و پاره تنش به گردن داری، بر او وارد می‌شوی، “و گمان مکن آنانکه در راه خدا کشته می‌شوند مرده‌اند، بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.” (آل عمران/ 169)
همین برایت بس که خداوند حاکم است و محمد(ص) خصم تو و آن کسی که کار را برای تو ساخته و پرداخته کرد و تو را بر گردن مسلمین مسلط نمود، به زودی خواهد فهمید که پاداش ستمگران بد پاداش نیست و آگاه می‌شود که کدام یک از شما پست‌تر و لشکر کدام یک ضعیف‌تر است. اگر مصائب دنیا باعث شده که من با تو سخن بگویم باز هم تو را بی‌ارزش می‌دانم و کوبیدنت را لازم و نکوهشت را با ارزش می‌شمرم و از جاه و حشمت تو هراسی ندارم، ولی چشم گریان است و دل بریان. اگر امروز ما را به عنوان غنیمت گرفته‌ای، به زودی در آنجا که جز عمل خود را نیابی، ما به زیان تو خواهیم بود و خدا به بندگان خود ستم نمی‌کند.
به خدا شکایت می‌کنم و بر او تکیه دارم، پس هر حیله که داری به کار گیر و هر چه می‌توانی تـلاش کن و هر چه می‌خواهی کوشش کن! به خدا نمی‌توانی ما را از خاطره‌ها محو کنی و وحی ما را بمیرانی و به نهایت ما نمی‌رسی و ننگ این ستم را نمی‌توانی از خویش پاک کنی. رأی تو بسیار سست و ایام دولت اندک و آن روز که منادی فریاد می‌زند: “لعنت خدا بر ستمکاران باد"، جمعیت‌ات به پریشانی می‌گراید.
سپاس خدا را که کار پیشینیان ما را با سعادت و مغفرت پایان برد و کار آخرمان را با شهادت و رحمت و از خدا می‌خواهم که ثوابشان را کامل کند و بیفزاید و خودش برای ما خلفی نیکو باشد که او مهربان و رحیم است و همو برای ما کافی و بهترین وکیل است.
و بدین گونه سخنرانی حضرت زینب علیها السلام بیانگر خروج یزید از اسلام و بی‌اعتقادی او به دین و اثبات کفر و انجام کارهای زشت و ناپسند اوست. در حقیقت، واقعه با عظمت کربلا، کفرِ پنهان بنی‌امیه را ظاهر و چهره اصلی آنها را برای مردم روشن کرد. تبلیغات بنی‌امیه وانمود کرده بود که بر دشمنان اسلام و بر شورشیان پیروز شده‌اند و خاندان آنها را به اسارت درآورده‌اند، اما حضرت زینب علیها السلام و امام زین‌العابدین علیه السلام با سخنرانی‌هایشان «جشن» را به «عزا» تبدیل کردند و پیروزی را بر کام یزید تلخ نمودند.
خرابه شام؛
بعد از سخنرانی حضرت زینب علیها السلام در مجلس جشن یزید، که وضع را بر ضد او تغییر داد، یزید خاندان امام حسین علیه السلام را در خرابه‌ای بی‌سقف جای داد. اهل بیت، چند روز در آن خرابه بودند و برای امام حسین(ع) و شهدای کربلا عزاداری می‌کردند.
در مدتی که خاندان امام حسین علیه السلام در شام اسیر بودند، چند نوبت آنها را به قصر یزید بردند. یزید به هیچ وجه حیله‌اش عملی نشد و هر بار نتیجه معکوس گرفت. او ناچار شد خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به مدینه بفرستد.

 نظر دهید »

حرکت کاروان اسیران از کوفه به طرف شام

06 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

 نظر دهید »

ورود رهبر در ماجرای واکسیناسیون

05 شهریور 1400 توسط سربازی از تبار سادات

✅چرا رهبرانقلاب برخلاف بنزین در ماجرای تخصصی واکسن ورود کردند؟

 

?آیا رهبری مانع واردات واکسن شد؟ پاسخ خیلی روشن است؛ خیر. عبور می کنم. 

?آیا رهبری مانع واردات فایزر و مدرنا شد؟ این هم خیر. 

?پس سخنرانی دی ماه رهبری درباره واردات واکسن از انگلیس و آمریکا چه بود؟

?مگر رهبری در ماجرای بنزین نفرمودند نظر تخصصی نمی‌دهم، آیا در حوزه واکسن تخصص علمی دارند که ممنوع کردند؟ 

✅این دو سوال آخر مهم است. 

رهبرانقلاب دی ماه فرمودند واکسن بخرید؛ جز انگلیسی و آمریکایی. چند روز بعد هم مدیران وزارت بهداشت و دولت متن کتبی از ایشان دریافت کردند که خرید واکسن آمریکایی و انگلیسی از دیگر کشورها منعی ندارد. دولت هم تا حالا چندین بار درخواست خرید داده که به جهت تحریم ها چندان موفق نشده است و فقط تعداد محدودی واکسن آسترازنکای غیرانگلیسی وارد کشور شده است.

✅تا اینجا خبر بود. 

?حالا چرا؟ 

چه فرقی بین فایزر آمریکایی و غیرآمریکایی است؟ مگر فرمول یکی نیست؟ 

1⃣یکم. آیا فایزر آمریکایی است؟. خیر. 

فایزر در آلمان و بلژیک، ایرلند، فرانسه و چین نیز تولید می‌شود. منع خرید فقط برای واکسن آمریکایی و انگلیسی است. 

2⃣دوم. مگر فرمول آن یکسان و متعلق به آمریکا نیست؟ فرمول یکسان است ولی متعلق به آمریکا نیست. در واقع فرمول آن را شرکت دانش‌بنیان آلمانی بیوان‌تک ساخته است اما به شرکت فایزر فروخته و در آمریکا و چند کشور دیگر تولید می شود.

مثلا ایران واکسن آسترازنکا خرید و تزریق کرد. آسترازنکا را هم انگلیس تولید می کند و هم آمریکا. اما ایران از کره، ایتالیا و ژاپن خرید. 

3⃣سوم. آیا ممکن است پروژه خرابکاری در تولید یک واکسن صورت گیرد؟ 

◀️به سه دلیل بله. 

?3-الف/ آیا ممکن است به یکی واکسن سالم دهند و به دیگری واکسن ناسالم؟ بله. 

تولید واکسن برخلاف تولید برخی محصولات دیگر به صورت بسته‌ای (بچ) است نه پیوسته (کانتینیوس). فرق این دو چیست؟ در سیستم بچ، شما هر بار یک حجم مشخص و محدودی از محصول را تولید می‌کنید و بعد سراغ حجم بعدی می‌روید. مثل بنزین نیست که از یک طرف پالایشگاه، نفت خام وارد شود و پیوسته در خط تولید قرار بگیرد و از طرف دیگر بنزین خارج شود. اگر بخواهیم ساده‌تر بگوییم، سیستم بچ مثل این است که غذا را قابلمه قابلمه طبخ می‌کنند. 

اغلب مواد غذایی و دارویی، به دلیل حساسیت بالای سلامت، به شکل بچ تولید می‌شود. روی تک‌تک محصولات هم مشخصات بچ مربوطه ثبت می‌شود تا اگر هر مشکلی در یک بچ ایجاد شد، فقط همان بخش از محصول را از بازار جمع‌آوری کنند و نه همه محصول را. 

هر بچ واکسن هم شناسنامه مشخصی دارد. از همان ابتدا مشخص است که این بخش از تولید دقیقا به مقصد کجاست. به همین دلیل وقتی عوارض فایزر در کالیفرنیا مشخص شد، فورا محصولات همان بچ واکسن را جمع‌آوری و امحا کردند. پس اگر مقصد، یک کشور متخاصم باشد، احتمال خرابکاری هم وجود دارد. 

?3-ب/ آیا خرابکاری در خط تولید دارویی سابقه داشته است؟ بله.

نمونه روشن آن فروش خون های آلوده فرانسه به ایران است. نمونه دیگر مربوط به خود فایزر در نیجریه است که پس از 13 سال پنهانکاری افشا شد و فایزر آمریکایی مجبور به پرداخت جریمه و غرامت شد اما هیچ‌گاه کودکان کشته شده آن کشور زنده نشدند. از این موارد بسیار است که اتفاقا شرکت‌های آمریکایی و بالاخص فایزر، پای ثابت بسیاری از این تخلفات بوده‌اند. 

?3.ج/آبا باید به آمریکا بی‌اعتماد باشیم؟ بله.

چرا باید به کشوری که مردم ایران را تحریم غذایی و دارویی می کند تا آنها را در آستانه بحران مرگ قرار دهد اعتماد کرد؟ آیا بی‌اعتمادی به چنین دشمنی شرط عقل نیست؟ ضدآمریکایی باشیم یا آمریکاپرست، نشستن زیر دیوار سست و خرابه شرط عقل نیست.

4⃣چهارم. آیا رهبرانقلاب در موضوع تخصصی علم واکسن وارد شدند؟ دیگر مساله روشن شد. ورود رهبری ارتباطی به برند یا تکنولوژی واکسن نداشت بلکه از جهت حفظ سلامت و امنیت عمومی مردم بود که مسوولیت شرعی و جایگاه حقوقی و تخصص منطقی ایشان است.

? محسن مهدیان

 

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 36
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

جستجو

وبلاگ های من

  • سربازی از تبار سادات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • اخبار
  • بصیرتی
  • حدیث وروایت وسخن بزرگان
  • حکایات
  • داستان
  • دست نوشته
  • شهدا
  • عمومی
  • مناسبتی
  • کتاب

رتبه