سربازی از تبار سادات

جوانان باید در عرصه فضای مجازی جهادی وارد شوند.
  • خانه 
  • ورود 

خاطره

26 تیر 1399 توسط سربازی از تبار سادات


#خاطره

✍وقتی حاج قاسم رفتند سر میز خانواده شهید حاجی زاده مریم همسر شهید گوشی اش را داد من فیلم بگیرم و از حاج قاسم خواست برایش دست خط بنویسد. من هم فیلم گرفتم. حاج قاسم مشغول صحبت با خانواده شهید حاجی زاده شد. به حاج قاسم گفتم من هم از این دستخط ها می خواهم. سرش پایین بود گفت: تو کی هستی؟ همزمان که سرش را بالا آورد خندید گفت: شمایی؟ باشه می نویسم.

تا قبل از نوشتن مرا صدا زد فاطمه. بعد گفت از این بابت شما را به اسم صدا می زنم چون من هم دختری دارم هم نام شما و مثل شما. مثل دخترم هستی. بعد هم دستخطی به یادگار برایم نوشت. خیلی دیدار صمیمی و خوبی بود. چون خانواده شهدای مازندران خصوصا بعد از خان طومان خیلی دلگیر بودند و دوست داشتند حاج قاسم را ببینند. حاج قاسم هم گفته بود تا پیکر شهدا را برنگردانم نمی روم دیدار خانواده ها. اما اصرار خانواده ها موجب شد او قبول کرد و آمد.

#سردار_دلها

 

 نظر دهید »

شهادت را به اهل درد می دهند

25 تیر 1399 توسط سربازی از تبار سادات

شھادت دَرد دآرد•
درد ڪشتن لذت…?
قبل از اینڪه با دشمن بجنگے
باید با نفست بجنگے||

°•شهآدت را به اَهلِ درد میدهند•°

?#راز_شهـآدت

 

 4 نظر

ماسک های بازیافتی

24 تیر 1399 توسط سربازی از تبار سادات


?ماجرای ماسک‌های بازیافتی چیست؟

?کلیپی در فضای مجازی دست به دست می‌شود که نشان می‌دهد عده‌ای درحال جداسازی و بسته بندی ماسک‌ در یک مخروبه هستند و منتشرکنندگان این کلیپ مدعی شده اند ماسک‌های ارزان‌قیمت موجود در بازار، ماسک‌های بازیافتی اند.

?اما اصل ماجرا چیست؟

در ساختمان کنار محل گودبرداری، کارگاه تولید ماسک بوده که شب عید فطر، بر اثر گودبرداری بخشی از ساختمان مجاور تخریب شده است که در کلیپ نیز موجود است.

?تولیدکننده ماسک‌ها از پیمانکار شکایت و درخواست پرداخت خسارت می‌کند، کارشناس می‌گوید که برای برآورد خسارت نیاز به وجود و دانستن تعداد ماسک‌های مدفون شده است لذا به همین دلیل چند هفته قبل به سراغ ماسک‌های مدفون شده می‌روند و کارگران همان ساختمان شروع به شمارش ماسک ها میکنند که همسایه ای اقدام به فیلم‌برداری می‌کند.
/ عصر هوشمند

 نظر دهید »

این شاخه گل را مهمون من باش

24 تیر 1399 توسط سربازی از تبار سادات

✨﷽✨

✍ در حال خرید بودم که صدای پیرمرد دوره گردی به گوشم رسید؛ آقا این بسته نون چند؟فروشنده با بی حوصلگی گفت: هزار و پونصد تومن! پیرمرد با نگاهی پر از حسرت رو به فروشنده گفت: نمیشه کمتر حساب کنی؟!! توی اون لحظات توقع شنیدن هر جوابی رو از فروشنده داشتم جز این که شنیدم!؛ نه، نمیشه!!

? دوره گرد پیر، مظلومانه با غروری که صدای شکستنش گوشمو کر کرده بود بسته ی نون رو سر جاش گذاشت و از مغازه خارج شد! درونم چیزی فروریخت… هاج و واج از برخورد فروشنده به دوستم چشم دوخته بودم. از نگاه غمگینش فهمیدم اونم به چیزی فکر میکنه که من فکر میکنم! یه لحظه به خودم اومدم، باید کاری میکردم. این مبلغ بینهایت ناچیز بود اما برای اون پیرمرد انگار تمام دنیا بود! به دوستم گفتم تا دور نشده این بسته نون رو بهش برسون! پولش رو حساب کردم و از مغازه خارج شدم.

? پیرمرد بینوا به قدری از دیدن یه بسته نون خوشحال شده بود که انگار همه ی دنیا توی دستاشه! چه حس قشنگی بود…اون روز گذشت…شب پشت چراغ قرمز یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله ، با یه لبخند دلنشین به سمتم اومد؛ ازم گُل میخری؟ با لبخند لپشو گرفتمو گفتم چند؟ گفت دو هزار تومن داخل کیفمو نگاه کردم اما دریغ از حتی یه هزار تومنی! با ناراحتی نگاش کردمو گفتم عزیزم اصلا پول خرد ندارم! و با جوابی که ازش شنیدم درون خودم غرق شدم… اشکال نداره، این یه گل رو مهمون من باش!! بی اختیار این جمله چند بار توی ذهنم تکرار شد؛ این یه گل رو مهمون من باش!!

? از اینهمه تفاوت بین آدمها به ستوه اومدم! صبح رو به خاطر آوردم، یه فروشنده ی بالغ و به ظاهر عاقل که صاحب یه مغازه ی لوکس تو بهترین نقطه ی شهر تهران بود، از هزار و پونصد تومن ناقابل نگذشت اما یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله ی گل فروش دوست داشت یه گل مهمونش باشم و از دو هزار تومنش گذشت.

?الهي كه صاحب قلبهای بزرگ دستاشون هیچوقت خالی نباشه تا بتونن با قلب پاک و بخشندشون دنیارو گلستون کنن”

 7 نظر

تولد حضرت عشق

24 تیر 1399 توسط سربازی از تبار سادات

 نظر دهید »

خادم الشهدا بود

24 تیر 1399 توسط سربازی از تبار سادات

از هیچکس چیزی به دل نمیگرفت ، بدی دیگران رو فراموش میکرد و در مقابل؛ خوبیاشون رو به خاطر میسپرد

وقتی یکی با رهبر یا سپاه مخالف بود ، اصلا سکوت نمیکرد ولی طوری با زبان و بیانش برخورد و بحث میکرد که طرف مقابل تاثیر منفی نگیره و خودش هم جبهه ی خیلی معترض نمیگرفت .

خادم الشهدا بود…
ترک محرمات و انجام واجبات… روی این موضوع با هیچکس شوخی نداشت .

خیلی با معرفت بود ، هر جای زیارتی هم که میرفت پیام میداد و یاد میکرد .

?شهید محمد رضا دهقان

 نظر دهید »

ایا تاکید به حجاب باعث نگاه ابزاری وجنسیتی به زن میشه؟؟

23 تیر 1399 توسط سربازی از تبار سادات

 

? متن شبهه :

[فیلم: خانم دکتر م.ت.]
در هیچ جای قرآن، برای کسی که حجاب را رعایت نمی‌کند، مجازات تعیین نشده است همان طور که برای غیبت کردن تعیین نشده، چون اینها اصل اخلاقی اند و در اصول اخلاقی اجبار نمیشود….
اینکه مدام تاکید می‌شود موی زن، پای زن، بدن زن پیدا نشود، این باعث میشود تا به زن نه نگاه انسانی بلکه نگاه جنسیتی شود، باید با عدم تاکید بر این امور اجازه دهیم به زن نگاه انسانی شود نه جنسیتی.

 

? پاسخ شبهه :


1⃣ اولا این منطق که فقط چیزهایی که در قرآن آمده قبول داریم، منطق کسانی است که برای غصب خلافت گفتند نیاز به اهل بیت علیهم السلام نیست و هرچه بخواهیم در قرآن هست (حسبنا کتاب الله) درحالیکه اگر شیعه باشیم که اساس اعتقاد ما این است که آنها مفسران قرآن هستند و برای فهم دین، در کنار ثقل اکبر یعنی قرآن، باید به ثقل اصغر یعنی روایات اهل بیت مراجعه نمود. اگر هم شیعه نباشیم این خود قرآن است که می‌فرماید؛

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ (نحل ۴۴)

یعنی پیامبر وظیفه دارد که قرآن را برای مردم تبیین کند و نمی‌توان بدون تبیین ایشان به فهم خودمان از قرآن اکتفا کنیم.

2⃣ ثانیاً اینکه خانم دکتر میگوید اصول اخلاقی قابل اجبار نیست، نشانه بی اطلاعی ایشان از علم حقوق است. زیرا اصول اخلاقی وقتی نمود اجتماعی پیدا کند، در همه‌ی نظام های حقوقی دنیا مورد قانونگذاری قرار میگیرند. مثلاً عفت کلام هم از اصول اخلاقی است؛ آیا می‌توان به این بهانه از جرم انگاری توهین و ناسزاگویی به دیگران خودداری کرد؟ هرگز. چون این اصل اخلاقی نمود اجتماعی دارد. قانون گذاری در مورد لزوم حجاب هم به دلیل نمود اجتماعی آن، صلاحیت دارد تا مورد قانونگذاری قرار گیرد. اما ببینید، نماز نخواندن چون نمود اجتماعی ندارد، اجبار و مجازاتی هم در موردش نیست، اما در مقابل روزه علی رغم اینکه عبادتی فردی است و هیچ گونه نمودی حتی فردی هم ندارد، اما مقابل آن یعنی روزه خواری در ملأ عام، رفتار اجتماعی محسوب می‌شود، جرم انگاری شده است.

3⃣ اما اینکه اگر بر حفظ حجاب تاکید نشود، نگاه به زن انسانی میشود، عجیب و ادعای کاملا خلاف واقع است. چون اتفاقا یکی از دلایل حجاب همین است که زن از وسیله لذت جویی خارج شود و به دیده یک انسان به او نگاه شود.

4⃣ آیا واقعاً میتوان از واقعیت چشم پوشید و غریزه نیرومندی به نام غریزه جنسی را انکار کرد و گفت اگر بر حجاب تاکید و قانونگذاری نشود، کسی نگاه جنسی و شهوت آلود به زن نگاه نمی‌کند؟

✍️ حجت‌الاسلام دکتر قربانی مقدم

??? رسانه باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

 

 نظر دهید »

رفیق آسمانی

23 تیر 1399 توسط سربازی از تبار سادات


?هیچی نگو!!!

یک روز گزارش اقدامات نادرست
یکی از نیروها را به حاج قاسم دادم
بهم گفت: «آیا یک درصد احتمال
می‌دهی او در این مسیر بماند
و خوب بشود؟»
گفتم: بله
جواب داد: پس هیچی نگو!!!

?راوی سردار فتاحی

#سردار_آسمانی
#رفیق_آسمانی_من
#قاسم_سلیمانی

 

 نظر دهید »

حرف های ما دست وپا دارند

23 تیر 1399 توسط سربازی از تبار سادات


#ایســتگاه‌تفڪر

مراقب‌باشیم ↓
حرف‌هایۍڪه‌میزنیم‌‌‌….دست‌دارند❗️
دست‌هاۍبلندۍڪه‌گاهی
گلویۍرا‌می‌فشارند
و‌نفس‌فرد‌را‌می‌گیرند !!!
حرف‌هایۍڪه‌میزنیم…. پا‌دارند!!
پاهاۍبزرگۍڪه‌گاهی
جایشان‌را‌روۍدݪی‌می‌گذارند
و‌براۍهمیشه‌می‌مانند ❗️
پس ↓
#مراقب‌حرفهایی‌ڪه‌میزنیم‌باشیم
سنجیده‌سخن‌گفتن‌از‌سکوت‌هم‌دشوارتراستــ !!!
شایدگاهی‌لازم‌باشه‌فقط‌سکوت‌کنیم

حسبی الله…

 4 نظر

ملاقات با حضرت یار

23 تیر 1399 توسط سربازی از تبار سادات


?ملاقات حضرت ولیعصر
علیه السلام با سید عبدالکریم کفاش

✍سیدعبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان علیه السلام قرار داشت و حضرت دائما به ایشان سر می‌زدند.

✨ روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند:سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی؟

◽️سید عرض کرد: آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمائید چون امر شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار می‌گذارم و کفش شما را تعمیر می کنم

✨حضرت چیزی نگفتند و سید مشغول کارش شد. پس از دقایقی مجدداً حضرت فرمودند: سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟

◽️سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت:

◽️قربانت گردم اگر یک بار دیگر بفرمایید “کفش مرا پینه می زنی” داد و فریاد می‌کنم آی مردم آن امام زمانی که‌دنبالش می‌گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید!

✨حضرت لبخند زدند و فرمودند: خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده‌ای چقدر مقید هستی.

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 85
  • 86
  • 87
  • ...
  • 88
  • ...
  • 89
  • 90
  • 91
  • ...
  • 92
  • ...
  • 93
  • 94
  • 95
  • ...
  • 160
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

جستجو

وبلاگ های من

  • سربازی از تبار سادات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • اخبار
  • بصیرتی
  • حدیث وروایت وسخن بزرگان
  • حکایات
  • داستان
  • دست نوشته
  • شهدا
  • عمومی
  • مناسبتی
  • کتاب

رتبه